شماره‌ی ۵۲۳ مجله‌ی فیلم

شماره‌ی ۵۲۳ مجله‌ی فیلم

بله، سال ۹۵ هم تمام شد. رسیدیم به شمار‌ه‌ی ۵۲۳ «فیلم». یک شما‌ره‌ی نوروزی پروپیمان، رنگی، با کلی مطلب، با یک جلد باحال که حال‌وهوای کمدی دارد. یکی از مطالب خوبی که می‌توانید در این شماره بخوانید مروری بر فیلم‌های آلمانی سهراب شهیدثالث است که مدتی پیش سینماتکِ موزه‌ی هنرهای معاصر تهران نمایش آن‌ها را به پایان رساند. احتمالاً خیلی‌هامان نمی‌دانستیم که شهیدثالث فیلم‌های زیادی در آلمان و به زبان آلمانی ساخته. راستش من هم نمی‌دانستم و این کارگردان خوش‌فکرِ عجیب و غریب را فقط با یک اتفاق ساده و طبیعت بی‌جان‌اش می‌شناختم. امیرحسین سیادتِ عزیز، دوست خوبم با همکاری چند نفر دیگر این برنامه را تدارک دیدند و نتیجه‌اش شد آشنایی با کارگردانی که خیلی مهجور مانده و هنوز کسی نمی‌داند چه فیلم‌های یگانه‌ای ساخته است. اما در این شماره در بخش سبد نوروزی (بخش سنتی شما‌ره‌ی نوروز)، فیلمی از سینمای هند را معرفی کرده‌ام که قبلاً در «سینمای خانگی من» چند خطی به آن پرداخته بودم: دنگال (نیتِش تیواری) فیلم فوق‌العاده‌ای که جای خالی سینمای هند را در سبد نوروزی امسال مجله پر کرد؛ البته اگر من توانسته باشم پُرش کنم. در نهایت فیلم ببینید و «فیلم» بخرید و مطالب من و دوستان را هم اگر فرصتی بود بخوانید، ضرر ندارد.

مروری بر ده فیلم جشنواره فجر از دریچه شغل شخصیت‌های‌شان

مروری بر ده فیلم جشنواره فجر از دریچه شغل شخصیت‌های‌شان

  • این نوشته در شماره ۵۲۲ مجله «فیلم» منتشر شده است.
  • رسم‌الخط این نوشته بر طبق رسم‌الخط مجله «فیلم» تنظیم شده است.

 

کی، چه‌کاره ا‌ست؟!

 

زمانی رسید که بشر متوجه شد نه‌تنها می‌تواند برخی از نیازهای خودش را تأمین کند بلکه می‌تواند کارهایی هم برای دیگران بکند که در توان‌شان نیست. آن‌هایی که شکارچی بودند به شکار می‌رفتند و آن‌هایی که توان کم‌تری داشتند مثلاً از زن و بچه‌ها در مقابل خطرات احتمالی مراقبت می‌کردند. بعد به این نتیجه رسیدند که هر کس باید کاری به عهده بگیرد و بعد در ازای آن کار چیزی دریافت کند. و به این شکل چرخ‌دنده‌های یک جامعه می‌چرخید و جلو می‌رفت. به‌مرور زمان و پس از شکل گرفتن تمدن و قاره‌ها و کشورها، شغل دیگر صرفاً برای تأمین معاش نبود. شغل‌ها تبدیل شدند به بخشی از هویت هر انسان. حالا همه در اولین برخورد با یکدیگر، بعد از پرسیدن نام، دوست دارند شغل طرف مقابل را بدانند. این اتفاق در جامعه ما شاید بیش از هر جای دیگری نمود دارد. این‌جا پسوند دکتر و مهندس حتی در آگهی‌های ترحیم هم دیده می‌شود. یعنی انگار کسی که مُرده، با چنین پسوندی، ارج و قرب بیش‌تری پیدا می‌کند. انگار دکتر یا مهندس بودن متوفی را یکراست به بهشت خواهد برد! در چنین جامعه‌ای‌ست که نه شخصیت و منش آدم‌ها، بلکه شغل و جایگاه آدم‌هاست که تعیین می‌کند چگونه با او برخورد کنند. اما با این حال نمی‌شود این را انکار کرد که داشتن یک حرفه یا شغل یکی از اصل‌های اساسی زندگی‌ست. عاملی‌ست که انسان‌ها را از رکود و رخوت جدا می‌کند و رشد و پویایی را برای‌شان به ارمغان می‌آورد. پرداختن به کاری که دوستش دارند و بابت آن پول هم دریافت کنند، به زندگی انسان‌ها معنا و مفهوم می‌بخشد.

