نگاهی به فیلم زیر نظر

نگاهی به فیلم زیر نظر

  • بازیگران: رضا عطاران ـ امیر جعفری ـ مهران احمدی و …
  • نویسنده: ابوالفضل کاهانی
  • کارگردان: مجید صالحی
  • ۸۶ دقیقه؛ سال ۱۳۹۸
  • ستاره‌ها: ۲ از ۵
  • این یادداشت در شماره ۵۷۲ مجله «فیلم» منتشر شده است
  • رسم‌الخط این یادداشت بر طبق رسم‌الخط مجله «فیلم» تنظیم شده است

 

کاهانی‌ها

 

خلاصه داستان: محسن (رضا عطاران) متوجه می‌شود مبل خانه‌اش سوراخ شده است. او دوست خودش امید (امیر جعفری) را مقصر می‌داند که در خانه پای بساط نشسته و ناخواسته و ناغافل مبل را با زغال سوزانده است. مهشید (صدای ریما رامین‌فر) با دوستانش به شمال رفته و تا چند ساعت دیگر قرار است به خانه برگردد. محسن که دست و پایش را گم کرده، به فکر چاره می‌افتد …

.

یادداشت: زیرنظر کمدی هوشمندانه‌ای نیست اما آن‌قدرها هم که از آن بد گفته‌اند و به صلابه‌اش کشیده‌اند، فاجعه نیست. به نظر می‌رسد ابوالفضل کاهانی (نویسنده فیلم‌نامه) می‌خواهد پا جای پای برادرش عبدالرضا کاهانی بگذارد اما هنوز تا رسیدن به موقعیت برادر و خلق جفنگ‌های نابی مانند بی‌خود و بی‌جهت (اینجا) فاصله زیادی دارد. زیرنظر چه به عنوان اولین فیلم‌نامه کاهانی و چه به عنوان اولین فیلم سینمایی مجید صالحی در مقام کارگردان، تا رسیدن به ‌یک کمدی خوب، کمبودهایی دارد اما فیلم قابل‌قبولی است.

جفنگی ماجرا این‌جاست که داستان حول سوراخی که روی مبل ایجاد شده، شکل می‌گیرد؛ محسن که از واکنش همسرش می‌ترسد، به دنبال راهی می‌گردد تا سوراخ را بپوشاند اما ترفندها یکی بعد از دیگری نقش بر آب می‌شوند و سوراخ هم نه‌تنها کوچک نمی‌شود، بلکه بزرگ و بزرگ‌تر می‌شود. این موقعیت اولیه، در کمال سادگی، پیچیده است. فیلم‌نامه‌نویس تلاش می‌کند عمق حماقت این آدم‌ها را نشان بدهد و البته در ادامه آن، این را هم نشان بدهد که زندگی به چه اندازه می‌تواند مضحک باشد. همه‌چیز جدی به نظر می‌رسد اما در واقع انگار شوخی‌ست. برشی چندساعته از زندگی آدم‌هایی که بی‌خود و بی‌جهت دور خودشان می‌چرخند و انگار همین‌طور در گرداب فرو می‌روند. آن‌ها می‌خواهند زندگی را سروسامان بدهند اما انگار زندگی با آن‌ها سر لج دارد. در واقع یک سوراخ کوچک روی مبل، نشان می‌دهد که این‌ها چند مرده حلاجند و چه در چنته دارند. به قول گیتی، همسایه محسن، این سوراخ می‌شود تقدیر آن‌ها… البته که بیش‌تر خطوط بالا، تعابیری تحمیلی است که به‌زور به فیلم چسبانده‌ام و خودم هم کاملاً از آن آگاهم اما از حق نباید گذشت که فیلم سعی خودش را می‌کند به این چیزها نزدیک شود. حالا این که توانش را ندارد، بحث دیگری است.

اگر روایت این داستان، از همان سوراخ کوچک به جاهای باریک می‌رسید، دیگر جمله‌های بالا تعبیری وصله‌شده نبود. مشکل بزرگ فیلم همین است: داستانک‌هایی که برایش در نظر گرفته‌اند، حول سوراخ ایجادشده در مبل شکل نگرفته‌اند و سازی دیگر می‌زنند. در واقع داستان‌ها در ادامه یک‌دیگر نیستند و ماجرا از سوراخ به جاهای باریک کشیده نمی‌شود. مثلاً در میانه داستان، پلیس وارد می‌شود. ظاهراً جسد زن همسایه در خانه‌اش پیدا شده و حالا پلیس‌ها آمده‌اند تا پی‌گیر ماجرا باشند. از این نقطه به بعد، تمرکز داستان از سوراخ جدا می‌شود و محسن که آخرین نفری بوده که به زن همسایه سر زده، نگران می‌شود. نگرانی‌اش وقتی بیش‌تر می‌شود که می‌فهمد تصاویر دوربین مداربسته به عنوان مدرکی که نشان می‌دهد او پیش از مرگ زن وارد خانه‌اش شده تا به قول خودش پکیج آب‌گرم‌کن زن را تعمیر کند، نزد نظر محفوظ است. محسن حالا به دنبال نظر می‌افتد تا با پرداخت پول، هارد دوربین مداربسته را از او بگیرد و معدوم کند. کاملاً پیداست که این ماجرای دیگری‌ست و ربطی به قضیه سوراخ مبل ندارد. ماجرایی که بی‌نتیجه و پادرهوا هم رها می‌شود.

