نگاهی به فیلم مردی که لیبرتی والانس را کشت The Man Who Shot Liberty Valance

نگاهی به فیلم مردی که لیبرتی والانس را کشت The Man Who Shot Liberty Valance

  • بازیگران: جیمز استوارت ـ جان وین ـ ورا مایلز و …
  • فیلم نامه: جیمز وارنر بلاه ـ ویلیس گلدبک براساس داستانی از دوروتی ام. جانسون
  • کارگردان: جان فورد
  • ۱۲۳ دقیقه؛ محصول آمریکا؛ سال ۱۹۶۲
  • ستاره ها: ۳/۵ از ۵

چه کسی لیبرتی والانس را کشت؟

خلاصه ی داستان: جوانی حقوقدان به نام رانس پا به شهری کوچک در غرب می گذارد که اسلحه حرف اول را می زند و مردی به نام لیبرتی والانس آرامشش را بهم زده است. او می خواهد بدون خشونت و اسلحه جلوی او را بگیرد …

یادداشت: رانس دو بار وارد داستان می شود؛ بار اول در ابتدای فیلم است در زمان حال که قطار وارد کادر می شود به نشانه ی ورود او و همسرش به شهر و بار دوم وقتی ست که از ذهن رانس، فلاش بکی می خورد به جوانی اش و وقتی که تازه وارد شهر شده بود. در اولین صحنه ی فلاش بک، ارابه یی وارد کادر می شود که حامل رانس جوان است. با همین نکته می توان پی برد که از بعد ورود رانس به شهر کوچک، پیشرفت و تمدن هم به آنجا آمده است. فیلم در دو سطح جلو می رود. در سطح اول و البته بدون ترتیب اهمیت، با شهری مواجه هستیم که قرار است با ورود قانون ( یعنی در واقع ورود رانس که یک وکیل جوان است ) پا به تمدن بگذارد. تمدنی که مخالف اسلحه و خشونت و مرگ است. او به اهالی شهر، سواد می آموزد و با این کار قصد دارد پایه های محکم یک تمدن را بنا کند. اما لیبرتی والانس، به عنوان عنصر ناموزون و بد داستان، نمی گذارد شهر وارد مرحله ی جدیدش شود. او به عنوان قطب منفی، تنها روزنامه نگار شهر را به شدت کتک می زند و بعد از این عمل اوست که رانس، برخلاف انتظارها و برخلاف اعتقاداتی که خودش عنوان می کرد، اسلحه به دست می گیرد تا گفته ی تام مبنی بر اینکه: (( اینجا یه مرد مشکلاتش رو خودش حل می کنه )) را عملی کند و اینجا دقیقاً نقطه ای ست که فیلم وارد سطح دیگرش می شود. حکایت مثلثی عشقی که یک سرش تام، یک سرش رانس و سر دیگرش هالی هستند. تام نماد مردانگی و خشونت است و قرار است با هالی ازدواج کند و رانس برعکس تام، مردی ظاهراً بی دست و پاست که کتاب قانون در دست دارد و به هیچ عنوان اهل خشونت نیست. همزمان با مبارزه آنها با لیبرتی والانس، مبارزه ی درونی شان هم با هم آغاز می شود تا مشخص شود هالی متعلق به کدام دو ضلع دیگر است. این دو سطح به موازات هم پیش می روند تا جایی که آن صحنه ی غافلگیرکننده شکل می گیرد و تصورات را عوض می کند. آنجاست که تازه متوجه می شویم، تام حالا دیگر به این نتیجه رسیده است که نباید و نمی تواند در برابر پیشرفت و تمدن مقاومت کند. او متوجه می شود به قیمت از دست دادن عشقش هم که شده باید بگذارد این شهر و مردمش آگاهی را به دست بیاورند.او کنار می کشد تا جامعه به راه خودش ادامه بدهد.

پاسخ دادن

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

سینمای خانگی من – نقد و بررسی فیلم