نگاهی گذرا به موضوع تعصبات نژادی در سینمای ترکیه

نگاهی گذرا به موضوع تعصبات نژادی در سینمای ترکیه

  • این یادداشت در شماره ۵۷۴ مجله «فیلم» منتشر شده است
  • رسم الخط این یادداشت بر طبق رسم الخط مجله «فیلم» تنظیم شده است

.

…انسان‌های بهتری نخواهیم شد

.

سانسور در هر کشوری با توجه به وضعیت سیاسی و اجتماعی و مذهبی آن کشور، شامل موارد متفاوتی می‌شود. تا جایی که می‌دانیم، هیچ مملکتی وجود ندارد که همه چیز را بی‌کم‌وکاست برای مردمش به نمایش بگذارد. همیشه محدودیت‌هایی وجود دارد. در هر حالت همیشه تابوهایی وجود دارد که پرداختن به آن‌ها در آثار هنری، به‌خصوص در حوزه تصویر و سینما، تاوان‌های سنگینی به همراه خواهد داشت؛ تابوهایی که نزدیک شدن به آن‌ها، گاهی حتی جرم محسوب می‌شود و گاه ماجرا آن قدر جدی می‌شود که سازندگان یک فیلم به‌خصوص، تحت پیگرد قانونی قرار می‌گیرند و حتی به زندان می‌افتند.

این محدودیت‌ها در سینمایی مانند ترکیه، نه نشان دادن مشروبات الکلی یا سیگار است، نه معاشقه زن و مرد و نه شوخی‌های جنسی. تیغ سانسور در ترکیه وقتی به موضوع‌هایی نظیر نسل‌کشی ارامنه در دوران عثمانی و البته داستان‌هایی درباره کردها می‌رسد، بسیار تیز و برنده می‌شود. نگاهی گذرا به تاریخ سینمای این کشور نشان می‌دهد که ترک‌ها معمولاً با دیدگاهی متعصبانه و یک‌طرفه با برخی از واقعیت‌های تاریخی مواجه می‌شوند و تحمل‌شان در برابر این واقعیت‌ها بسیار پایین است. نگارنده در شماره ۵۷۱ مجله درباره میهن‌پرستی افراطی ترک‌ها که گاه به تعصبات نژادپرستانه راه می‌برد نوشته بود.

اما یکی از کارهای هنر این است که به تابوها نزدیک شود و تا جای ممکن از خط قرمزها عبور کند. در واقع با وجود این تعصبات بی‌پشتوانه، پرداختن به موضوعاتی درباره تعصبات نژادی در سینمای ترکیه چیز جدیدی نیست. یکی از معروف‌ترین مثال‌هایش به سینمای ییلماز گونی مربوط می‌شود. او که کردتبار بود، هر چند در سینمای یشیل‌چام ترکیه با بازی در فیلم‌های درام، کم‌کم پا گرفت و حتی لقب «پادشاه زشت‌روها» را به او دادند و در بیش از صد فیلم بازی کرد، اما وقتی به کارگردانی روی آورد و تصمیم گرفت آن چیزی را که دوست دارد، روی پرده بیاورد، ماجرا به شکل دیگری رقم خورد.

اصلیت کرد او و فیلم‌های رئالیستی تلخ و گزنده‌ای که به شکل محسوسی از فشارهای حاکمیت بر کردهای ترکیه می‌گفت، او را دچار دردسرهای فراوانی کرد. در آن اجتماعی که کرد بودن جرم محسوب می‌شد، گونی تصمیم گرفت چه در رمه (۱۹۷۸) که فقط فیلم‌نامه را نوشت و زکی اوکتن آن را ساخت و چه در مهم‌ترین و ماندگارترین فیلمش راه (۱۹۸۱)، به سرنوشت تلخ اقلیتی بپردازد که از طرف دولت مرکزی به‌شدت زیر فشار بودند و آزار و اذیت می‌شدند. او سعی داشت با نگاهی انسانی و نه سیاسی، به این نکته اشاره کند که کردها هم به اندازه تمام اقوام دیگر، حق زندگی دارند. او نمی‌خواست برای کردها حق بیش‌تری قایل شوند. تمام حرف او برابری آدم‌ها با یک‌دیگر بود که همین هم در فضای ملتهب سیاست‌زده پر از سوءتفاهم ممکن نبود و هنوز هم ممکن نشده است. او حتی در مصاحبه‌ای عنوان کرد که قصد داشته فیلم را به زبان کردی بسازد اما اگر چنین اتفاقی می‌افتاد عوامل سازنده فیلم را تهدید کرده بودند که بازداشت و روانه زندان خواهند شد.

