نگاهی به فیلم اصلاح مدرسه/حافظ برادر Okul Tıraşı

نگاهی به فیلم اصلاح مدرسه/حافظ برادر Okul Tıraşı

  • بازیگران: صمد ییلدیز ـ اکین کُچ ـ ماهیر ایپک و…
  • نویسندگان فیلم‌نامه‌: گلستان آجت ـ فریت کاراهان
  • کارگردان: فریت کاراهان
  • ۸۵ دقیقه؛ محصول ترکیه، رومانی؛ سال ۲۰۲۱
  • ستاره‌ها: ۴ از ۵

برفِ سیاه

یوسف دانش‌آموز یک مدرسه‌ی شبانه‌روزی در روستایی دورافتاده و پربرف است. قوانین سخت‌گیرانه‌ی مدرسه و معلم‌هایی که مدام سر دانش‌آموزان دادوبیداد می‌کنند، فضای ترسناکی به وجود آورده است. یک روز همکلاسی یوسف، ممو، بر اثر حادثه‌ای بی‌هوش می‌شود. هیچ‌کس نمی‌داند چه اتفاقی افتاده است. یوسف مسئول می‌شود تا رسیدن آمبولانس از او مراقبت کند. معلم‌ها که هر کدام ریگی به کفش دارند، مسئولیت بیماری ممو را گردن هم می‌اندازند و دعوا بالا می‌گیرد…

یکی از بهترین‌های سینمای ترکیه، با داستانی که هر چه از زمانش می‌گذرد، سهمگین‌تر و تکان‌دهنده‌تر می‌شود. در این حالت، نه‌تنها معمای جاری در داستان، بلکه فضای پربرف محل وقوع اتفاق، سنگینی بیش‌تری به مخاطب و البته شخصیت‌ها تحمیل می‌کند. مجموعه‌ی این بار سنگین، روی دوش یوسف می‌افتد و اوست که در تمام مدت فیلم، برای ممو و نگهداری از او تلاش می‌کند. تلاشی که در پایان داستان، متوجه دلیلش می‌شویم. دلیلی که اگر دوست ندارید مزه‌ی تلخش را از دست بدهد، پیش از تماشای فیلم، از خواندن این متن دست بردارید!

در این مدرسه‌ی شبانه‌روزی سخت‌گیرانه، بچه‌هایی پرورش پیدا می‌کنند که انگار هیچ بویی از کودکی و زیبایی و آرامش نبرده‌اند. چهره‌های بدوی آن‌ها، زمخت و همیشه‌سرخ، با کلمه‌های بی‌ادبانه و گستاخانه‌ای که به‌راحتی به زبان می‌آورند، از آن‌ها بچه‌هایی سخت و حتی بی‌رحم ساخته که انگار نه برای آموزش و تعلیم و تربیت، بلکه برای بقا در آن مدرسه تلاش می‌کنند. برف بی‌وقفه می‌بارد و دست در دست معلم‌های بی‌خرد، فضای سیاهی می‌سازد، هر چند ماهیتش سفید است.

معلم‌ها در ساختن این فضای سیاه نقش عمده‌ای دارند. عده‌ای مردان جوان و میان‌سال که چیزی جز داد و فریاد بلد نیستند. آ‌ن‌ها هم مانند بچه‌ها انگار برای تعلیم دادن و آموزاندن به آن‌جا نیامده‌اند. انگار راه‌شان به آن‌جا افتاده است و هر کدام به طریقی دوست دارد هر چه زودتر فرار کند. معلم‌ها را مدام در حال دادوبیداد و تحکم بر سر بچه‌ها می‌بینیم. نقطه‌ی ثقل داستان هم از همین بی‌رحمی آن‌ها شکل می‌گیرد و با بیمار شدن مشکوک ممو، اولین بارقه‌های محکوم کردن‌شان روشن می‌شود.

درست از جایی که قرار می‌شود مسئول بیماری ممو پیدا شود، درام ساده‌ی فیلم که حتی به فیلم‌های کیارستمی هم پهلو می‌زند، به سمت درامی مرموز و غافلگیرکننده کشیده می‌شود که باید دنبال مقصر بگردیم. این همان‌جایی‌ست که حافظ برادر تبدیل به فیلمی جذاب و البته تکان‌دهنده می‌شود. در آن اتاقک خالی که ممو را خوابانده‌اند و همه بالای سرش حاضرند، دیالوگ‌هایی بین معلم‌ها برقرار می‌شود که به زبان ساده پته‌ی همه‌شان روی آب می‌ریزد. جذابیت ماجرا این‌جاست که با هر دیالوگ، مسیر شک ما به یکی از معلم‌ها یا شاگردها کشیده می‌شود و تا انتهای داستان نیز، مدام بین این یا آن در رفت‌وآمد هستیم.

