گذرنامه هندی
خلاصه داستان: لاکشمی که بهتازگی با گایاتری ازدواج کرده، از اینکه میبیند همسرش هنگام عادت ماهیانه مجبور است چند روزی را دور از بقیه بگذراند ناراحت است. به باور هندیها زن در این دوران موجود ناپاکی محسوب میشود که باید در قرنطینه بماند. لاکشمی متوجه میشود گایاتری در این دوران سخت، حتی مسایل بهداشتی را هم رعایت نمیکند و با پارچهای کثیف خودش را پاک میکند. این قضیه لاکشمی را به این فکر میاندازد که برای همسرش نوار بهداشتی تهیه کند، اما با توجه به قیمت بالای این محصول، لاکشمی تصمیم میگیرد خودش دست به کار شود. آزمایشهای متعدد او برای ساختن نوار بهداشتی ارزان، شروع مسیر سختیست که از بدنامی آغاز میشود ولی در نهایت او را به قلههای شهرت و محبوبیت میرساند.
یادداشت: سالهاست که در تعریف «سینمای ملی» هیچ اجماع نظری وجود ندارد. هر کسی با عقیدهای متفاوت و رویکردی شخصی، درباره این واژه نظر میدهد و اصرار دارد آن را به قالبی مدون دربیاورد که تا کنون به معنای واقعی کلمه این اتفاق نیفتاده است.
در کتاب روزگار فرخ (سعید نوری) که مصاحبهایست با فرخ غفاری (که سه تا از ملیترین فیلمهای تاریخ سینمای ایران را ساخته است. در واقع اگر تمام فیلمهای او را دیده باشید و این مطلب را هم تا آخر بخوانید، دلیلش را متوجه خواهید شد)، وقتی مصاحبهکننده از او پرسید نظرش درباره سینمای ملی چیست و چهطور میتوان به آن دست یافت، غفاری در جواب گفت: «سینمای ملی عبارت از این است که چند کارگردان متفاوت روی زمینههای ملی مشترک کار کنند. این تعریف را تا امروز کسی به کار نبرده است. به عنوان مثال، وسترن با توجه به اینکه حول فرهنگ کابویی رشد کرده میتواند سینمای ملی باشد؛ اما تا به حال هیچکس نگفته که وسترن، سینمای ملی است. سینمای ملی مجموعهای از عوامل است. البته این را باید در نظر داشت که الان که ما این اصطلاح را به کار میبریم بسیاری از این عوامل ملی در میان مردم ایران برافتاده است؛ آن هندوانه و آن نشستن و آن چاقو کشیدن و آن دعوای سر کوچه و … دیگر کم شده است. امروز دیگر این عناصر را نمیتوان سینمای ملی دانست.» و بعد در ادامه صحبتش، مهمترین جمله را درباره سینمای ملی به کار میبرد: «[سینمای ملی] باید به اصطلاح مثل گذرنامه مردم باشد.» همین جمله برای روشن شدن واژه پر از سوءتفاهم سینمای ملی کافیست. اما موضوع این است که با وجود چنین نگاهی، او بهشدت معتقد بود فیلمها باید طوری ساخته شوند که با تمام دنیا ارتباط برقرار کنند و اینجا متوجه میشویم که هیچ تناقضی بین ملی بودن یک سینما و ارتباط با ملت و فرهنگی دیگر وجود ندارد.
این نوشته قصدش نیست که به وجوه مختلف سینمای ملی بپردازد. هدف بحث توجه دادن خواننده به سینماییست که از سالها پیش و حتی تا اکنون به جای توجه جدی به آن بیشتر مورد تمسخر واقع شده است؛ برای آن که کلیت یک فیلم را مسخره کنیم و نشان بدهیم فیلم ضعیف و آبکیای بود، از واژه «فیلم هندی» یا «فیلمهندی» (شاید با همان مختصات فیلمفارسی) استفاده میکنیم. مهم نیست این فیلم ساخته کدام کشور باشد، همین که فیلم بدی به نظر برسد کافیست تا با چنین واژهای آذینبندیاش کنیم. اما خبر نداریم که سینمای این کشور عجیب، اتفاقاً معنای دقیق همان واژهایست که ما مدتها برای جمعبندی سینمای خودمان دنبالش گشتیم و نیافتیم؛ سینمای ملی.
