به زولا و انسانیت
خلاصه ی داستان: امیل زولا که حالا در دوران پیری و شهرت، می خواهد آرامش داشته باشد، برای نشان دادن عمق خیانت ها و کثافت های جامعه، تصمیم می گیرد از افسر بیگناه ارتش فرانسه که به جرم خیانت، با تبعید مواجه شده، حمایت بکند …
یادداشت: فیلم که برنده ی اسکار بهترین فیلم، بهترین فیلم نامه و بهترین بازیگر مرد نقش دوم در اسکار شده، برخلاف اسمش، چیزی از زندگی زولا نشان نمی دهد و بیشتر به ماجرای دریفوس می پردازد. حتی نشان دادن دوران فقر و گرفتاری زولا هم برای رسیدن به این نقطه است. جایی که قرار است او عمق تعصب ها، خیانت ها و کثیف بودن جامعه اش را نشان بدهد؛ همچنان که در ابتدای فیلم، در آن اتاق نمور زیرشیروانی و در حالیکه هم اتاقی اش پل سزان است، مشغول گرفتن سوراخ پنجره هاست تا سرما از آنها داخل نیاید. در نتیجه به جای آنکه تمرکزی روی شخصیت زولا بشود، تنها عامل پیشبرد درام، تشنگی او برای حقیقت طلبی مدنظر قرار می گیرد. فیلم البته در ابتدا و در طی کردن سیر حوادثی که منجر به نوشتن رمان زولا می شود، چندان سینمایی نیست. مثلاً در یک سکانس او با آدم های فقیری مواجه می شود که زیر پل خوابیده اند و حتی یکی شان خودش را در آب می اندازد و خودکشی می کند. بلافاصله در سکانس بعدی، معدن ریزش کرده و کارگران به دلیل عدم توجه مسئولین، زیر آوار مانده اند و از قضای روزگار ( ! ) زولا هم دقیقاً آنجاست تا شاهد مشکلات موجود در جامعه باشد. این سیر حوادث، حالا دیگر چندان منطقی و خوب به نظر نمی رسد. آسان گیری البته در جاهای دیگر اثر به چشم می خورد، مثل جایی که زولا به راحتی پرونده ی دریفوس را قبول می کند و بدون اینکه چیزی ببینیم، ناگهان نامه ی غرا و جنجالی اش را به رئیس جمهور می نویسد. بهترین قسمت های فیلم مربوط است به جلسات دادگاه. جایی که قرار است تقابل تعصبات و اعتقادات پوسیده و انسانیت و اندیشه ی زندگی باشد. تقابلی ازلی- ابدی که در جلسات دادگاه به خوبی مشهود است و حرص آدم را از اینهمه حماقت و ایدئولوژی های مسخ شده در می آورد. در نهایت اینکه این فیلم، چیزی از زیر و بم زندگی نویسنده ی مورد علاقه ام نشان نمی دهد.
پاسخ دادن