موضوع این نوشته درباره اهمیت شغل آدم‌ها در فیلم‌های امسال جشنواره است. می‌خواهیم ببینیم این شغل‌ها چه تأثیری در ماهیت و عملکرد آن فیلمِ به‌خصوص می‌گذارد. آیا شغل یک شخصیت ربطی به کلیت داستان پیدا می‌کند؟ آیا هویت آن شخص را در داستان می‌سازد؟ فیلم‌نامه‌نویسان تا چه حد به مقوله شغل و حرفه شخصیت‌های داستان‌شان فکر می‌کنند؟ (بیشتر…)

شماره‌ی ۵۲۱ مجله‌ی فیلم؛ ویژه‌ی جشنواره‌ی سی‌وپنجم فیلم فجر

شماره‌ی ۵۲۱ مجله‌ی فیلم؛ ویژه‌ی جشنواره‌ی سی‌وپنجم فیلم فجر

یکی از جذابیت‌های این شماره برای من این بود که نه‌تنها دستی در نوشتن مطالب داخل صفحه (که عرض خواهم کرد) داشتم، بلکه برای تهیه‌ی عکس‌های روی جلد هم با مدیر هنری و عکاس مجله در آتلیه همکاری کردم. یعنی این‌بار یک جورهایی آچار فرانسه بودم! البته این‌که طرح روی جلد خوب در آمده یا نه، به من مربوط نمی‌شود! حمید فرخ نژاد، شقایق فراهانی، نیکی کریمی، پریناز ایزدیار، الناز شاکردوست، حمیدرضا آذرنگ (والبته نوید محمدزاده و امیر جدیدی و امیر آقایی، که من هنگام عکاسی این سه حضور نداشتم) به آتلیه آمدند و مقابل دوربین ژست گرفتند و لحظه‌های جالبی به وجود آمد. گفتیم و خندیدیم و عکس گرفتیم. این از جلد مجله؛ اما داخل مجله چه خبر است؟ به سنت هر سال، نویسنده‌های مجله، فیلم‌هایی که در جشنواره به نمایش در خواهند آمد را دیدند و درباره‌شان چند خطی (نه به عنوان نقد فیلم) نوشتند تا راهنمایی باشد برای مخاطبانی که دوست دارند بدانند با چه فیلمی طرف خواهند بود. دیدن دو فیلم هم بر عهده‌ی من گذاشته شد. یکی آذر (محمد حمزه‌ای) که چون تهیه‌کننده‌اش (و بازیگر نقش اولش هم) خانم نیکی کریمی‌ست، آن را در دفتر خانم کریمی و کنار ایشان دیدم. البته خانم کریمی اصرار داشتند که فقط چند سکانس را نشانم بدهند که به هر حال برای توضیح حال و هوای فیلم، برای من کفایت می‌کرد. در مطلبی که با عنوان «یا نامرد، یا زن» نوشته‌ام، می‌توانید درباره‌ی آذر بخوانید و بدانید که با چه چیزی طرف خواهید بود. فیلم دوم خارج از مسابقه است که علی عطشانی ساخته؛ یادم تو را فراموش. این یکی را هم در دفتر عطشانی و بعد از کمی گپ‌وگفت درباره‌ی سینمای ایران و البته مجله‌ی «فیلم» دیدم؛ روی پرده‌ی بزرگ و با کیفیت خوب. راستش همان‌طور که بعد از فیلم، به خود عطشانی هم گفتم، انتظار نداشتم با فیلم خوبی مواجه شوم! اما فیلم خوبی بود که ارزش یک بار دیدن را داشت. مخصوصاً هم که یک میترا حجار عالی دارد. در مطلبی با عنوان «جنون، شیفتگی، عشق» به حال و هوای این فیلم پرداخته‌ام. خلاصه یک گپ هم با سیامک صفری به عنوان پرکارترین بازیگر امسال جشنواره زده‌ام که متنش را با عنوان «تخیل‌مان لنگ می‌زند» می‌توانید بخوانید. مصاحبه‌ی بامزه‌ای شده.

جشنواره‌ی سی‌وپنجم هم شروع شد. این‌بار پرحاشیه‌تر و بی‌برنامه‌تر و ریخت‌وپاش‌تر از همیشه. دور همدیگر می‌چرخیم و خوشیم! در طول برگزاری جشنواره، یادداشت‌های کوتاهم درباره‌ی فیلم‌هایی که حوصله کرده‌ام و دیده‌ام را خواهید خواند. مطالب مفصل‌ترش می‌ماند برای اکران عمومی. فیلم ببینید، «فیلم» بخرید و مطالب من و دوستان را هم اگر فرصتی بود بخوانید، ضرر ندارد … البته جشنواره هم بروید.