ماجرا به همین جا ختم نشد. فضا چنان مسموم بود که نمایش راه تا سال‌ها در ترکیه ممنوع بود. هفده سال پس از ساخت فیلم، به همت دختر گونی، فاتوش گونی، سدها شکسته شد و فیلم به نمایش در آمد. از آن عجیب‌تر این بود که حتی تماشای این فیلم هم ممنوع بود و افرادی که آن را می‌دیدند به زندان می‌افتادند. روایت معروفی می‌گوید وقتی در سال ۱۹۸۹، پنج جوان از اهالی شهر سامسون ترکیه، این فیلم را روی کاست ویدیو تماشا کردند، بازداشت شدند و به زندان افتادند. طبیعی‌ست که نفس کشیدن در این شرایط وخیم، برای هنرمندی که به دنبال برابری انسان‌ها با یک‌دیگر است، کار مشکلی خواهد بود. به همین دلیل بود که گونی بعد از فرار از زندان، با سختی‌های فراوان خودش را به فرانسه رساند و باقی زندگی‌اش را همان‌جا سپری کرد و از مملکت خودش دور افتاد.

اما هر چه‌قدر هم که حکومت ترکیه سعی کرد جلوی فیلم‌هایی بایستد که به موضوع کردها می‌پردازند، این امر ممکن نشد. این ایستادگی تنها به این معنا نیست که حکومت جلوی ساخته شدن چنین فیلم‌هایی را می‌گرفت، بلکه ترفندهای دیگری هم برای مخالفت به کار می‌بست. از جمله این که اگر فلان فیلم بودجه‌ای دولتی برای ساخته شدن نیاز داشت، دولت آن بودجه را قطع می‌کرد. در مرحله بعدی تلاش می‌کرد کم‌ترین سالن‌های سینما را در اختیار سازندگان فیلم قرار بدهد و در مرحله بعدتر، جلوی تبلیغات گسترده فیلم را می‌گرفت و به این شکل  فیلم را بایکوت می‌کرد.

ولی با این کارها نمی‌توان تاریخ را فراموش کرد یا وارونه جلوه داد. می‌گویند جلوی روند طبیعی هر چیزی را که بگیری، از جاهایی دیگر به شکل‌های مختلف بیرون می‌زند. این مسئله درباره تفکر نژادپرستانه ترک‌ها نسبت به کردها، لااقل در سینمای ترکیه با داستان‌ها و روایت‌های مختلف دیده می‌شود و نمی‌توان جلوی آن را گرفت. هر چه‌قدر هم که این مثال‌ها تعدادشان کم و ناچیز باشد، اما همچنان مشخص می‌کند که دین و مذهب و رنگ پوست و مکان زندگی نمی‌تواند انسان‌ها را از یک‌دیگر جدا کند. همه انسان‌ها حقی برابر دارند و هنر قرار است از همین برابری حرف بزند.

