نگاهی به فیلم شکارچی انسان Manhunter

نگاهی به فیلم شکارچی انسان Manhunter

  • بازیگران: ویلیام پترسن ـ کیم گریست ـ جوآن آلن و …
  • فیلم نامه: مایکل مان براساس رمان توماس هریس
  • کارگردان: مایکل مان
  • ۱۱۹ دقیقه؛ محصول آمریکا؛ سال ۱۹۸۶
  • ستاره ها: ۳/۵ از ۵

 

ما شبیه همیم …

 

خلاصه ی داستان: ویل گراهام، به اصرار همکارش، مجبور می شود دوباره وارد پرونده ی لاینحلِ قتلِ جنون آمیزِ یک خانواده شود. او با به دست گرفتنِ پرونده، کم کم چنان در آن حل می شود که نزدیک است به دیوانگی برسد …

 

یادداشت: یک تریلرِ جناییِ نفس گیر با فضاسازیِ مثل همیشه شاهکار و چیره دستانه ی مایکل مان؛ فیلمی درباره ی خیر و شرِ وجودِ آدم ها؛ اینکه خیر و شر، می توانند دو روی یک سکه باشند. ویل، با وارد شدن به پرونده ی قتل وحشیانه ی خانواده ی لیدز، وارد لابیرنتِ پیچیده ای می شود که عمیق ترین احساسات و افکارِ او را هدف قرار می دهد. او در این لابیرنت، با خودش مواجه می شود، خودِ واقعی اش. جایی از فیلم، ویل که رفته تا با دکتر لکتر ملاقات کند و از هوش و استعداد او برای رمزگشایی از قاتل بهره ببرد، با این جمله ی لکتر مواجه می شود که: (( دلیل اینکه منو گیر انداختی، اینه که ما شبیه همیم. )) ویل که این جمله را می شنود، با احساس خفگی شدید، از اتاق فرار می کند و در بین راهروهای پیچ در پیچِ بیمارستان، شروع می کند به دویدن تا خودش را به فضای باز برساند؛ او جمله ای از لکتر شنیده که نباید می شنیده. ویل برای گیر انداختنِ قاتل شروع می کند به همذات پنداری با او. مثلاً به صحنه ی جنایت می رود و انگار که قاتل را مخاطب قرار داده باشد، انگیزه هایش را تک تک بررسی می کند تا به نتیجه برسد. همین تداعی های آزاد است که هر لحظه او را به قاتل نزدیک و نزدیک تر می کند. او دقیقاً می داند قاتل چه می خواهد، چه فکر می کند و از چه چیز لذت می برد. او می تواند خودش را همسان و همفکر با قاتل روانی قرار دهد و اینجاست که آن جمله ی کلیدی دکتر لکتر، معنایی مضاعف پیدا می کند و تبدیل می شود به مفهومِ اصلی اثر. ظرافت های کارگردانی مان هم البته بر این امر صحه می گذارد، مثل دو صحنه ی دقیقاً شبیه هم که یک بار از دیدِ قاتل روایت می شود و بارِ دیگر از دیدِ ویل؛ یک بار در ابتدای فیلم، بدونِ اینکه بدانیم موضوع چیست، مردی ( که بعداً می فهمیم قاتل است ) چراغ قوه به دست، از پله ها بالا می رود و نورِ چراغ قوه اش را روی افراد خانواده ای که بی خبر از همه جا، در خوابِ خوش به سر می برند، می اندازد. همین صحنه، با همان حرکاتِ دوربین و همان مشخصات، عیناً در جایی تکرار می شود که ویل به همان خانه آمده تا صحنه ی جنایت را بازبینی کند. اصلاً همین که قاتل روانی، در نامه ای به دکتر لکتر، ویل را می ستاید، همین که ویل، برای گیر انداختنِ قاتل، خودش را طعمه قرار می دهد، اینها همه نکاتی ست که ما را به درون مایه ی اصلی اثر می برند که همانا جمله ی دکتر لکتر به ویل است. ویل برای گیر انداختنِ قاتل به دور دست ترین نقاط روح او / خودش چنگ می اندازد و بالاخره موفق هم می شود.

فیلمِ دیگرِ مایکل مان، در « سینمای خانگی من »:

ـ آخرین بازمانده ی موهیکان ها ( اینجا )

۲ دیدگاه به “نگاهی به فیلم شکارچی انسان Manhunter”

  1. coldplay گفت:

    دیشب public enemies را از این کارگردان دیدم.
    فیلم خوش ساختی بود.اما خوشم نیومد.
    فیلم نامه رو سه نفری نوشته بودن,هر کی یه تیکه نی گفت و می چشبوند به فیلم تا ۲ساعت و ۲۰ دقیقه بشه…!
    آخرین فیلمی که تو اون دوره زمانی دیدم یادم نمیاد.از فضای دوران قدیم امریکا خوشم اومد اما اگه جانی دپ و ماریون کوتیلار نبودن سمت فیلم نمی رفتم..

    آخرین فیلم ماریون کوتیلار را دیدید؟
    دو روز و یک شب

پاسخ دادن

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

سینمای خانگی من – نقد و بررسی فیلم