در کارم یاد گرفته‌ام آن‌هایی که بیش از بقیه از مرگ می‌ترسند، کسانی هستند که با حجم زیادی از زندگی نزیسته به مرگ نزدیک شده‌اند. بهتر است از همه‌ی زندگی استفاده کنیم. برای مرگ چیزی جز تفاله باقی نگذاریم، هیچ‌چیز جز یک قلعه‌ی سوخته.

اگر می‌بینی خصمت استدلالی را در پیش گرفته که به شکست تو خواهد انجامید، نباید اجازه دهی که آن را به نتیجه برساند، بلکه باید به‌موقع حرفش را قطع کنی، یا توی حرفش بدوی، یا او را از موضوع منحرف کنی، و مسائل دیگری را پیش بکشی. خلاصه این‌که باید بحث را عوض کنی.

گذشته مانند آینده حقیقتاً وجود ندارد. هر دوی آن‌ها خیال‌هایی هستند که در ذهن ما آفریده می‌شوند. آینده، نوعی شبیه‌سازی احتمالی است که در مغزمان انجام می‌دهیم تا به شکل دادن جهانی که می‌خواهیم در آن زندگی کنیم کمک کنیم. گذشته به خلاف آینده واقعاً اتفاق افتاده است. اما گذشته نیز آن‌طور که در ذهن ما بازنمایی می‌شود نوعی شبیه‌سازی ذهنی است. خاطرات ما گزارش‌های دقیقی از آن‌چه واقعاً اتفاق افتاده نیستند. آن‌ها بازسازی آن چیزی هستند که اتفاق افتاده است و بسیاری از جزئیات کوچک و بزرگ غیرقابل اعتمادند.

 

توضیح: املای کلمات، فاصله‌گذاری‌ها، علائم و به طور کلی ساختار نوشتاری این متن عیناً از روی متن کتاب پیاده شده است.

 

نظریه‌های توطئه، محصول حاشیه‌نشینانی کودن و دیوانه نیست. فکر توطئه‌گرانه به ابلهان، جاهلان یا دیوانگان محدود نمی‌شود. این‌گونه افکار بازتابی از نیاز مبرم ذهن قصه‌گو به تجریه‌ای معنادار است. نظریه‌های توطئه به یکی از رازهای بزرگ شرایط انسانی پاسخ می‌دهند: چرا همه‌چیز در دنیا این‌قدر بد است؟ این نظریه‌ها راه حلی در برابر مساله‌ی شرارت می‌گذارند. در دنیای خیالی نظریه‌پرداز توطئه، بدی تصادفی وجود ندارد. برای ذهن توطئه‌اندیش، کثافت هرگز همین‌طوری اتفاق نمی‌افتد. تاریخ صرفاً توالی رویدادهای لعنتی نیست و تنها خام‌اندیشان و گوسفندسانان به تصادفی بودن رویدادها باور دارند. به همین دلیل، نظریه‌های توطئه ـ صرف نظر از شمار شیاطینی که به یاری می‌طلبند ـ همواره با سادگی خود تسلی‌بخش‌اند. اتفاق‌های بد به دلیل چرخش‌های بی‌حساب و کتاب متغیرهای اجتماعی اتفاق نمی‌افتد. علت وقوع آن‌ها این است که آدم‌های بدی وجود دارند که می‌خواهند خوشبختی ما را نابود کنند و شما می‌توانید مبارزه کنید و این آدم‌های بد را شکست دهید.

 

توضیح: املای کلمات، فاصله‌گذاری‌ها، علائم و به طور کلی ساختار نوشتاری این متن عیناً از روی متن کتاب پیاده شده است.

 

پی‌نوشت: معمولاً ترجمه‌های عباس مخبر را می‌خوانم چون می‌دانم که ایشان کتاب‌های جذاب و روانی را برای ترجمه انتخاب می‌کنند. یعنی وقتی پای ترجمه‌های ایشان وسط باشد، از خودِ نویسنده برای من مهم‌تر است. این کتاب هم یکی از آن آثار جذابی‌ست که نشان می‌دهد چرا و چگونه انسان‌ها به قصه نیاز دارند. گاتشال با ارائه‌ی مدارک متقن و مستند نشان می‌دهد که ذهن انسان‌ها به شکل ذاتی به دنبال قصه‌پردازی‌ست. کتاب بسیار جالبی‌ست. متن بالا را هم لطفاً با دقت بخوانید چون ممکن است اشتباه برداشت کنید.

مایکل: … مرد بالشی داستان خوبیه، کاتوریان. یکی از بهترین داستاناته. می‌دونی، فکر کنم یه روزی نویسنده‌ی خیلی مشهوری می‌شی، خدا حفظت کنه. اون روز رو می‌بینم.

کاتوریان: [ مکث ] کِی؟

مایکل: هان؟

کاتوریان: کِی قراره نویسنده‌ی مشهوری بشم؟

مایکل: گفتم که، یه روزی.

کاتوریان: اونا تا یه ساعت‌ونیم دیگه اعدام‌مون می‌کنن.

مایکل: اه آره. خب، پس فکر نکنم نویسنده‌ی مشهوری بشی.

 

توضیح: املای کلمات، فاصله‌گذاری‌ها، علائم و به طور کلی ساختار نوشتاری این متن عیناً از روی متن کتاب پیاده شده است.

سینمای خانگی من – نقد و بررسی فیلم