عدهای اخاذی میکنند، همانها مشغول تهیهی فیلمی هم هستند و … راستش به هیچ عنوان ممکن نیست بفهمید داستان فیلم از چه قرار است. فیلسوف سینمای ایران، جناب معتمدی که حرفهای زیادی در فلسفه برای گفتن دارند، متأسفانه در سینما کار را به جایی میرسانند که از نشستن به پای فیلمشان پشیمان شوید. فیلمی واقعاً بیسروته و بیمعنی که امکان ندارید متوجه شوید کی به کیست. در این فیلم به شکلی جدی به این نکته خواهید رسید که سینما بهشدت مورد سوءاستفاده واقع شده است.
*برای خواندن یادداشت فیلمهای دیگر این کارگردان، نام دقیق او یا فیلمهایش را در کادر سمت چپ و بالا جستجو کنید.
.
جوانکی سوار بر ون، در بین راه دو دختر را سوار میکند و این آغاز گرفتاریهاست … راستش هر چهقدر سعی کردم بفهمم ماجرا چیست، نشد! گاهی بیماری «سیر و سلوک در فیلمهای ناشناختهی تاریخ سینما»، واقعاً نتیجهای جز وقتگیری ندارد!
.
ساشا به همراه دوستانش که در کار معاملات مواد مخدر هستند، به شهری ساحلی در ترکیه سفر میکند. او عاشق یکی از افراد گروه است که با او رفتار عجیبی را پیش گرفته اما کمی بعد دلبستهی مردی هلندی میشود که در یک بستنیفروشی با او آشنا شده … فیلم نه تصویر واضح و درستی از اعضای این گروه نشان میدهد و نه موفق میشود رابطهی ساشا با دو مرد را به تصویر بکشد. ایدهی نیمخطی، چنان بیجهت کش پیدا کرده که بعد از بیست دقیقه همهچیز خستهکننده میشود و تازه شانس میآوریم که مدت زمان فیلم هشتاد دقیقه بیشتر نیست. ندادن اطلاعات کافی دربارهی شخصیتها، ربطی به مرموز بودن فیلم ندارد، بلکه ضعف در داستانپردازی را نشان میدهد و آخرش هم معلوم نیست قصد فیلمساز از ساختن فیلم چه بوده.
.
سه دریانورد بر اثر غرق شدن کشتیشان به جزیرهای دورافتاده میرسند. در آن جزیره آدمهای زیادی زندگی نمیکنند و همانها هم رفتار مشکوکی از خود بروز میدهند که کمکم سه دریانورد را میترساند … من در زندگی آدمهای نچسب زیاد دیدهام، همچنان که فیلمهای نچسب. این یکی از آن فیلمهای نچسبیست که به هیچ شکلی نمیشود دوستش داشت. تازه بعد از پنجاه دقیقه و کلی صحنههای خستهکننده و کند و بیمزه، موضوع اصلی روشن میشود و در ادامه، با گرهگشایی از داستان، در دلمان به سازندگان اثر بدوبیراه خواهیم گفت که ای کاش اصلاً موضوع اصلی روشن نمیشد! آخر نچسب بودن و بیمزه بودن تا چه حد؟!
.
مادری برای پیدا کردن دختر گمشدهاش که به دست باند قاچاق کودکان افتاده، خودش را به آب و آتش میزند … یک ایدهی تکراری به همراه یک روند داستانی قابل پیشبینی و بدون خلاقیت (که حتی صحنههای رزمیاش هم نمیتوانند کمکی به آن بکنند)، این فیلم جدید سینمای ناشناختهی ویتنام را تبدیل به اثری ضعیف و بیکیفیت میکند که بهسختی میشود تا پایان نگاهش کرد.
.
آیلین که یک روانپزشک است، برای سر زدن به یکی از بیمارانش که قصد خودکشی دارد به خانهی او میرود اما کمکم متوجه میشود مرد اجازه نمیدهد او از خانه خارج شود … فیلم با دو بازیگر پیش میرود و داستان تقریباً احمقانهای دارد. مشکل اینجاست که قدم اول در فیلمنامه، بهشدت غیرقابل قبول و نپذیرفتنیست؛ اینکه آیلین قبول میکند شب را در خانهی یک مرد روانی سر کند. به چه جرأتی و چرا؟ مشکل از همینجا آغاز میشود و در ادامه هم جز حرفهای تکراری طرفین، هیچ چیز دیگری نمیشنویم و نمیبینیم و نتیجهاش میشود فیلمی خستهکننده و عذابآور از سینمای خوب ترکیه که هیچ جذابیتی ندارد.
.
فیلیپ میخواهد از دست عروسکی ترسناک خلاص شود اما نمیتواند … فیلم تنها دو بازیگر دارد و سعی میکند فضایی سوررئالیستی و ترسناک را القا کند. داستانی در کار نیست و همه چیز در هالهای از ابهام قرار دارد. از همان تیتراژ ابتدایی مشخص است که با فضایی خوفناک سروکار داریم که قرار نیست چیزی از آن سر در بیاوریم و این ماجرا دو لبه دارد؛ اینکه این سر در نیاوردن به دلیل ضعف فیلم است یا روشیست عامدانه برای هر چه خوفناکتر کردن فضا؟ این جا نقطهایست که باید خیلی به آن دقت کرد.
