نگاهی به فیلم هفت‌ماهگی

نگاهی به فیلم هفت‌ماهگی

  • بازیگران: حامد بهداد ـ باران کوثری ـ پگاه آهنگرانی و …
  • نویسنده و کارگردان: هاتف علیمردانی
  • ۸۵ دقیقه؛ سال ۱۳۹۴
  • ستاره‌ها: ۱/۵ از ۵

 

آن‌چه در سطح نهفته است

 

خلاصه‌ی داستان: رعنا هفت‌ماهه باردار است و وضعیت روانی خوبی ندارد. او دائم بهانه می‌گیرد و به جان مهرداد غر می‌زند و حتی حاضر نیست ریخت مادر و خواهر مهرداد که در طبقه‌ی بالای آن‌ها زندگی می‌کنند را تحمل کند. مهرداد تلاش می‌کند رعنا را راضی کند به مرزن‌آباد نزد مادرش برود اما رعنا حاضر نیست از مهرداد دور شود چرا که ظاهراً به او شک دارد …

 

یادداشت: نوار لالایی تیتراژ فیلم وقتی خراب می‌شود، می‌فهمیم قرار است اتفاقی بیفتد. علیمردانی این‌جا هم مانند کوچه‌ی بی‌نام با گذاشتن تمهیدی در ابتدای فیلم، به مخاطب این خبر را می‌دهد که اتفاقی شوم در راه است. اما هر چند در کوچه‌ی بی‌نام، لااقل در نیمه‌ی ابتدایی فیلم، همه‌چیز جذاب و حتی هولناک جلو می‌رفت (هواپیما سقوط کرده و خانواده در این تب‌و‌تاب هستند که آیا پسرشان جزو مسافران بوده یا نه) این‌جا از همان دقایق آغازین، چیزی برای دنبال کردن وجود ندارد. حتی جیغ و دادهای خواهر مهرداد، طناز (پگاه آهنگرانی) هم که کپی شخصیت محدثه (باران کوثری) در کوچه‌ی بی‌نام است، فایده‌ای به حال فیلم نمی‌کند. هر چه محدثه در فیلم قبلی، با آن طراحی گریم و لباس و بازی خوب کوثری، دختری پاچه‌ورمالیده و شیطان است، در این‌جا طناز فقط جیغ‌و‌ویغ می‌زند و چون در درام جا نمی‌افتد و شخصیتش شکل نمی‌گیرد، برعکس محدثه، تخت و تک‌بعدی جلوه می‌کند. اما مشکل اصلی برمی‌گردد به شخصیت محوری داستان یعنی مهرداد. از همان لحظات آغازین فیلم هم پیداست که او ریگی به کفش دارد. اصلاً همین که حامد بهداد برای این نقش انتخاب شده، آدم ناخودآگاه با خودش می‌گوید کاسه‌ای زیر نیم‌کاسه است! وقتی رعنا لکه‌ای را روی پیراهن مهرداد به او نشان می‌دهد، حتی برای لحظه‌ای هم تصور نمی‌کنیم که این لکه مربوط به بهم‌ریختن هورمون‌های زنانه‌ی دوران بارداری رعنا باشد. وقتی هم که رعنا آن‌همه اصرار دارد که از مهرداد دور شود باز هم این اصرار را به اعصاب بهم‌ریخته‌ی رعنا در دوران سخت بارداری نسبت نمی‌دهیم. بلکه شک نداریم مهرداد زیرجلکی کاری می‌کند. یعنی از همان ابتدا، مخاطب چند قدم از فیلم جلوتر است و در ادامه‌ی داستان ثابت می‌شود که با این‌که جلو می‌رفته اما کاملاً هم مسیر درستی را انتخاب کرده است.

مهرداد نه‌تنها تریاکی‌ست، بلکه از بچگی عاشق سالومه، دوست خواهرش هم بوده و با او رابطه‌ای پنهانی برقرار کرده. مخاطب درست به هدف زده‌ است! حالا همین مهرداد، ناگهان رنگ عوض می‌کند و تبدیل به چنان قدیسی می‌شود که بیا و بنگر! تغییر او از یک مرد پلشت به مردی که ناگهان به فکر زن و زندگی می‌افتد، آن‌قدر سریع و بی‌مقدمه است که فرصتی برای نفس کشیدن به مخاطب نمی‌دهد. او تنها با شنیدن یک جمله از خواهرش مبنی بر این‌که سالومه با فرزاد، شوهر قبلی خواهرش «روی هم ریخته است»، ناگهان تصمیم می‌گیرد دیگر جواب تلفن‌های سالومه را ندهد و از این رو به آن رو بشود. در ادامه هم به شکل ساده‌انگارانه‌ای دوستش امیرحسین، و طناز را در خانه کنار هم می بیند (واقعاً چرا آن‌ها به آن شکل «تابلو» در خانه مانده‌اند؟ یعنی احتمال نمی‌دهند ممکن است کسی بیاید و آن‌ها را با هم ببیند؟) و رگ گردنش باد می‌کند و لابد متحول‌تر هم می‌شود.  فیلم با ایده‌ی زلزله (که عامل رو شدن مخفی‌کاری‌های شخصیت‌ها و به‌خصوص مهرداد است و لابد نمادی‌ست از «تکان خوردن شدید زندگی آدم‌های داستان برای کشف شدن حقایق پنهانی زندگی‌شان») و زیر آوار ماندن رعنا بین راه تهران ـ شمال، در حالی که می‌گویند مردی هم همراه او در ماشین بوده، گره‌ای به داستان اضافه می‌کند که شاید می‌شد خیلی زودتر از این‌ها اتفاق بیفتد و اتفاقاً عامل اصلی‌ای باشد که به مهرداد تلنگری بزند و او را بیدار کند. اما با ایجاد این گره در اواخر داستان، چیزی عاید ما نمی‌شود جز پرسشی که دانستن یا ندانستن جواب آن تأثیر چندانی نخواهد گذاشت. فیلم از سطحی‌نگری نسبت به روابط زوج‌ها و پنهان‌کاری میان‌شان رنج می‌برد و کوچه‌ی بی‌نام بهترین فیلم علیمردانی باقی می‌ماند.

فیلم دیگر علیمردانی در «سینمای خانگی من»:

ـ کوچه‌ی بی‌نام (اینجا)

پاسخ دادن

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

سینمای خانگی من – نقد و بررسی فیلم