فیلم ایده جالب دیگری هم دارد که اتفاقاً در راستای موقعیت اولیه‌اش می‌توانست به اثر عمیق و در عین حال جذابی تبدیلش کند؛ شکسته شدن ناخواسته تک‌تک وسایل خانه محسن در حالی که می‌خواهد سوراخ شدن مبل را جبران کند. این ایده ثانویه، با پرداخت و نتیجه‌گیری بهتر، به فیلم منسجم‌تر و البته جفنگ‌تری تبدیل می‌شد و در عین حال به زیرمتن عمیق‌تری هم دست پیدا می‌کرد و البته به همان تعابیری می‌رسید که در بالا گفته شد. اما باز هم این اتفاق نمی‌افتد و مانند همیشه، خرده‌ریزهای اضافه و گاه بی‌مزه‌ای که تصور می‌شده کمدی و طنازانه است و احتمالاً بیننده را خواهد خنداند، کار را خراب می‌کند. در واقع ابوالفضل کاهانی، برعکس برادرش، موقعیت‌های گاه تکراری کمدی را به آن جفنگیات نابی که می‌توانست عمق و ساختار بهتری داشته باشد، ترجیح می‌دهد، یا این که به همراه کارگردان، توان ایجاد فضایی جفنگ‌طور و دیوانه‌وار (آن‌چنان که مثلاً در بی‌خود و بی‌جهت دیده بودیم) را ندارد.

شخصاً احتمال دوم (ناتوانی در ایجاد فضایی جفنگ و البته عمیق و در عین حال ساده، با وجود بستر مناسب) را پررنگ‌تر می‌دانم. دلیلش هم گنجاندن ایده دیگری در دل داستان است که قرار بوده چیزی گفته شود و پیامی به مخاطب داده شود اما ناکار مانده است؛ ماجرای دوربین‌های مداربسته‌ای که حتی نام فیلم هم از همین جا می‌آید، هر چند نظر، نام سرایدار افغان آپارتمان نیز هست! پرسش این‌جاست: قصد نویسنده از گنجاندن این دوربین‌ها چیست؟ زیرنظر بودن شخصیت‌های داستان توسط دوربین‌های مداربسته‌ای که همه جا کار گذاشته‌اند اولاً چه ارتباطی با ماجرای سوراخ مبل دارد؟ ثانیاً به چه مفهومی قرار است منجر شود؟ جوابی برای این پرسش‌ها نداریم. سازندگان بلد نیستند این ایده را به جایی برسانند با این که در خلاصه داستانی که در فضای مجازی منتشر کرده‌اند، به شکل مستقیم به این ایده اشاره شده است: «خانم‌ها! آقایان! مراقب باشید؛ همه‌جا زیر نظر است!»

اما زیر نظر آن‌طور که به آن تاخته‌اند، فاجعه‌بار نیست. جایی خواندم که آن را یکی از مبتذل‌ترین فیلم‌های این سال‌های اخیر سینمای ایران دانسته‌اند و برای این حرف هم دلیل عجیبی آورده بودند: در طول فیلم، صدها بار از کلمه «سوراخ» به شکلی دوپهلو استفاده می‌شود، هر چند حتی اگر هم این‌گونه بود، باز هم دلیل نمی‌شد که کلیت فیلم را بدون در نظر گرفتن جنبه‌های مثبتش زیر سئوال ببریم، اما نکته این‌جاست که اتفاقاً تنها چند بار (شاید به اندازه انگشتان یک دست) این کلمه، باری جنسی به خودش می‌گیرد و در بقیه موارد، هیچ بار منفی‌ای منتقل نمی‌کند.

در واقع اگر قرار است پنبه چیزی را بزنیم، همیشه نباید مشت را نمونه خروار بگیریم و سروته ماجرا را یکی کنیم. فیلم ریتم مناسبی دارد که مخاطب را تا انتها می‌کشاند. دوربین روی دست، توی ذوق نمی‌زند. سیر داستان هر چند در جاهایی غیرمنطقی و به نفع سینمای کمدی بدنه است (مانند سکانس لوس پارتی آیدین، همسایه طبقه بالا و بعد هم حضور بدل لیونل مسی که تنها برای جلب توجه مخاطب به فیلم چسبانده شده)، اما در کل حس‌وحال بامزه‌ای دارد که در تلاش برای سوراخ کردن لایه ظاهری و رسیدن به موقعیتی ناب و دیوانه‌وار و البته به‌شدت انسانی، ناکام می‌ماند.

 

پاسخ دادن

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

سینمای خانگی من – نقد و بررسی فیلم