دهشتناکترین شکنجهها، شکنجه نُه مرگ بود. در اینگونه شکنجه، دژخیم نخست انگشتان دست و انگشتان پا و سپس دست را تا مچ و پا را تا کعب و سپس دست را تا آرنج و پا را تا زانو و آنگاه گوش و بینی و سرانجام سر را جدا میکرد. تن کشتهشدگان را نزد حیوانات وحشی میافکندند. بدیهی است که شمار اینگونه کشتهشدهها زیاد است و نمیتوان سرگذشت همه آنها را در یک کتاب بازگو کرد زیرا بسیاری از آنها ناشناخته ماندهاند و گروهی هم در سرزمین و کشورهای گوناگون دچار چنین مرگی شدهاند که دسترسی به تاریخ همه آنها ممکن نیست و تاریخ برخیها هم به کوتاهی هر چه بیشتر بازگو شده است.
توضیح: املای کلمات، فاصلهگذاریها، علائم و به طور کلی ساختار نوشتاری این متن عیناً از روی متن کتاب پیاده شده است.
پینوشت: موضوع این کتاب عجیب است اما نحوهی نگارش و ساختارش، خستهکننده و روی اعصاب. متأسفانه ایدهی خوب کتاب، با نثری نچسب و حتی مغشوش همراه شده که نتیجهاش کار را خراب کرده است. اما ایدهی کتاب، نشان میدهد که تاریخ ایران پر از کشت و کشتار است، مثل هر جای دیگری در این دنیا. از خواندن برخی از شکنجههایی که پادشاهان ایرانی، با دلیل و بیدلیل انجام میدادهاند، سرتان سوت خواهد کشید و آن وقت است که اگر تا به حال به چیزهایی فکر نکردهایم، باید تأمل کنیم. تاریخ طولانی یک سرزمین، به معنای غنا نیست، همچنان که تاریخ کوتاه سرزمینی دیگر به معنای بیپشتوانگی. تاریخ تنها درس است. هر چه طولش بیشتر، فرازونشیبش بیشتر. این به معنای عمق نیست. عمقِ آدمها را طول تاریخشان معلوم نمیکند.
بسیار عالی.
ببخشید فیلم تولد ۲۰۰۴ را دیدید. با بازی کیدمن
بله. دیدم!
ممنونم. فیلم خوش ساختی بود هرچند میشد منطقش را باور نکرد. نظر شما چیست؟
خوشساخت که بود قطعاً. هر فیلمی منطق خودشو میسازه. شما میتونید قبول کنید، میتونید نه.
صرفا خواستم نظرتون را بدونم وگرنه منم بدم نیومد کما اینکه نقد منفی هم ازش خوندم. خواستم بگم حتی با وجود خوانده هایم باز نظرم اینه خوش ساخت بود و درحد خودش ازش خوشم اومد بخصوص رنگ و روی تیره و سردش