شماره‌ی ۵۲۰ ماهنامه‌ی فیلم

شماره‌ی ۵۲۰ ماهنامه‌ی فیلم

راستش جای خوشحالی‌ست برای من که در دو مقطع مهم از حیات ماهنامه‌ی «فیلم» حضور داشتم. یکی انتشار شماره‌ی ۵۰۰ مجله به سردبیری اصغر فرهادی که نشان از پایداری «فیلم» در طول ده‌ها سال بود و شماره‌ای مهم برای اثبات این ادعا که این مجله‌ی سینمایی هم‌چنان به جلو خواهد رفت، با تمام مشکل‌ها و موانع. دومین مقطع هم انتشار تمام‌رنگی مجله است. بعد از سی‌و‌چهار سال انتشار بی‌وقفه‌ی سیاه و سفید، حالا و در آستانه‌ی سال سی‌وپنجم وارد دوران رنگی مجله شدیم. از این‌که در این دوران مهم  با مجله همراه هستم، خوشحالم. وقتی برای اولین بار هنگام صفحه‌بندی این شماره، پای کامپیوتر ایستاده بودم و به صفحه‌های رنگی‌ای که کنار هم چیده و صفحه‌بندی می‌شدند نگاه می‌کردم، حس خوبی داشتم. انگار مجله تازه متولد شده است. همه‌چیز «فیلم» تغییر کرد، از رنگ‌هایش تا تمام ساختار صفحه‌بندی و علائم و نشانه‌های داخلش. شماره‌ی ۵۲۰ فیلم، شماره‌ی ۱ فیلم است.

اما «فیلم» کار جالب دیگری هم انجام داده و آن تدارک اپلیکیشنی‌ست که خیلی از مطالب هر ماه که در «فیلم» کاغذی منتشر نمی‌شود را می‌توانید آن‌جا بخوانید. یعنی از این به بعد اپلیکیشن مجله شامل مطالب هر ماه «فیلمِ» کاغذی‌ست به‌علاوه‌ی بخش‌هایی که در آن چاپ نمی‌شود. به عنوان مثال یادداشت من بر دو فیلم جنجال در عروسی و مات، این ماه در اپلیکیشن مجله منتشر شده است. پس حالا برای کسانی که اهل فضای مجازی هستند و دوست ندارند آرشیو جمع کنند، این امکان فراهم شده که هر ماه کل مطالب «فیلم» را به همراه بخش‌های منتشرنشده، در کامپیوتر یا گوشی‌های‌شان بخوانند. البته این اپلیکیشن فعلاً در مراحل آزمایشی به سر می‌برد و تا تکمیل شدنش کمی زمان لازم است. از یکی‌دو روز دیگر هم برای دریافت اپلیکیشن و شرایطش اطلاع‌رسانی خواهد شد.

این ماه من در «فیلم» کاغذی، یادداشتی بر اثر جدید کریستین مونجیوی رومانیایی، فارغ‌التحصیلی نوشته‌ام به نام «قلاب‌سنگ». خواندنش خالی از لطف نیست، مخصوصاً هم که مونجیو باز هم فیلم خوبی ساخته. خلاصه فیلم ببینید و «فیلم» بخرید و مطالب من و دوستان را هم اگر فرصتی بود بخوانید، ضرر ندارد.

شماره‌ی ۵۱۴ ماهنامه‌ی «فیلم»

شماره‌ی ۵۱۴ ماهنامه‌ی «فیلم»

بخش عمده‌ای از شماره‌ی اول مهر «فیلم» اختصاص دارد به فروشنده‌‌ی اصغر فرهادی و نظرات مثبت و منفی راجع به آن به همراه کلی مصاحبه که خواندن‌شان خالی از لطف نیست. فروشنده را دیده‌ام و به نظرم اثر متوسطی‌ست که می‌شد نیم‌ساعت کوتاه‌ترش کرد و مشکلی هم پیش نیاید. به‌زودی یادداشتی درباره‌اش خواهم نوشت. اما سهم من از این شماره‌، یادداشتی‌ست بر تریلر جذاب خانم جودی فاستر هیولای پول با بازی جرج کلونی به نام «خوراک برای غول ۱۱۰ اینچی». دیدن فیلم را توصیه می‌کنم به همه. خلاصه فیلم ببینید و «فیلم» بخرید و مطالب من و دوستان را هم اگر فرصتی بود بخوانید، ضرر ندارد.

514filmin

 

سینمای خانگی من – نقد و بررسی فیلم