نفس (لِوِنت سمرجی، ۲۰۰۹) در حالی سومین فیلم پرفروش سال شد و دو میلیون و چهارصدهزار نفر را به سالن‌های سینما کشاند که برای اولین بار به مسئله حساس درگیری‌های خونین دولت ترکیه با کردها در آناتولی شرقی می‌پرداخت. درگیری‌هایی که در سال‌های دهه ۱۹۹۰، ۴۵ هزار قربانی برجا گذاشت. نفس ساخت و پرداخت خوبی داشت و نه‌تنها مخاطبان را راضی کرد، بلکه منتقدان را نیز به تحسین واداشت. نکته جالب همین استقبال مخاطب از فیلم بود. در واقع مخاطب ترک، بدون جانب‌داری به فیلم نزدیک شد و هیچ‌گاه کارگردان را متهم به جبهه‌گیری بر علیه گروهی خاص نکرد. آن‌ها بر این باور بودند که سازندگان نفس کاملاً بی‌طرفانه به این موضوع به‌شدت حساس نزدیک شده‌اند و قصدشان نشان دادن احوالات روانی سربازها در هنگامه جنگی خونین بوده است و حتی خیلی‌ها آن را با غلاف تمام‌فلزی (استنلی کوبریک، ۱۹۸۷) مقایسه کردند. اما طبیعی‌ست که مخالف‌های سرسختی هم برای فیلم وجود داشتند که آن را تبلیغی برای کردها و ضد ملت ترک می‌دانستند.

خورشید را دیدم (ماهسون کرمزگل، ۲۰۰۹) فیلم دیگری بود که کمی قبل از نفس اکران شد و همچنان یکی از پرفروش‌ترین‌های آن سال لقب گرفت. کارگردان فیلم، که اصلیتی کرد دارد و البته خواننده معروفی‌ست که در ایران هم کاملاً او را با آهنگ‌های معروفش می‌شناسند، برای دومین فیلم سینمایی‌اش سراغ آوارگی یک خانواده کرد از آناتولی رفت و به مسئله کوچ اجباری آن‌ها و مشکلاتی که در سر راه‌شان وجود داشت پرداخت. ناگفته پیداست که این فیلم هم مخالفان و موافقان سرسختی پیدا کرد.

همان‌طور که اشاره شد، حساسیت دولت ترکیه روی این موضوع‌های خاص باعث شد، حساسیت هنرمندان هم به همان نسبت بالا برود و به این شکل، از هر سوراخی یک فیلم به بیرون درز پیدا کند که درباره کردها، افراطی‌گری و تعصبات نژادی حرف می‌زدند. دو زبان، یک چمدان (ازگور دوغان، ۲۰۰۸)، مرد بزرگ، عشق کوچک (هاندان ایپکچی، ۲۰۰۱)، طوفان (کاظم اوز، ۲۰۰۸)، محاصره (امین آلپر، ۲۰۱۵) و ده‌ها فیلم دیگر با موضوعیت کردها، ساخته و به اشکال مختلف اکران شدند که تقریباً همگی‌شان به دنبال این بودند تا نگاه تبعیض‌آمیز درباره کردها را کاهش بدهند.

حتی در این بین فیلم‌سازانی با اصلیتی کرد هم سر برآوردند که آن چیزی را که فکر می‌کردند درست است، به تصویر می‌کشیدند. حسین کارابِی تنها یکی از این فیلم‌سازان است که به‌خصوص برای معروف‌ترین فیلمش یعنی رفتن: مارلون و براندوی من (۲۰۰۸) از جشنواره‌های بین‌المللی جوایز زیادی به دست آورد. نکته حاشیه‌ای این که بخشی از این فیلم در ارومیه فیلم‌برداری شده است.

اما جلوه دیگری از نگاه سرزنش‌آمیز به نژادپرستی و تعصب افراطی و در پی آن پرداختن به انسانیت و حقوق انسان‌ها، در کارنامه فیلم‌سازی یکی از مهم‌ترین کارگردان‌های اصالتاً ترک حضوری جذاب و پرمعنا دارد. فاتح آکین در خانواده‌ای ترک که سال ۱۹۶۰ به آلمان مهاجرت کرده بودند، به دنیا آمد. او در آلمان رشته ارتباطات خواند، همان‌جا پرورش یافت و اولین قدم‌هایش برای ورود به دنیای حرفه‌ای سینما را در آلمان برداشت اما با این وجود، هیچ‌گاه ریشه خود را فراموش نکرده و در بیش‌تر فیلم‌هایی که ساخته، تلاش کرده به شکلی به موضوع ترک‌های آلمان‌نشین بپردازد و از این طریق انسان‌ها را به یکدیگر نزدیک کند. او به عنوان کارگردانی چیره‌دست که ژانرهای مختلفی در کارنامه‌اش پیدا می‌شود، به‌خصوص با ساخت دو فیلم، خودش را به عنوان هنرمندی روشن‌بین مطرح کرد و به همین علت، به شکلی خاص در این مرور گذرا بر پرونده فیلم‌های نژادپرستی یا در واقع ضدنژادپرستی سینمای ترکیه جا می‌گیرد.  

