بخشی از کتاب « از سینماتک پاریس تا کانون فیلم تهران » اثر پرویز جاهد:

پرویز جاهد: … سئوال من این است که هیچ‌وقت به فکر افتادید که با همکاری گلستان و در استودیو گلستان فیلم بسازید؟

فرخ غفاری: دوست عزیزم، ابراهیم گلستان، آدم عادی نیست، اگر آدم عادی بود که همه این کارها را با هم می‌کردیم. یک روز عاشق آدم بود و روز بعد یک رفتاری می‌کرد که شما اصلاً نمی‌فهمیدید، مثل این که طی این بیست و چهار ساعت از جایی پرونده‌هایی آمده و به ایشان راجع به ابلیس فرخ غفاری، شیطان فرخ غفاری که چه توطئه‌هایی دارد بر ضد ابراهیم گلستان توضیح داده‌اند. به جان شما، به جان شما. یعنی یک جاهایی بود که ما دوست این‌جوری بودیم بعد یک مرتبه می‌دیدی که چهره‌ای دیگر از ایشان در می‌آمد … ببینید قربان. گلستان وقتی که با شما بد می‌شود، توضیح هم نمی‌دهد. مثلاً نمی‌گوید دیشب یکی آمد و گفت تو الان داری یک خنجر درست می‌کنی زهرآلود تا یک وقتی مرا بکشی، به فلان دلیل. آدم باید بداند تکلیفش چیست. یک مرتبه می‌بینی که ای داد و بیداد، این چرا اصلاً مثل برج زهرمار چپ‌چپ نگاهت می‌کند؟ نمی‌دانم. واقعاً. هنوز که هنوز است شما تلفن را برمی‌دارید و صدای گلستان است و نمی‌دانی گلستان چه‌جوری صحبت می‌کند و سر چی!!!!

توضیح: املای کلمات، فاصله‌گذاری‌ها، علائم و به طور کلی، ساختار نوشتاری این متن، عیناً از روی متن کتاب پیاده شده است.

 

پی‌نوشت: قبلاً درباره‌ی این کتاب نوشته بودم ( اینجا ). و نوشته بودم که غفاری آدم مهمی در سینمای ماست. به نظرم توضیحات او درباره‌ی رفتار یک آدم مهم دیگر در سینمای ایران، به شدت بامزه و جذاب است.

نگاهی به فیلم آدمک

نگاهی به فیلم آدمک

  • بازیگران: سیامک دولتشاهی ـ زری خوشکام ـ ژاله علو و …
  • نویسنده و کارگردان: خسرو هریتاش
  • ۱۰۹ دقیقه؛ سال ۱۳۵۰
  • ستاره ها: ۲ از ۵

 

سازِ ناکوک

 

خلاصه ی داستان: بابک که از بودن کنارِ خانواده اش، از قمارهای مادرش و از نامزدی که خودش انتخاب نکرده و برایش انتخاب کرده اند، راضی نیست، به کاشان می رود تا مسئولیتِ بیمارستانی که پدرش تاکنون رئیسش بوده، به او سپرده شود. پدر هم البته آدم مغروری ست که بابک را فقط برای پیش بردن کارهایش می خواهد. بابک در محیط سنتی کاشان، کم کم محوِ سادگی و صافی مردم آنجا می شود … (بیشتر…)