اما انتهای داستان به‌شدت غافل‌گیرمان خواهد کرد. زمانی که متوجه می‌شویم مسئول ضربه دیدن ممو، در واقع یوسف بوده است، تمام نتیجه‌گیری‌های‌مان دچار چالش می‌شود. ناگهان تغییر موضعش از خیرخواه ممو به سمت آسیب‌زننده‌ی او حرکت می‌کند. ما که به همه‌ی معلم‌ها شک کرده‌ایم، ناگهان متوجه می‌شویم مقصر اصلی جلوی چشم‌های‌مان بوده است. این ضربه‌ای اساسی بر نوع بینش ماست که باعث می‌شود فیلم را باری دیگر در ذهن‌مان مرور کنیم و این‌بار از زاویه‌ای جدید به آن نگاه بیندازیم. زاویه‌ای که یوسف می‌خواهد عذاب وجدان ناشی از آسیب زدنش به ممو را کم کند. او در قسمتی از فیلم، موبایل رفیقش را یواشکی برمی‌دارد و در گوشه‌ای تنها به مادرش زنگ می‌زند و اشک می‌ریزد. تصور ما این است که با این فضای ترسناک، می‌خواهد اندکی با مادر خلوت کند، اما انگار می‌خواهد چیزی بگوید که در نهایت هم نمی‌گوید. وقتی بعد از پایان ماجرا، این صحنه را به یاد آوریم دلیل زنگ زدن یوسف کاملاً برای‌مان روشن خواهد شد.

ماجرا به همین‌جا ختم نمی‌شود. یوسف گناه‌کار نیست. او در واقع قربانی سیستمی نابه‌هنجار و به‌شدت بی‌رحم است که اجازه‌ی بالیدن و نفس کشیدن به او نمی‌دهد. در واقع، در نگاهی غیرنمادپردازانه هم وقتی تمام نگاه‌ها به سمت یوسف می‌رود و او قرار است اصل داستان را تعریف کند، به این معنا نیست که معلم‌های دیگر از میزان گناه‌شان کاسته شده است. در کلیدی‌ترین صحنه‌ی فیلم، که یوسف می‌خواهد حکایت حمام‌کردنش با ممو را تعریف کند، یکی از معلم‌ها که تا پیش از اعتراف یوسف، در مظان اتهامی منحرفانه نسبت به ممو بود، بعد از شنیدن اعتراف یوسف، با نگرانی عقب‌عقب می‌رود و هیزم‌های جمع‌آوری‌شده‌ی موجوددر صحنه را روی زمین می‌ریزد. چهره‌ی او و نوع نگاهش به جمع، نشان می‌دهد که از اتهامی منحرفانه و جدی گریخته است. ما از نوع نگاهش به‌خوبی می‌فهمیم شب پیش، وقتی که یوسف او را با ممو دیده بود، چه برنامه‌ای پیاده کرده است. انگار معلم‌ها همه‌ی گناه‌ها را گردن یوسف می‌اندازند تا از بار اشتباهات خود کم کنند.

اصلاح مدرسه فیلم بی‌رحمی‌ست. برفش سفید و زیبا نیست، مدرسه‌اش خاطره‌انگیز نیست، معلم‌هایش مهربان نیستند و دانش‌آموزانش به جای تحصیل علم و دانش و آموختن، برای بقا می‌جنگند.

۶ دیدگاه به “نگاهی به فیلم اصلاح مدرسه/حافظ برادر Okul Tıraşı”

  1. سحر گفت:

    دیدگاه بنویسیم واقعا منتشر می‌کنید؟

  2. سحر غفاری گفت:

    به نظرم این فیلم قویاً معانی سیاسی داشت. نمادی از فساد و ناکارآمدی دولت بود و می خواست بگه کل ملت ترکیه در دست دولت و حکومت اسیرن و توسری می خورن. چند تا نشانه هم برای این لایۀ معنایی وجود داره؛ مثلاً یه جایی سر صف مدیر مدرسه داره به بچه ها میگه دولت به شما غذا و جای خواب میده، باید سپاسگزار باشید، یا بچه ها مدام باید این سه کلمۀ «وطن، ملت ..» رو تکرار کنن (کلمۀ سوم یادم نیست). و از همه مهمتر، صحنۀ کلاس جغرافیا که معلم میگه جایی به نام کردستان وجود نداره، در حالی که در همان مدرسه چند دانش آموز کرد هست و شخصیت اول داستان، یوسف، هم کُرده.
    البته هر فیلم جدی و عمیقی چندین لایۀ معنایی داره. فیلم حافظ برادر یه لایۀ اجتماعی هم داره.
    در جایی از فیلم نگهبان داره به توله سگ غذا میده ولی توله سگ اون غذا رو نمی خوره. در صحنۀ دیگری می بینیم که توله داره از پستان مادرش شیر می خوره. به نظر من این دو تا صحنه نماد خود یوسف و تمام بچه های فیلم بود. اونا غذا و لباس و جای خوابی که دولت بهشون میده نمی خوان، بلکه میخان پیش مادر و خانواده شون باشن.

  3. رها گفت:

    درود بر شما فیلم را چطور می توانم ببینم؟ مدتی هست می خواهم ببینم اما پیدا نمی کنم.

پاسخ دادن

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

سینمای خانگی من – نقد و بررسی فیلم