کوتاه، درباره ی چند فیلم، شماره ی ده

  •  نام فیلم: احساس(Senso )
  • کارگردان: لوکینو ویسکونتی

حکایت عشق نافرجام لیویا به یک افسر اتریشی به نام فرانتز که حالا دیگر کمی بیش از حد احساسات گرایانه و خسته کننده به نظر می رسد. واقعیتش این است که تحمل کردن فیلم تا آخر، کار سختی ست و به نظرم از شاهکارهای این فیلمساز بزرگ، فاصله ی خیلی زیادی دارد. (بیشتر…)

فیلم هایی که نباید دید، شماره ی هفت

فیلم هایی که نباید دید، شماره ی هفت

  • نام فیلم:The Mooring
  • کارگردان: گلن ویثرو

تعدادی دختر که برای تفریح به جنگلی دور افتاده می روند و گرفتار قاتلی دیوانه می شوند … بله، چنین فیلم های بی محتوا و شدیداً بی معنایی هم در دنیا ساخته می شود! تمامِ نود دقیقه، بدون اینکه داستانی در کار باشد، بدون اینکه قاتل روانی دلیلی برای کارهایش داشته باشد و بدون اینکه حتی یک نکته ی جدید یا جالب ببینیم، سپری می شود. اصلاً معلوم نیست این فیلم به چه منظور ساخته شده. (بیشتر…)

از میانِ فیلم ها ۶

  • جوزف ( همفری بوگارت ): برام مهم نیست اونا چقدر خوبن. من که نمی ذارم احساساتم بهم غلبه کنه. ما خیال داریم فرار کنیم و این تنها فرصتمونه. ما برای دزدی از اونا اومدیم اینجا و همینکارو هم می کنیم. محکم می زنیم توی سرشون، چشاشونو در میاریم، گلوشونو می بُریم، البته بعد از اینکه ظرفا رو شستیم.

« ما فرشته نیستیم » ساخته ی مایکل کورتیز (بیشتر…)

نامگذاری فیلم ها: صورت زیبا یا سیرت زیبا؟!

اسم فیلم، اولین قدم در برقراری ارتباط با مخاطبانش است. اسم فیلم، جزوی از خودِ فیلم است و قسمتی از شخصیت و ساختارِ آن، هر چند شاعر گفته: (( صورت زیبای ظاهر هیچ نیست، ای برادر سیرت زیبا بیار )). یعنی امکان دارد اسم گول زننده ای باشد؛ جذاب و درگیرکننده. اما وقتی دیدیمش، تازه متوجه می شویم که این فقط صورت زیبایش بود، سیرتش وحشتناک بود! برعکسش هم هست؛ گاه اسمی بسیار بدلحن و نخراشیده، فیلم خوبی هم از آب در آمده است. به رغم توصیه ی شاعر، به نظرم در هر دو مورد، یک جای کار می لنگد  و طبیعتاً در مورد اول، خیلی بیشتر می لنگد! (بیشتر…)

نگاهی به  فیلم تیرانازوروس Tyrannosaur

نگاهی به فیلم تیرانازوروس Tyrannosaur

  • بازیگران: پیتر مولان ـ الویا کلمان ـ ادی مارسان و …
  • نویسنده و کارگردان: پدی کُنسیداین
  • ۹۲دقیقه؛ محصول انگلستان؛ سال ۲۰۱۱
  • ستاره ها: ۳ از ۵                  

جوزف و هانا

خلاصه ی داستان: جوزف پیرمردی عصبی مزاج و خشن است که یک روز از روی عصبانیت سگش را می کُشد و بعد از روی استیصال به مغازه ای پناه می برد که هانا، یک زن میانسال در آنجا مشغول به کار است. هانا که جوزف را درمانده و پریشان می بیند، برایش دعا می خواند و اینگونه رابطه ی آنها صمیمی می شود تا اینکه همسر نیمه دیوانه ی هانا، او را به شدت کتک می زند … (بیشتر…)

سینمای خانگی من – نقد و بررسی فیلم