خاطرات سینمایی با شرح و تفصیل! ـ قسمت هفتم

خاطرات سینمایی با شرح و تفصیل! ـ قسمت هفتم

قسمت ششم خاطرات سینمایی را که نگاه کردم، دیدم متعلق است به اسفند ۹۳! ناگهان لرزیدم: یعنی من یک سال (حتی بیش‌تر از یک سال) این بخش را پُست نکرده بودم؟! زمان فقط برای من سریع می‌گذرد یا برای شما هم همین‌طوری‌ست؟ به‌هرحال دیدم این آخرین روزهای تعطیلات عید (نگران نباشید، امسال هم به بهانه‌های مختلف، تعطیلی پشت تعطیلی داریم. دل‌تان تنگ نشود!) دیگر برویم سراغ قسمت هفتم عکس‌هایی از پشت صحنه‌ی فیلم‌های تاریخ سینما و شرحی بر آن‌ها. شش قسمت قبلی را می‌توانید با یک کلیک روی دسته‌ی «شات» ببینید. امیدوارم قسمت هشتم این پست به سال بعد موکول نشود که باز بیایم بگویم چه زود گذشت! با دیدن برخی از این عکس‌ها هم البته به زودگذر بودن عمر بیش‌تر پی می ‌بریم … (بیشتر…)

نگاهی به فیلم ابد و یک روز

نگاهی به فیلم ابد و یک روز

  • بازیگران: پریناز ایزدیار ـ پیمان معادی ـ نوید محمدزاده و …
  • نویسنده و کارگردان: سعید روستایی
  • ۱۱۵ دقیقه؛ سال ۱۳۹۴
  • ستاره‌ها: ۳/۵ از ۵

 

فیلمِ سکانس‌های درخشان

 

خلاصه‌ی داستان: یک خانواده از محله‌های پایین‌شهر، بعد از مرگ پدر، دچار مشکلاتی می‌شوند؛ از یک طرف عروسی سمیه دختر کوچک خانواده که قرار است با یک مرد افغانی ازدواج کند، از طرف دیگر مشکل اعتیاد برادر خانواده، محسن که هر لحظه امکان دستگیری‌اش وجود دارد این خانواده‌ی پرجمعیت را تحت فشار قرار می‌دهد … (بیشتر…)

نگاهی به فیلم چپی Chappie

نگاهی به فیلم چپی Chappie

  • بازیگران: شارلتو کوپلی ـ دِو پاتل ـ هیو جکمن و …
  • فیلم‌نامه: نیل بلومکامپ ـ تری تاچل
  • کارگردان: نیل بلومکامپ
  • ۱۲۰ دقیقه؛ محصول آمریکا، مکزیک؛ سال ۲۰۱۵
  • ستاره‌ها: ۲/۵ از ۵

 

اندیشه‌ورزیِ ورم‌کرده

 

خلاصه‌ی داستان: ربات‌های پلیس، که به تازگی وارد کارزار شده‌اند، فعالیت را برای خلافکارانِ ژوهانسبورگ تنگ کرده‌اند. چند خلافکار برای ادامه دادن به کارهای خود تصمیم می‌گیرند دیان ویلسون، مهندسی که این ربات‌ها را اختراع کرده، بدزدند تا از طریق او بتوانند کلید هدایت آن‌ها را به دست بگیرند … (بیشتر…)

فیلم‌های برتر ماه قبل

ـ کوچه‌ی بی‌نام (یادداشت فیلم)

*ستاره‌ها: ۳ از ۵

 

ـ هارولد و ماد  Harold and Maude (یادداشت فیلم)

*ستاره‌ها: ۳ از ۵

 

ـ بهمن (یادداشت فیلم)

*ستاره‌ها: ۳ از ۵

 

و (اینجا)، کوتاه درباره‌ی این فیلم‌های عالی، خوب و نسبتاً خوب:

