رگه سادیسم در صدام در برخورد با طاهر یحیی که در زمان به قدرت رسیدن بعثیها در ۱۹۶۸ نخستوزیر عراق بود، بروز یافت. یحیی ژنرال ارتش بود و کل بزرگسالیاش را در ارتش گذرانده بود و حتی زمانی عضو حزب بعث شده و در این حزب مافوق صدام بود. صدام همیشه به فرهیختگیِ این مرد تحصیلکرده حسادت میکرد و یک جورهایی از او نفرت داشت. صدام پس از این که به قدرت رسید، طاهر یحیی را زندانی کرد. به دستور صدام، وظیفه هُل دادن چرخدستی حامل سطلهای مدفوع زندانیان در زندان به یحیی محول شد. او در حالی که با چرخدستیاش در راهروی زندان به راه میافتاد تا سلول به سلول سطلهای مدفوع زندانیان را جمعآوری کند، داد میزد: «سطل آشغالیه! سطل آشغالیه!» میگویند صدام از شنیدن قصه نخستوزیر سابق در زندان و تحقیری که به او تحمیل کرده بود لذت بسیار میبرده و این ماجرا را با ذوق و شوق خاصی برای دیگران تعریف میکرده است. ژنرال طاهر یحیی تا آخرین روز حیاتش در زندان این تحقیر را تحمل کرد. میگویند صدام ضمن تعریف قصه یحیی در زندان برای دوستانش ادای او را در میآورده و مثل او داد میزده: «سطل آشغالیه! سطل آشغالیه!»
•
(صدام؛ از ظهور تا سقوطش/کان کاگلین)
دقیقا درست گفتید دیکتاتور ها سادیسم دارن و البته که فقط سقوط میکنند🧏🏻♀️🧏🏻♀️
ممنون
این سادیسم رو ، پتری در “بازجویی از یک شهروند دور از سوء ظن” به خوبی نشان میده.
دقیقا