نگاهی به فیلم بادیگارد

نگاهی به فیلم بادیگارد

  • بازیگران: پرویز پرستویی ـ مریلا زارعی ـ بابک حمیدیان و …
  • نویسنده و کارگردان: ابراهیم حاتمی‌کیا
  • ۱۱۰ دقیقه؛ سال ۱۳۹۴
  • ستاره‌ها: ۲/۵ از ۵

پیش‌فرض‌ها، ضعف‌ها، قوت‌ها

 

خلاصه‌ی داستان: حاج‌حیدر از محافظین قدیمی سیاسیون ایران بعد از این‌که در آخرین مأموریتش نمی‌تواند مانع از ترور دکتر صولتی شود تصمیم می‌گیرد این شغل را کنار بگذارد تا روز بازنشستگی‌اش فرا برسد. اما رئیسش از او می‌خواهد محافظت از یک جوان نابغه‌ی هسته‌ای به نام میثم را به عهده بگیرد …

 

یادداشت: بیایید بپذیریم که شعار دادن و سیاسی‌بازی و سینما را بلندگو قرار دادن بخشی از سینمای حاتمی‌کیاست، که با این‌ها معنا پیدا می‌کند. بیایید به صورت پیش‌فرض این واقعیت را بپذیریم که شخصیت‌های فیلم‌های او همیشه از همه طلب دارند و دائم مظلوم‌نمایی می‌کنند و هی می‌خواهند با شعار و پیام‌های مستقیمِ توی‌ذوق‌زننده بگویند که خیلی کارها کرده‌اند اما کسی قدرشان را ندانسته و نخواهد دانست. حاج‌حیدر (پرویز پرستویی) هم دقیقاً چنین موضعی دارد؛ او با قیافه‌ای حق‌به‌جانب و بغضی در گلو (که این آخری تبدیل شده به شمایل پرستویی) چنان با رئیسش از موضع بالا حرف می‌زند که انگار او رئیس است و آن یکی زیردست! اگر این چیزها را بپذیریم، حالا راحت‌تر می‌توانیم با فیلم جدید حاتمی‌کیا روبه‌رو شویم. فیلمی که اتفاقاً هیجان دارد، «کارگردانی» دارد، سرپاست و یکی از بهترین سکانس‌های اکشن سال‌های اخیر سینمای ایران را در خود جای داده که چه از لحاظ ریتم، چه از لحاظ تدوین و چه نمابندی‌ها و فیلم‌برداری، بسیار جالب‌توجه و جذاب است. از همان صحنه‌ای که حاج‌حیدر به سراغ جوان‌های علاف می‌رود و برای محافظت از همسرش راضیه (مریلا زارعی) آن‌ها را یکی‌یکی نقش زمین می‌کند، سوت و دست‌های مخاطبین داخل سالن نشان از این دارد که دارند قهرمانی را روی پرده می‌بینند که می‌تواند باورپذیر باشد. حاتمی‌کیا قصه‌ی کلاسیکش را با قهرمانی پیش می‌برد که عشقش وظیفه‌اش است و وظیفه‌اش هم عشقش. برای حاج‌حیدر این هر دو، در واقع یکی‌ست. او چنان به کار معتقد است که زخمی شدن دکتر صولتی در حمله‌ی تروریستی را از کم‌کاری خودش می‌داند هر چند که بالادستی‌هایش این را قبول نداشته باشند. حالا همین حاج‌حیدری که محافظ آدم‌های سیاسی مهمی بوده که در تاریخ این کشور نقش‌های عمده‌ای بازی کرده‌اند، مجبور است از جوانکی ظاهراً سربه‌هوا محافظت کند که برخلاف ظاهرش یکی از دانشمندان هسته‌ای مهم است. به قول رئیس حاج‌حیدر: حالا دیگر دهه‌ی نود یعنی همین شخصیت‌های نابغه (عرض کردم که این شعارها را به شکل پیش‌فرض پذیرفته‌ایم!). زمانه عوض شده و حاج‌حیدر باید این را قبول کند. حاتمی‌کیا با پرداخت درست شخصیت حاج‌حیدر، در نیمه‌ی اول داستان، برای نیمه‌ی دوم آماده‌مان می‌کند. نیمه‌ای که این پیرمرد عرصه‌ی محافظت باید از جوانکی محافظت کند که در وهله‌ی اول با دیدنش به این نتیجه می‌رسیم که سرش به تنش نمی‌ارزد. جوانکی عنق و بداخلاق که حاج‌حیدر را نمی‌فهمد چون زمانه عوض شده است. او دائم غر می‌زند که این بادیگارد پیر زندگی‌اش را مختل کرده است و دائم در فکر «دور زدن» اوست. اما با شناختی که از حاج‌حیدر پیدا کرده‌ایم می‌دانیم که او به این راحتی‌ها