در این اوضاع و احوال بیسروته و ناجوانمردانه، صحبت از اینکه شمارهی جدید مجله به دکهها رسیده، صحبتیست که وجدانم را ناراحت میکند، مانند چند کار «لاکشری» که این هفته انجام دادم و حالا به این فکر میکنم که میتوانستم انجام ندهم. نمیدانم چرا این را میگویم و اصلاً اگر فلان کار را میکردم یا نمیکردم در اوضاع تأثیری میگذاشت یا نه، اما همینقدر میدانم که وجدانم چندان راحت نیست. با این وجود، «فیلم» به دکهها رسید (که در این اوضاع غریب، شاید هنوز به خیلی از شهرها نرسیده باشد) و ناچارم بگویم زندگی ادامه دارد.
نزدیک به سی صفحهی مجله اختصاص دارد به ویژهنامهی بیستسالگی باد ما را خواهد برد که حاوی اطلاعات و مصاحبهها و عکسهای جالبی از پشت صحنهی این فیلم است؛ عکسهایی که برای اولین بار خواهید دید. ضمن این که مصاحبهای خواندنی با زندهیاد کیارستمی هم در این پرونده وجود دارد که حتماً توصیهاش میکنم.
اما من در این شماره سه مطلب دارم. اولی یادداشتیست دربارهی چشموگوشبسته (فرزاد موتمن). راستش مدتی قبل در صفحهی اینستاگرامم، مطلب کوتاه و البته مثبتی دربارهی فیلم نوشته بودم که بازخورد فراوانی پیدا کرد و همین باعث شد در شمارهی جدید مجله، به شکل مفصل به ماجرای کپیبرداری در سینمای ایران بپردازم و سعی کنم به این پرسش پاسخ بدهم: «کپی خوب یا ارژینال بد؟».
یادداشت دوم من دربارهی فیلمیست از سینمای کرهی جنوبی با نام شغل پرخطر (لی بئونگ هیون). فیلمی کمدی، سرحال و جذاب با ایدهای فوقالعاده و بکر. مطلب من را نخوانید چیزی را از دست نخواهید داد اما فیلم را حتماً ببینید و لذت ببرید.
و در نهایت مطلب سومام چنان که روی جلد هم پیداست، نگاهی موردیست به آداب و رسوم سینما رفتن در ترکیه. در این نوشتهی دو صفحهای، به مواردی پرداختهام که موقع سینما رفتن در این کشور به آنها برخواهید خورد و مختص خودشان است. قوانین و رسومی که برای ما ناشناخته هستند و میتوانیم از چند تاییشان برای بهبود عملکرد سینماها و کشاندن مخاطب به سالنها استفاده کنیم. امیدوارم بخوانید و دوست داشته باشید.
روزگار بیسروته و ناجوانمردانهای داریم اما خلاصه «فیلم» بخرید و فیلم ببینید و نوشتههای من و دوستان را هم اگر فرصت داشتید بخوانید، ضرر ندارد.
پاسخ دادن