توحش
خلاصه ی داستان: آلمان نازی از یک طرف و شوروی از طرف دیگر، لهستان را اشغال می کنند. آندری، افسر ارشد ارتش لهستان، اسیر ارتش شوروی می شود. آنا، همسر او نزد مادر آندری می ماند و منتظر خبری از سوی آندری. خبری که خیلی دیر می رسد …
یادداشت: دقایق پایانی اثر، رعب آور و ترسناک است. دقایقی که بیان کننده ی جنایت هایی ست که آدمیزاد به اسامی مختلف مرتکب آن می شود. لحظات دردناکی که به بیرحمانه ترین شکل ممکن توسط وایدا به تصویر کشیده می شود تا تنها گوشه ای باشد از بی رحمی های بی حد و مرز انسان ها. وایدا، یکی از کارگردانان نسل نوی سینمای لهستان، حادثه ی کشتار کاتین را با گوشت و خون خود احساس کرده است. پدر او یکی از کسانی بود که در این حادثه ی ترسناک، کشته شد و خب اصلاً عجیب نیست که نسل قدیمی کارگردانان لهستان، اینقدر تلخ و بدبین باشند. تجاربی که آنها کسب کرده اند و چیزهایی که به چشم دیده اند و با تمام وجود احساسش کرده اند، آنقدرها ساده و سبک نیست که به راحتی بشود هضمش کرد یا درباره اش صحبت کرد. دلخراش بودن دقایق پایانی و بی پرده بودن وایدا در نشان دادن جزئیات این جنایت بشری ، همان بغض فروخورده ی اوست. او کشوری را ترسیم می کند که در دست دو ایدئولوژی، یکی نازیسم و دیگری بلشویسم، در دست دو جناح، یکی آلمان و دیگری شوروی، تکه پاره شد و از بین رفت و مردمش هم به چنین سرنوشتی دچار شدند. وایدا و بقیه ی فیلم نامه نویسان با دنبال کردن چند داستان مختلف از زندگی چند انسان که هر یک به نوعی درگیر این جنایت هستند، دورانی را به تصویر می کشند که توحش حرف اول را می زند. شوروی، مسئولیت قتل عام کاتین را به گردن آلمان ها می اندازد و آلمان ها مسئولیت را به گردن شوروی می اندازد و در این میان، چیزی که نابود می شود، انسانیت و زندگی آدم های بی گناه است. خیلی از قسمت های داستان، مستقیماً از زندگی خودِ وایدا نشات گرفته و این نشان می دهد که او چقدر دغدغه ی ساختن فیلمی را داشته که واقعیت ها را نشان بدهد. او با طی کردن مسیری که در انتهایش مشخص می کند، این شوروی بود که دست به چنین اقدام جنایتکارانه ای زد، مسیر بزرگتری را باز می کند که در آن از ویرانی جنگ به هر شکل و به هر ترتیب می گوید.
ممنون آقا دامون که کوتاه نقد مینویسی اما همه چیز به تحریر در میارید…. موافق ام که پایان فیلم آغاز بهت و سرگشتگی تماشاگر…
سپاس از وایدای بزرگ
ممنون از شما