بی‌شعوری یک بیماری‌ست و نه مثلاً ادب نداشتن. بی‌شعوری گرایشی عادی به سرکشی و تمرد هم نیست. این‌ها اختلالات شخصیتی‌اند، در حالی‌که بی‌شعوری نوعی اعتیاد است به قدرت، تحقیر و سرکوب کردن سایرین، وظیفه‌نشناسی بی‌حد و شهوت تسلط بر دیگران. این بیماری تعادل درونی قربانی‌اش را بر هم می‌زند و او را به بیچارگی و بدبختی می‌اندازد؛ تا زمانی که آدم شود و اعتراف کند که: «من بی‌شعورم».

پی‌نوشت: کتاب «بی‌شعوری» از آن کتاب‌های پرفروش است که چندین و چند بار در ایران تجدید چاپ شده. البته که کتاب بامزه‌ای‌ست، حرف‌های باحالی می‌زند، گاهی به خنده وادارتان می‌کند و حتی رک‌و‌راست، توی چشم بعضی‌ها بهشان می‌گوید بی‌شعورند بلکه از خواب غفلت بیدار شوند، اما در نهایت کتاب یک‌بار مصرف و سطحی‌ای است. یعنی به عمق نمی‌رود و اصلاً دلیل پرفروش شدن‌اش هم همین است! کتاب روانشناسی زیاد می‌خوانم چون علاقه دارم. البته آن‌هایی که حرف‌شان را بدون پیچیدگی می‌زنند و مطالب را ساده می‌کنند. همچنان که عاشق فلسفه هستم و زیاد می‌خوانم و باز هم آن‌هایی را که مطالب سنگین فلسفه را ساده بیان می‌کنند. یعنی عمق را نشان می‌دهند اما به شکل ساده. به نظرم این کتاب آن‌چنان که ادعا می‌کند روانشناسی نیست. درست است که ساده و مستقیم حرف زده اما در عین حال سطحی هم هست. صرفا بانمک است و نه چیز دیگر. قطعاً خواندنش خالی از لطف نیست اما آن‌طورها هم کتاب مهمی نیست که درباره‌اش حرف می‌زنند.

پاسخ دادن

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

سینمای خانگی من – نقد و بررسی فیلم