از آن جایی که خیلی پیش از شروع جمعآوری مطالب این شماره و در ادامه، روزهای شلوغ صفحهبندی، ایران نبودم، برخلاف گذشته، مواجه شدن با عکس روی جلد، تیترها و البته مطالب چاپشده برای من مانند آن سالهای گذشته که خوانندهی مجله بودم، هیجانانگیز و جذاب بود. یاد همان وقتها افتادم. همان وقتهایی که خودم را به دکهی روزنامهفروشی میرساندم تا با «فیلم» جدید مواجه شوم و دقایقی طولانی (برای گذر زدن به مطالب داخلش) و در ادامه، روزها (برای خواندن دقیق تقریباً همهی مطالبش) وقت بگذرانم.
به هر حال در حالی که بچههای تحریریه، زحمت کارهای من را هم به دوش کشیدند، شمارهی جدید «فیلم» هم بهموقع به دکهها رسید. طبیعتاً مانند قبل نمیتوانم مطالب خوبتر را که پیش از چاپ خواندهام، به شما معرفی کنم. قطعاً خودتان پی خواهید برد. فقط میتوانم دربارهی دو مطلب خودم حرف بزنم: یکی یادداشتیست بر یک فیلم جدید هندی به نام گالی بوی (زویا اختر) با تیتر «نوبت منم میشه!». فیلمی جذاب با داستانی متفاوت که البته هستهی اصلیاش در واقع همان سینمای هند خودمان است، با همان جذابیتها و اوج و فرودها و صد البته ضعفها. مطلب دوم هم یادداشتیست بر چاقی! (راما قویدل) که بالاخره بعد از پنج سال اکران شد. همان وقتها، فیلم را در جشنواره دیده بودم و خوشم آمده بود. دیدار مجددش اتفاق خوبی بود. یکیدو سال پیش که با راما قویدل حرف میزدم وقتی به موضوع اکران این فیلم رسید، ناامیدانه گفت بعید است فیلمش اکران شود. حرفهایش در قالب یک یادداشت نیمهبلند، در صفحهی «گزارش اکران» (که من مینوشتم و حالا دیگر مدتهاست که نمینویسم و در نتیجه این صفحه هم بسته شده است) چاپ شد. حالا و بعد از این همه سال، فیلمش هنوز بامزه است، هر چند لاغر!. «لاغرِ بامزه!» عنوان یادداشتیست که دربارهی این فیلم نوشتهام و دیدنش را قطعاً توصیه میکنم.
خلاصه اینکه فیلم ببینید و «فیلم» بخرید و مطالب من و دوستان را هم اگر فرصتی بود بخوانید، ضرر ندارد.
پاسخ دادن