از میان فیلم‌ها؛ شماره‌ی سی‌وسه

از میان فیلم‌ها؛ شماره‌ی سی‌وسه

همسفر شدن مت (رابرت میچم) و کِی (مریلین مونرو) در آن رودخانه‌ی خروشان، کم‌کم به عشق می‌انجامد. موج‌های مهارنشدنی رودخانه، مانند یک زندگی پرفرازونشیب، دل این دو انسان را به هم نزدیک‌تر می‌کند. به جای سالیان سال زندگی کردن، تنها انگار با ساعاتی پارو زدن روی قایقی لرزان و بی‌حفاظ که درون دریاچه‌ای خشمگین پیش می‌رود، ‌می‌توان عشق را با گوشت و پوست، و البته جذاب‌ترو پرخطرتر حس کرد. مت و کِی، مثل هر عاشقانه‌ای، در ابتدا توجهی به یکدیگر ندارند، اما در سفری پرافت‌وخیز، به همبستگی می‌رسند. آن‌ها که از موج‌ها گریخته‌اند و قایق‌شان را به سلامت به خشکی رسانده‌اند، کنار آتش می‌نشینند و از زندگی حرف می‌زنند. از تجربه‌هایی که از سر گذرانده‌اند. عشق با حرف‌زدن‌، بیش‌تر شعله می‌گیرد. رودخانه‌ی بی‌بازگشت (اتو پریمنجر) حکایت عشق و خروش است. (بیشتر…)

از میان فیلم‌ها، شماره‌ی بیست‌وهشت

  • سرباز ۱: این مملکت جمهوریه. همه باید با هم برابر باشن.
  • سرباز ۲: برابری … معنی برابری چیه؟
  • سرباز ۱: برابری یعنی به هر کسی می‌تونی بگی برو به درک!

«صلیب‌های چوبی» ساخته‌ی ریموند برنارد (بیشتر…)

از میان فیلم‌ها، شماره‌ی بیست‌وهفت

  • محمد عبدی: اگه از شما می‌خواستن، سه تا، پنج تا، ده تا فیلم سینمای ایرانو انتخاب کنین …
  • ابراهیم گلستان: من هیچ‌وقت از این گوه‌ها نمی‌خورم!
  • عبدی: چرا؟
  • گلستان: نمی‌خورم!

مستند «ابراهیم گلستان؛ نقطه، سر خط» ساخته‌ی محمد عبدی (بیشتر…)

از میان فیلم‌ها، شماره‌ی بیست‌وشش

  • فرانک (هنری فوندا): سلاح من ممکنه واسه تو ساده به نظر بیاد آقای مورتون، اما هنوز می‌تونه یه سوراخ گنده توی مشکل کوچیکمون درست کنه.

«روزی روزگاری در غرب» ساخته‌ی سرجئو لئونه (بیشتر…)

از میان فیلم‌ها، شماره‌ی بیست‌وپنج

  • علی (علی صادقی): مامان، خاله‌اینا می‌خوان برن کردان اسب‌سواری. بعد گفتن که منم باهاشون برم. برم؟
  • ماشاالله (حمید لولایی): نه. نه. ما امروز خودمون قراره بریم … قراره بریم پیست اسکی. آره. بگو بلیتم خریدیم.
  • علی: [به تلفن] ژینوس‌خانوم، بابا گفتش … شنیدین که البته. گفت می‌خوایم بریم مث این‌که یه جایی، اسکی دعوتیم. بله. می‌گن بلیتم گرفتیم دیگه. نه دیگه. بابا می‌گه، باید بریم. در واقع می‌دونین که…باشه. پس من زنگ می‌زنم … چشم … خدافظ شما.
  • ماشاالله: باریکلا پسرم … باریکلا … خوب جوابشو دادی.
  • علی: فقط گفت قبل رفتنتون یه زنگی هم به من بزنین.
  • ناهید (مریم امیرجلالی): زنگ دیگه واسه چی بزنیم؟
  • علی: واسه این‌که کردانو کنسل می‌کنن، با ما می‌خوان بیان اسکی.
  • ماشاالله: پیست اسکی کجاست دیگه؟!
  • علی: بابا همین‌جایی که الان گفتی دیگه. کجاست؟ اونام بیان با ما.
  • نرگس (آناهیتا همتی): وای مامان، اگه بخوایم بریم پیست اسکی من لباس چی بپوشم؟ آخه من یک دونه لباس درست و حسابی ندارم.
  • ماشاالله: کجا بریم؟
  • نرگس: پیست اسکی دیگه. الان خودتون گفتین.
  • ماشاالله: نمی‌فهمم! پیست اسکی دیگه کدوم خریه؟! …

سریال «خانه‌به‌دوش» ساخته‌ی رضا عطاران (بیشتر…)

سینمای خانگی من – نقد و بررسی فیلم