بُرش (۲۰۱۴) فیلمی متفاوت و کم‌ترشناخته‌شده از این کارگردان است که به مسئله نسل‌کشی ارامنه توسط ترک‌های عثمانی می‌پردازد. حکایت پرفرازونشیب و احساسی یک ارمنی به نام ناظارت مانوگیان (طاهر حریم) که توسط سربازان عثمانی از خانواده‌اش دور می‌افتد، به شکل معجزه‌آسایی از مرگ نجات پیدا می‌کند و برای رسیدن به خانواده‌اش سفری پرخطر به دور دنیا را آغاز می‌کند. پس از نمایش فیلم، آکین پیام‌های تهدیدآمیز زیادی از طرف ترک‌ها دریافت کرد که او را به مرگ تهدید کرده بودند. در واقع آکین با جسارت تمام به موضوع حساس دیگری در تاریخ ترکیه نزدیک شده بود که کم‌تر کسی جرأت ابراز آن را داشت. همان ‌طور که خودش در مصاحبه‌ای بعد از نمایش فیلم عنوان کرد، اگر می‌خواست بُرش را در ترکیه بسازد، قطعاً او را بازداشت می‌کردند. او سه سال بعد از ساخت این فیلم به ترکیه پا نگذاشت چون می‌دانست چه سرنوشتی در انتظارش است. او در همان مصاحبه از این که نژادپرستی و نفرت از نژادهای دیگر، این همه در ترکیه امروزی و سراسر جهان فراگیر شده، ابراز ناراحتی کرد.

اما این تهدیدها و افکار منفی باعث نشد آکین رویای نوجوانی‌اش را که ساختن فیلمی درباره نژادپرستی بود کنار بگذارد. در ادامه همان مصاحبه، وقتی مصاحبه‌کننده از به کار بردن اصطلاح «نسل‌کشی ارامنه» درباره برش امتناع می‌کند، آکین با جسارت تمام حرف مصاحبه‌کننده را اصلاح می‌کند و این واژه را با قدرت تمام به کار می‌گیرد تا نشان بدهد که تاریخ، واقعیتی‌ست که نمی‌توان انکارش کرد. اگر به آن نپردازیم، از آن درس نگیریم و به کارش نبندیم، انسان‌های بهتری نخواهیم شد و تمام هدف آکین همین است. بی‌جهت نیست که در سال ۲۰۰۶ به خاطر مقایسه رییس‌جمهور وقت آمریکا، جرج بوش با رایش سوم، تحت بازجویی پلیس آلمان قرار گرفت یا در اعتراض به همه‌پرسی ممنوعیت ساخت مناره در سوییس از نمایش فیلمش آشپزخانه روح در این کشور جلوگیری کرد و طی نامه‌ای سرگشاده چنین گفت: «این همه‌پرسی با درک من از شکیبایی و انسانیت در تضاد است و خلاف این باور است که همه مردم، با پیشینه‌ها، نژادها و ادیان مختلف باید زندگی مسالمت‌آمیزی کنار یکدیگر داشته باشند.» و هنرمند بیدار یعنی همین.