ـ هفت شانس (Seven Chances)

ـ نزدیک‌تر

ـ سیکاریو (Sicario)

ـ جامه‌دار (The Dresser)

ـ بانوی دریاچه (Lady in the Lake )

بهاریه

بهاریه

انگار همین دیروز بود که عید سال ۹۴ شروع شد. کلیشه‌ای‌ست اما چشم که به هم زدم گذشت. زیاد اهل حرف‌های احساسی گل‌درشتی که همه این روزها سر می‌دهند نیستم که: آه! بهار آمد و دامن طبیعت به سبزه آراسته شد و روح من در میان گل‌های بهاری … نه! از من انتظار چنین حرف‌های غلوشده‌ی لوس نداشته باشید.

سال قبل برای من دو نیمه بود. نیمه‌ی اول شاهدی بود برای یک نیمه‌ی دوم خوب و رویایی. با شروع سال ۹۴ احساس کردم قرار است همه‌چیز خوب پیش برود. و خوب هم پیش رفت. نیمه‌ی دوم از شهریور به بعد داستان مجله‌ی «فیلم» پیش آمد و اتفاقاتی که آن‌هایی که من را دنبال می‌کنند، خبر دارند. خیلی سریع و با اعتماد آقای شجری‌کهن و جناب گلمکانی عزیز و آقای مسعود مهرابی بزرگوار صفحات «گزارش اکران» به من سپرده شد که بعد از چند خطا، بالاخره دستم آمد که چه باید بنویسم و چطور. اما نکته‌ی خیلی شیرین داستان «فیلم» برایم این بود که همه من را می‌شناختند: از منتقدین قدیمی و محترمی مثل آقای صلح‌جو تا جناب دانش عزیز و بقیه. حتی در کاخ جشنواره که بودم چند نفری به من نزدیک شدند و من را به اسم صدا زدند، بدون این‌که بشناسم‌شان. عقده‌ی شناخته شدن دارم؟! شاید. اما چه کسی بدش می‌آید که شناخته شود؟ حالا که این‌طور گفتید، اصلا ًامیدوارم در سال ۹۵ میزان «شناسنده‌ها» بالاتر و بالاتر برود و اسمی در کنیم! اتفاق دیگر نیمه‌ی دوم سال ۹۴ هم فروش رفتن فیلم‌نامه‌ام بود که بازنویسی‌اش روزهای آخر را سپری می‌کند و اگر همه‌چیز خوب پیش برود، در سال ۹۵ کلید خواهد خورد. فیلم‌نامه‌ی دیگری هم آماده دارم که بلافاصله بعد از این یکی ارایه‌اش خواهم کرد تا ببینیم می‌توانیم در سال ۹۵ اکران سینمای ایران را فتح کنیم یا نه!!!

خیلی روزها پیش می‌آید که اعصاب نداریم، همین‌طور بی‌خودی حال‌مان خراب است، از در و دیوار شاکی هستیم و مغزمان برای گیر دادن به همه‌چیز آماده و مهیاست. خیلی روزها هم پیش می‌آید که حال‌مان خوب است و همه‌چیز جفت‌وجور به نظر می‌رسد. امیدوارم در سال جدید حال همه خوب باشد و اگر هم گاهی ذهن‌مان (که بزرگ‌ترین دشمن‌مان می‌تواند باشد) بی‌خودی گیر می‌دهد و از در و دیوار شاکی‌ست، با ذهن‌مان کنار بیاییم و سخت نگیریم و حال‌مان را سوق بدهیم به سمت آرامش. کار سختی‌ست اما غیرممکن نیست. کمی تمرین می‌خواهد. ممکن نیست روزهای بد نداشت، اما می‌شود کاری کرد که روزهای بد، بدتر نشوند.

به امید روزهای بهتر و بهتر / دامون قنبرزاده

(عکس از نگارنده)

سینمای خانگی من – نقد و بررسی فیلم