.
مردی که شغلش جمع کردن اجساد از خیابان است، یک روز برای تفریح، جسدی را به خانه میآورد و از آن به بعد، خودش و زنش مغازله با جسد را آغاز میکنند … ایدهی فیلم در نوع خودش بیسابقه است و دیگر کثیفتر از آن وجود ندارد! پرداختن به موضوع نکروفیلیا یا مُردهخواهی از آن داستانهاییست که حتی در ممالک آزاد هم نمیتوان به آن نزدیک شد. این فیلم سعی کرده نزدیک شود اما کارش بیثمر است و جز تصاویری بیسروته و چندشآور، مثل کشتن و پوست کردن خرگوش زنده، چیز دیگری نصیبمان نمیشود.
.
یک قاتل روانپریش از آسایشگاه روانی فرار میکند و مرتکب چند قتل میشود. پلیس به دنبال او میافتد … تنها فیلم این نام ناآشنا که خودش هم همهکارهی فیلمش بوده، اثری بیسروته است که پیداست کارگردان تمام سعیاش را کرده تا چیزی تعریف کند ولی نتوانسته. ثابت شدنهای بیمعنای تصویر، بازیهای بد و قاتلی که جز نماهای نزدیک از چشمهایش چیزی از او نمیبینیم و دلیلش را هم نمیفهمیم، تمام زور فیلمسازیست که سعی میکند به هر شکل ممکن، فیلمی بسازد اما نمیتواند و به این شکل دل آدم برایش میسوزد.
فیلم ایرانی دلشکسته محصول ۱۳۸۶ را هم میشه به عنوان بدترین فیلم سینماین ایران از نظر من به این لیست اضافه کرد
واقعا من نمیدونم بر چه اساسی این فیلم مضخرف ساخته شده است
فیلمه مثل عذاب و شکنجه بود واقعا
از اول تا آخر فیلم بار ها میخواستم که دیدنش را قطع کنم اما هی به خودم میگفتم صبر کن شاید بقیش جالب باشه اما هر چی فیلم جلوتر میرفت مضخرف تر میشد و در آخر هم به مضخرف ترین شکل ممکن تمام شد
فیلم را سالها پیش دیدهام و همان زمان به این لیست اضافه کردهام!
جناب دامون…فیلم جزیره کوچک ….جایزه
Best Sci Fi/Horror Film
در جشنواره فیلم لندن را برنده شده..باورت میشه؟
خب از این جشنوارهها در دنیا ریخته و فیلمهایی باید در آنها شرکت کنند که پا بگیرد. من فیلمهای بدتر از این هم دیدهام که در جشنوارههای معتبرتری جایزه گرفتهاند!
این آخرین شماره فیلمهایی نباید دید هست تا الان دیگر فیلمی نذاشتید. حیفه .قبول دارم کار سختیه. گفتم شاید از دستتون در رفته.
نکته بعدی:
۱٫فیلمهای انگیسی با زیرنویس نگاه میکنید یا انگلیسی را مسلط هستید؟ سریال ترکی “شخصیت” به توصیه شما دیدم. شما با زیرنویس نگاه کردید یا ترکی را مسلط هستید؟
۲٫ راستی چرا از سایت یکتانت یا صباویژن یا مدیاد تبلیغ ثبت نام نمیکنید در گوشه سایت بذارید و به ازای هر بازدید درآمد خوبی کسب کنید؟ این حق شماست.
۳٫ چه عیبی داره انتهای فیلم هایی که معرفی کوتاه دارند. یک عدد از ۵ بگذارید. دوست عزیزم: بعضی مخالف خونی شما هستند. بعضی هم قضاوت شما را دوست دارند. نا امیدمان نکنید. بارها گفته ایم و الان هم میگیم. مرسی.
دونه دونه جواب بدم: اول این که این قسمت رو کاملاً «دانسته» و «خودخواسته» ادامه ندادم. احساس کردم نیازی نیست فیلمای غیرقابل دیدن معرفی کنم. اونقد زیادن که دیگه به توصیهی من نیازی نیست! اما نکتههای بعدی: به انگلیسی تا حدودی مسلطم. اگه دیالوگها ساده و روان باشه، بدون زیرنویس میبینم. اگه مثلاً مث «شبکهی اجتماعی» (دیوید فینچر)، پر از دیالوگ باشه که مث فرفره از زبون شخصیتها بیرون میاد، خب از زیرنویس فارسی هم کمک میگیرم. اما ترکی استانبولی رو مسلطم و نیازی به زیرنویس ندارم.
دربارهی این سایتهایی که نام بردید، اطلاعی ندارم. یا در واقع تا این لحظه که شما بهشون اشاره کردید، نداشتم! نمیدونم چه سازوکاری دارن. شاید سری بهشون بزنم. ممنون که گفتین. نکتهی آخر هم این که در معرفی کوتاه فیلما، از اونجایی که بیشتر از چن خط نیستن، تصورم این بوده که دیگه نیازی به عدد نیست. احساس میکنم اگه برای همهی قسمتها عدد بذارم، دیگه خیلی بیمزه میشه! ولی به هر حال بهش فکر خواهم کرد. در نهایت ممنون از توجهتون. خوشحالم کردین.