آکین همچنان که به بخش شرم‌آوری از تاریخ عثمانی‌ها نگاه می‌اندازد، به همان نسبت سعی می‌کند در داستانی امروزی، به معضلات جامعه ترکیه در آلمان هم نظری بیندازد و ستم‌هایی را که بر ترک‌زبانان ساکن آلمان رفته واکاوی کند. در محوشدگی (۲۰۱۷) یکی از تلخ‌ترین فیلم‌های آکین است که با مرگ یک مرد ترک و فرزند کوچکش در سوءقصدی ترسناک آغاز می‌شود. ادامه داستان شرح پی‌گیری‌های کاتیا، زنِ شوهر و فرزند از‌دست‌داده، برای گرفتن انتقام از قاتل‌هاست. با وجودی که دادگاه، تروریست‌ها را به دلیل نداشتن ادله کافی آزاد می‌کند، او به‌شدت اعتقاد دارد همسر و فرزندش را نئونازی‌ها کشته‌اند و برای اثبات حرفش، به هر کاری دست می‌زند و زمانی که حدسش درباره دست داشتن نئونازی‌ها در این ترور، به یقین تبدیل می‌شود، در نهایت انتقامی هم‌وزن آن‌چه که به همسر و فرزندش روا داشتند، از آن‌ها می‌گیرد.

فعالیت‌های نئونازیسم در بطن اروپای متمدن نشان می‌دهد که تعصب و جهل، مختص کشور یا مکانی خاص نیست. هر جایی از دنیا آدم‌هایی هستند که کمبودها و مشکلات ذهنی خودشان را تحت عناوین مختلف، با حذف کردن دیگری جبران می‌کنند. آکین با در محوشدگی نشان می‌دهد که این عقاید تند و افراطی چه‌گونه می‌تواند آدم‌ها را به نابودی بکشاند و در این حالت چه‌قدر همه چیز بی‌ثمر و بی‌فایده جلوه خواهد کرد. آکین، در نمای پایانی فیلم، که دوربین روی دود ناشی از انفجار کاروان محل زندگی دو تروریست نئونازی مکث می‌کند ـ در حالی که کاتیا هم مانند آن دو تروریست در کاروان حضور داشته و با بستن بمب به خودش همه چیز را نابود کرده ـ نشان می‌دهد که همه‌چیز بی‌معنا تمام شده است. در واقع فیلم هر چند مضمون انتقام را پی می‌گیرد اما با توجه به زیرمتن سیاسی و عقیدتی مورد بحثش، نه مانند فیلم‌های اکشن و انتقامی، بلکه مانند داستانی از درد و رنج آدم‌ها، رنگی محزون و بی‌ثمر به این انتقام می‌بخشد. او به عنوان یک هنرمند، به هیچ وجه دوست ندارد که یکی از فیلم‌هایش این قدر ناامیدانه و تلخ تمام شود به همین دلیل است که در ادامه نشان دادن دودی که به هوا برمی‌خیزد، به دریا می‌رسد و امواج آرام دریا را نشان‌مان می‌دهد بلکه کمی تسکین پیدا کنیم.  

آکین در بیش‌تر فیلم‌هایش رد و نشانی از ترک‌ها و ترکیه به جا می‌گذارد و این نشان می‌دهد که او چه‌قدر وابسته سرزمین خانوادگی‌اش است. اما این چیزها را متعصبانی که برای برش او را به مرگ تهدید کردند، نمی‌بینند و یا نمی‌خواهند ببینند. کمردرد شخصیت اصلی آشپزخانه روح را در نهایت یک پیرمرد ترک که شکسته‌بند است درمان می‌کند. شخصیت‌های عاشق در ژوییه، استانبول را برای قرار ملاقات‌شان انتخاب می‌کنند و در نهایت هم کنار پل بسفر یک‌دیگر را در آغوش می‌گیرند. در شاخ‌به‌شاخ، جا‌به‌جا از شعر و موسیقی ترکیه و نماهای مختلفی از استانبول استفاده شده که در فهم مضمون فیلم هم کمک عمده‌ای می‌کند. و در لبه بهشت هر چند جامعه ترکیه را به شکلی هوشمندانه نقد می‌کند، اما از طرف دیگر راه نجات شخصیت اصلی فیلمش (نجاتی) را ماندن در ترکیه و سر زدن به سرزمین پدری‌ می‌داند.