دست‌بردار نخواهد بود و همین ماجرا را جذاب می‌کند. تعقیب‌وگریزهای این دو، فرار میثم از دست حاج‌حیدر و موش و گربه‌بازی‌های‌شان هر چند در قسمت‌هایی مانند صحنه‌ی قائم‌باشک‌بازی میثم با گروه حاج حیدر در پارک که خودش را از دید آن‌ها مخفی می‌کند، ساده‌انگارانه از کار درآمده است و در قسمت‌هایی دیگر بیش از حد تکراری‌ست اما در کل جذاب است. البته فیلم ایرادهایی اساسی هم دارد. یکی از این ایرادها برمی‌گردد به شخصیت‌پردازی‌های الکن فیلم‌نامه. نگاه کنید به همسر حاج‌حیدر که همان ابتدا متوجه می‌شویم معلم مدرسه است، یکی از شاگردانش خودکشی کرده و او دختر را به بیمارستان آورده است. دانستن این نکات چه دردی از داستان دوا می‌کند؟ اصلاً اگر همسر حاج‌حیدر شغل دیگری داشت، چه تفاوتی در داستان ایجاد می‌شد؟ کجای کار می‌لنگید؟ در حال حاضر راضیه آدم اضافه‌ای‌ست در داستان که کار خاصی انجام نمی‌دهد و جز آن سکانس پایانی که با حرکتی نمایشی چادرش را روی جسد حاج‌حیدر می‌کشد، تأثیری نمی‌گذارد. اصولاً شخصیت‌های زن داستان بادیگارد همگی‌شان ناقص خلق شده‌اند. نگاه کنید به نامزد میثم (شیلا خداداد) که دائم از او می‌پرسد شلغش چیست و اگر صرفاً یک استاد دانشگاه است، پس چرا برای او محافظ گذاشته‌اند. او دائم این سئوال را تکرار می‌کند و در نهایت هم از داستان حذف می‌شود. دختر حاج‌حیدر هم به همین ترتیب بی‌تأثیر و بی‌کارکرد باقی می‌ماند و جز ابراز نگرانی از شغل همسر آینده‌اش الیاس (پدرام شریفی) که دستیار حاج‌حیدر است، کار دیگری انجام نمی‌دهد. مهم‌ترین شخصیت داستان بعد از حاج‌حیدر، میثم (بابک حمیدیان) است که هیچ‌گاه باور نمی‌کنیم او بتواند یک دانشمند هسته‌ای مهم باشد. یکی دو بار او را سر کلاس‌های دانشگاهی‌اش در حال توضیحات علمی می‌بینیم و یکی دو جا هم می‌بینیم که از سازمان انرژی هسته‌ای بیرون می‌آید. غیر از این کلیدها، نقش او در داستان جا نمی‌افتد و بازی حمیدیان هم کمکی به جا افتادن این نقش نمی‌کند. بازپرس ویلچرنشین داستان (فرهاد قائمی) هم که قرار است شخصیت مشکوکی باشد و حاج‌حیدر را در حادثه‌ی ابتدایی فیلم مقصر جلوه بدهد، بسیار تخت تصویر شده است. او خیلی دیر وارد داستان می‌شود و همان حضورش در قسمت‌های آخر هم چندان پررنگ نیست. اما جدا از شخصیت‌ها ضعف دیگر داستان برمی‌گردد به حل شدن مشکل بین میثم و حاج‌حیدر که بسیار سردستی برگزار می‌شود. غرض بخشی‌ست که حاج‌حیدر بر سر قبر پدر شهید میثم حاضر می‌شود. پدر شهیدی که ظاهراً هم‌رزم حاجی بوده و حالا حاجی با حاضر شدن بر سر آرامگاه او نه تنها عهد و پیمان مجددی با شهید می‌بندد بلکه این‌گونه پسرش را هم از خود راضی می‌کند. این حل کردن مشکل در یک صحنه به دست کم گرفتن مخاطب تعبیر می‌شود و ناتوانی فیلم‌نامه‌نویس را نشان می‌دهد.

۲ دیدگاه به “نگاهی به فیلم بادیگارد”

  1. قاسم گفت:

    با سلام؛نقد خوبی بود،مشکل بادیگارد همون فیلمنامه ش هست ولی کارگردانی خوب حاتمی کیا باعث میشه تماشاگر راضی از سینما بیرون بیاد.سکانس های فیلمبرداری در شب خیلی قوی کار شده و دیدنیه مخصوصا تعقیب و گریز حاج حیدر و تصادفش؛موسیقی هم خوب بود.ولی ای کاش قسمت های روز رو با این نور نمیگرفتن

پاسخ دادن

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

سینمای خانگی من – نقد و بررسی فیلم