کوتاه درباره ی چند فیلم، شماره ی نوزده

کوتاه درباره ی چند فیلم، شماره ی نوزده

  • نام فیلم: آدمخوار (Cannibal )
  • کارگردان: مانوئل مارتین کوئنسا

مرد خیاط تنهایی به نام کارلوس، زنان مورد علاقه اش را می کُشد و می خورد. تا اینکه با دختر همسایه آشنا می شود … راستش آدم می ماند درباره ی بعضی فیلم ها چه بگوید؛ خوب هستند؟ بد هستند؟ افتضاح هستند؟ واقعاً آدم تکلیفش مشخص نمی شود. این فیلمِ ساکن و ساکت هم از این نوع است. چیز خاصی از شخصیت ها و احساسات شان دستگیرمان نمی شود، مخصوصاً درباره ی کارلوس، به عنوان شخصیت اصلی که آخرش هم نمی فهمیم حرف حسابش چیست و چرا زن ها را می خورد. اما با تمام این احوالات، به خاطر حس و حال جالبِ داستان و اینکه یک فیلم آدمخواری خیلی مدرن را پیشِ رو داریم ( نسخه ی امروزی هانیبال لکتر! )، می شود یک بار دیدش؛ البته روی دور تُند! (بیشتر…)

کوتاه، درباره ی چند فیلم، شماره ی هفده

کوتاه، درباره ی چند فیلم، شماره ی هفده

  •  نام فیلم: داستان پلیس ۲۰۱۳ (Police Story 2013)
  • کارگردان: شِنگ دینگ

ژانگ وِن، کارآگاه پلیس، برای دیدنِ دخترش، وارد مکانی تفریحی می شود و بعد از ملاقات با دختر، متوجه می شود که او با صاحب آنجا، که مردِ جوانی ست به نام وو جیانگ، دوست است. ژانگ، از این دوستیِ بی خبرِ دختر، ناراحت می شود اما جوابِ مناسبی از سوی او نمی گیرد تا اینکه ژانگ خودش را اسیر وو جیانگ می بیند و می فهمد وو جیانگ، با نقشه ای قبلی و به دلیلی انتقام جویانه، او و تعدادی از مشتری های آن شب را به مکان خودش کشانده تا انتقامی سخت بگیرد … جکی چانِ محبوبِ ما، دیگر پیر شده و کمی غمگین. حالا این پیر شدن، به شکلی کاملاً خودآگاهانه، در مبارزه هایش هم نمود دارد؛ او در مبارزه ی سختش با آن وردستِ آدم بده، به شدت کتک می خورد. اگر دقایق آخر شانس نمی آورد، چه بسا جانش را هم از دست می داد. جکی چان، خودش به خوبی می داند که دیگر آن عملیات محیرالعقول، از پسِ او برنمی آید و انجام دادنش ( اگر بتواند ) منجر به باورِ تماشاگر نخواهد شد. برای همین است که ما همچنان از دیدنِ او لذت می بریم. دیدنِ او در داستانی که اگر چفت و بستش محکم بود، اگر جزئیاتِ بی مورد نداشت، اگر قسمت هایی از آن منطق داشت و اگر اینقدر اسمِ زمختی نداشت، حالا فیلمِ “خیلی خوبی” محسوب می شد، نه فیلمی “نه چندان بد”. (بیشتر…)

نگاهی به فیلم شب قوزی

نگاهی به فیلم شب قوزی

  • بازیگران: پری صابری ـ خسرو سهامی ـ محمدعلی کشاورز و …
  • فیلم نامه: فرخ غفاری ـ جلال مقدم براساس داستانی از هزار و یک شب
  • کارگردان: فرخ غفاری
  • ۹۱ دقیقه؛ سال ۱۳۴۳
  • ستاره ها: ۳ از ۵

 

مُرده ی زنده

 

خلاصه ی داستان: اصغر قوزی و گروه تئاتری اش که در مهمانی ها، با رقص و آواز، مجلس را گرم می کنند، یک شب بعد از خروج از یک مهمانی، برای خوردن شام، به گوشه ای پناه می برند. در میان شوخی گروه با اصغر، او دچار حمله ی قلبی می شود و می میرد. گروه، او را روی دوش می گیرد و برای متهم نشدن به قتل، گوشه ای رهایش می کند و این سرآغاز سرگردانی های این جسدِ دست از دنیا شسته است … (بیشتر…)

سینمای خانگی من – نقد و بررسی فیلم