در حالی‌که آکین، در شاخ‌به‌شاخ، ترکیه را گرم و روشن نشان می‌دهد در عین حال ابایی هم از نشان دادن زشتی‌های این سرزمین ندارد. یکی از صحنه‌های کلیدی این موضوع جایی‌ست که مادر لوته که بعد از مرگ ناگهانی لوته، برای ادامه راه دخترش به استانبول آمده تا آیتن (دختر ترک و دوست صمیمی لوته) را نجات بدهد، با نجاتی برخورد می‌کند. نجاتی اتاقی در یک محله پائین‌دست به او اجاره می‌دهد. مادر لوته یک‌بار با اشاره به خانه‌های قدیمی چوبی در حال ریزش محله به نجاتی می‌گوید چرا این‌ها در حال ریزش هستند؟ و نجاتی جواب می‌دهد به خاطر فرهنگ پائین. در صحنه بعدی می‌بینیم که روی همین بنای قدیمی داربست زده شده و در حال تعمیرش هستند. به این شکل است که آکین تلاش می‌کند واقع‌بین باقی بماند و هر چیزی را در جای خودش بکوبد و دوباره بسازد؛ چه نسل‌کشی ارامنه توسط ترک‌ها باشد، و چه نگاه نژادپرستانه آلمان‌های نئونازی به ترک‌های خارج از وطن.

او به عنوان فیلم‌سازی مستقل که تقریباً به تمام ژانرهای سینمایی سرک کشیده و آثار قابل توجهی هم از خود به جا گذاشته، بیش از هر چیز به دنبال کنار هم قرار دادن انسان‌هاست. این طرز تفکر او به‌روشنی در آشپزخانه روح هم دیده می‌شود. شخصیت اصلی فیلم، در فکر ردیف کردن آشپزخانه بهم‌ریخته و بی‌توازن خودش است و در نهایت هم این کار را با کمک دوستانی عجیب‌وغریب به سرانجام می‌رساند. این آشپزخانه تبدیل می‌شود به نمادی از دنیای امروز که قرار است آدم‌ها فارغ از رنگ و زبان و عقیده و شغل و پول، در کنار هم قرار بگیرند و زندگی را تجربه کنند. همان اتفاقی که در فیلم هم می‌افتد و در نهایت کار آشپزخانه می‌گیرد و همه چیز بر وفق مراد پیش می‌رود و آدم‌ها تا دم صبح می‌خورند و می‌آشامند و تفریح می‌کنند. اما حیف که نابرابری همیشه وجود خواهد داشت. یکی از کارهای هنر و هنرمند هم نشان دادن همین نابرابری‌هاست. جامعه نامیزان، باید میزان شود و هنرمند بیدار تلاش خود را می‌کند این موضوع را به گوش همه برساند؛ اگر گوش شنوایی وجود داشته باشد.

۲ دیدگاه به “نگاهی گذرا به موضوع تعصبات نژادی در سینمای ترکیه”

  1. علی مشکات گفت:

    سلام. ممنون. کاش اسامی انگلیسی فیلمها را می گذاشتید تا بتوانیم برای دانلود و دیدنشان سرچ کنیم. نه فقط این فیلمها(که کاش دست کم اینها را می گذاشتیدو حتا اگر لینک دانلود دارید می گذاشتید چراکه حتما می دانید سینمای جدی ترکیه متاسفانه قابل دسترس نیست یا به سختی یافت میشود) که تمام فیلمهای مهمی را معرفی میکنید. به هرحال ممنونم از مطلب تان. بسیار خوب بود. و ای کاش برای دیدن فیلمهای ترکیه ای نایاب چاره ای پیش عشاق سینمایی چون من می گذاشتید حتا اگر به صورتی باشد که باید رفت آن سر ایران و خرید، می رویم.

    • damoon گفت:

      سلام و ممنون از توجه‌تون. خیلی از این فیلما رو اگه با همون اسم فارسی هم توی گوگل سرچ کنید، شما رو به نتیجه می‌رسونه. مهم اینه که درست سرچ کنید. واقعاً مقدور نیست اسامی همه‌ی فیلما رو به انگلیسی نوشت چون به دلیل محدودیت‌های ووردپرس، متن بهم می‌ریزه. ضمن این که خیلی از فیلمایی که نام می‌برم برای دانلود پیدا می‌شن. حتی فیلمای ترکی. ارادت.

پاسخ دادن

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

سینمای خانگی من – نقد و بررسی فیلم