«خیلی از مردم آماتورند. میدونید، از هر صدوپنجاههزار نفری که دست به خودکشی میزنند، صدوسیوهشتهزار نفر شکست میخورند. اغلبشون علیل میشن و میافتند روی ویلچر، از ریختوقیافه میافتند، ولی ما … اینطوری نیستیم. ما خودکشی را تضمین میکنیم. اگر نمُردید، پولتون رو پس میدیم. حالا بفرمایید، از این خرید پشیمون نمیشید. ورزشکاری مثل شما! فقط به نفس عمیق بکشید و برید سمت هدفتون. در ضمن همونطور که همیشه میگم، شما فقط یکبار میمیرید، پس کاری کنید که اون لحظه فراموشنشدنی باشه.»
نگاهی به اطراف انداخت تا مطمئن شود کسی دوروبرش نباشد. بعد توضیح داد «وقتی شمشیر رو تو دلت فرو کردی، روی زانوهات خم شو؛ چون اگر عمیق هم نره تو، وقتی از حال بری تا دسته فرو میره. وقتی دوستهات جسدت رو کشف کنند، خیلی تحت تأثیر قرار میگیرند. چی؟ دوستی نداری؟ خب، در عوض پزشک آمبولانس رو تخت تأثیر قرار میدی.»
.
پینوشت: نکتهام دربارهی کیفیت این کتاب نیست، که به نظرم برخلاف سروصداهایی که ایجاد کرده، کتابیست متوسط و نهچندان مهم. میخواهم دربارهی ویراستاری و نمونهخوانی این کتاب و انبوه کتابهای دیگر بگویم. به همین جملههای بالا دقت کنید. مثلاً: «علیل میشن و میافتند روی ویلچر». از دو فعل استفاده شده که یکی به زبان محاورهای نوشته شده و دیگری به زبان ادبی؛ «میشن» و «میافتند». یا به عنوان مثالی دیگر، یک جا از «را» استفاده شده و جای دیگر از «رو»: «ما خودکشی را تضمین میکنیم.» و جای دیگر آمده: «در عوض پزشک آمبولانس رو تحت تأثیر قرار میدی.» این عدم یکدست بودن جملهها، هم خواندن را سخت میکند و هم گیجکننده است. مشخص نیست در نهایت قرار بوده ترجمهای محاورهای انجام شود یا نه. این مشکل به ویراستاری و نمونهخوانی برمیگردد. بیدقتی در یک دست کردن جملهها، کار را به اینجا میرساند.
ویراستار و نمونهخوان در جاهای دیگر دنیا، دو کار جدا از هم، اما در راستای هم دارند که مورد بحث من نیست. اما در ایران معمولاً اینها یک نفر محسوب میشوند. کار ویراستار از خودِ نویسنده یا مترجم هم مهمتر است. ویراستاری کار پرزحمت و حساسیست. دقت بالایی طلب میکند و دانشی زیاد. اگر نویسنده به یک علم تسلط دارد، ویراستار باید با ده علم آشنا باشد. متأسفانه این نکتهها مغفول میمانند که نتیجهاش چیزی میشود که اشاره کردم. نمیدانم خبر دارید یا نه که گابریل گارسیا مارکز، هشت ویراستار و یک سرویراستار داشت! بله! موضوع به همین اندازه مهم و حیاتیست.
سلام
همیشه از این کمبود در هنگام خواندن کتاب رنج میبرم… هشت ویراستار و یک سرویراستار واقعاً رشکبرانگیز است… جالب است یک کتابی را یک بار ویراستاری کردم (رفاقتی ) بعد وقتی رفت دست ناشر بلایی به سر کتاب آمد که نگو!! گاهی اوقات کاری نکنند بهتر است!
سلام و ارادت. امان از این ناشرها!