جیمز فرانکو، سث روگن، جونا هیل و بقیه
خلاصه ی داستان: مهمانی بزرگی در خانه جیمز فرانکو، بازیگر مشهور هالیوودی برپاست و عده ی زیادی از آدم های معروف هالیوود هم در آن شرکت کرده اند اما ناگهان در بیرون از خانه محشری ترسناک برپا می شود و هیولاهایی عجیب، از دل زمین بیرون می آیند …
یادداشت: فیلم متأسفانه آنقدرها جایی برای نقد و بررسی باقی نمی گذارد. هر چند شروعش، با آن جلوه های ویژه ی قابل توجه و مجذوب کننده آدم را کنجکاو می کند و در ادامه طوری نشان می دهد که انگار قصد دارد وارد زندگی بازیگرهای معروف بشود و آن ها را در پشت صحنه نشان بدهد، اما هر چه جلوتر می رود، از هم گسسته تر و سطح پایین تر می شود. گیر افتادن عده ای آدم مشهور در محاصره ی چند هیولای ترسناک، می تواند بالقوه ایده ی جذابی باشد برای یک کمدی. اما در اینجا، فیلم نامه آنقدر جسته گریخته به وقایع می پردازد و آنقدر سطحی ست که در نهایت چیزی دستگیرمان نمی شود. شوخی محبوس شدگان درباره ی فیلم هایی که بازی کرده اند، فیلمی که برای رفع بیکاری به شکلی آماتور می سازند، جنی که وارد بدن جونا هیل می شود و گروه تصمیم می گیرد به سبک « جن گیر » آن را از بدنش بیرون بکشد، جستجوی گروه برای رسیدن به آب، دوربینی که هر بار یکی از افراد جلوی آن نشسته و حرف می زند، بحث و جدل هایشان درباره ی مذهبی بودن یا نبودن و … . تمام این قسمت ها، تکه تکه برای مخاطب روایت می شوند و هیچ کدام به سرانجامی نمی رسد که نتیجه اش می شود آشفتگی و نامفهوم بودنِ داستان. اینطوری ست که حرف فیلم هم بیشتر به یک شوخی بی مزه شبیه می شود؛ قرار است در انتهای داستان، این بازیگران معروف، به نتیجه برسند که باید کار خوب انجام دهند تا بتوانند به رستگاری برسند و همراه آن نور، به سمت بهشت بروند! شوخی های کلامی فیلم ـ که البته اکثر شوخی ها هم کلامی هستند ـ پُر است از کلمات رکیک و بی پروا که اگر در تار و پود اثر جا می گرفت، باز مشکلی نبود اما در اینجا، چیزی جز اذیت کردن تماشاگر ( لااقل تماشاگرِ نه چندان آشنا به فرهنگِ آن محیط ) به همراه ندارد. شوخی هایی که مانند خود داستانک های فیلم، تقریباً هیچ عملکردی ندارند جز اینکه توجه تماشاگر تین ایجر فیلم را جلب کنند. پایان اثر هم بیشتر شبیه یک جور احمق فرض کردن مخاطب به نظر می رسد: آدم معروف ها همه شان کار خوب انجام داده اند و حالا در بهشت، می زنند و می رقصند و به قول معروف حال می کنند!
نقد جالبی بود. به نظر من هم فیلم مضحک بود و من چیز خنده داری اصلا توی فیلم ندیدم و البته شوخی ها و حرف های رکیک بازیگران خیلی زیاد بود. تقریبا شورش رو در آورده بودن!!!
«پایان اثر هم بیشتر شبیه یک جور احمق فرض کردن مخاطب به نظر می رسد: آدم معروف ها همه شان کار خوب انجام داده اند و حالا در بهشت، می زنند و می رقصند و به قول معروف حال می کنند!»
با این حرفتون هم کاملا موافقم.
به نظر منم کاملا مسخره بوود. و یه جوری به مخاطب میخوان تفهیم کنن یا به خوردش بدن که نگران نباش آخر الزمان اتفاق وحشتناکی نیست ، بلکه یه اتفاق مسخره است. و آخرش کلی شادیه . تازه همه هم نمیمیرن که ، نگران نباش
مد جدیده دیگه؟ همه نقد میکنن و وقتی هیچی از فیلم نمیگیرن تخریبشو شروع میکنن آفرین تو موفق میشی
واقعا فیلمو دیدین که نقدش کردین؟!!
واقعا پایان فیلم میخواد نشون بده که آدمای معروف میرن بهشت؟!! من دیگه حرفی ندارم! 🙂
خوبه از بین این همه ادم معروف فقط سه تاشون رفت بهشت!
اگه فیلم مضحک و زشت بود بود و حرف های زننده داره بشین برنامه کودکت رو ببین دیگه توش حرفای قشنگ قشنگ و اموزنده میزنن ://
دوستان فیلم بیان برخی از دیدگاه های مسحیت در مورد اخرالزمانه. اینکه در اخرالزمان خوب ها به اسمان میروند و بد ها روی زمین میمانند تا پاک شوند و همچین اینکه در قیامت فرصت جبران هست از عقاید برخی مسیحیانه.
کارگردان دوتا بازیگرشو که هم در فیلم و هم در دنیایی واقعی یهودی بودن رو به فجیع ترین شکل های ممکن زد کشت.
کسی میتونه جواب بده چرا این فیلم که تصویر سخیفی از ادم خوب و بد و بهشت و جهنم میده اینقدر مورد توجه منتقدینه؟