اما چه میشود که فیلمهای هندی نمونه کاملی از خود هند هستند؟ یا به قول غفاری، گذرنامه مردم هند محسوب میشوند؟ شما با دیدن فیلمهای هندی، بدون آنکه به آنجا سفر کرده باشید، تصویری از هند به دست خواهید آورد که نمونهاش را نمیتوانید جای دیگری پیدا کنید. این فقط رقص و آواز نیست که فیلمهای هندی را از فیلمهای باقی کشورهای دنیا متمایز میکند، ماجرا عمیقتر از این حرفهاست. شما در هر فیلم هندی، به بخشی از رسم و رسوماتشان سر میزنید، گوشهای از اعتقاداتشان را مشاهده میکنید، قسمتی از زندگیشان را میبینید، لختی در تفکراتشان سیر میکنید و تازه فقط اینها هم نیست، نوع پرداخت سینمایی فیلمهای هندی هم شبیه هیچکس دیگری نیست؛ از بازیهای پرقدرت (از نظر ما غلوشده) بگیرید تا نوع حرکت دوربین که کمتر ساکن است که حتی در جایی غیرضروری هم کرین میکند و تا اسلوموشنهایی که برای صحنههای زدوخورد و تعقیبوگریز تدارک میبینند و … بخشهایی از موجودیت این سینما هستند. حتی در نوع روایت داستانهایشان هم نوعی از سادگی و بیشیلهپیلگی را میبینید که البته در مقیاس سینمای بهاصطلاح درست و حسابی دنیا، میتوان آن را به ضعف فیلمنامه نسبت داد، اما این برای هندیها مهم نیست، مهم آن است آنطور که خودشان دوست دارند فیلم میسازند و همین موضوع سینمای آنها را قابل احترام میکند. در مرحله بعد آنها ابایی از نشان دادن رسم و رسومات غلط و عقبافتادگیهای فرهنگی و اجتماعیشان به مردم دنیا ندارد و این بزرگترین برگ برنده آنهاست تا سینمایی خلق کنند به معنای واقعی کلمه ملی، با تمام مختصاتی که اشاره شد و خیلی نکتههای دیگر که حتماً به عقل نگارنده نمیرسد.
لازم است قبل از پرداختن به پدمن، برای روشن شدن منظور، از فیلمهای دیگری هم مثال بیاورم. شاید بتوان نام این فیلم را عجیبترین نامگذاری تاریخ سینما خواند: توالت: یک داستان عاشقانه (شری نارایان سینگ، ۲۰۱۷). داستان فیلم که درست مانند پدمن، از واقعیت الهام گرفته شده و حتی آکشی کومار هم بازیگر مشترک هر دوی آنهاست، درباره مردی به نام کشاو حرف میزند که بعد از ازدواج با جایا دچار مشکلی عجیب میشود. جایا وقتی برای زندگی نزد شوهر و پدرشوهر و برادرشوهرش میرود متوجه میشود هیچ توالتی در خانه وجود ندارد. نهتنها در آنجا، بلکه در کل روستای محل زندگی کشاو هم توالتی نیست. مردها هر جا گیرشان بیاید، قضای حاجت میکنند و زن ها هم دور از چشم همه، اواخر شب، دستهجمعی به این منظور به میان جنگل میروند. جایا که در خانوادهای متمدن بزرگ شده، نمیتواند این موضوع را بپذیرد و این آغاز جنگ و جدال کشاو با کل روستاست برای ایجاد فرهنگ استفاده از توالت در آن فضای عقبمانده. ملاحظه میکنید که فیلم نهتنها اسم عجیبی دارد، بلکه داستانش هم عجیب است.
گفتیم که هندیها ابایی ندارند از اینکه عقبماندگیهای خودشان را نشان بدهند و در جهت اصلاح آن برآیند. تصویر مشمئزکننده مردانی را که کنار کوچه و خیابان مشغول قضای حاجت هستند، در این فیلم بارها میبینیم. همچنانکه حرکت دستهجمعی زنها برای رسیدن به نقطهای مطمئن میان دارودرخت و خالی کردن خودشان هم از آن لحظههاییست که کمتر کسی جسارت نمایشش را پیدا میکند. مخصوصاً اگر قرار باشد با این تصاویر، عقبماندگیهای جامعهاش رو شود. اما فیلمهای جدید هندی، تلاش میکنند دیدگاه کهنه و سنتی جامعهشان را بهبود ببخشند و نقشهای درست انسانها را بهشان نشان بدهند. در نیوتن (آمیت ماسورکار، ۲۰۱۷) و رانگاستالام (سو کومار، ۲۰۱۸) شخصیتهای داستان قرار است به اهالی نادان و بیاطلاع روستا یاد بدهند که باید از حق خود استفاده کنند و یاد بگیرند که بالادستیهایشان را با رأی دادن، خودشان انتخاب کنند. این مثالها همه نشان میدهند که هندیها به قدرت تصویر واقفاند و در جهت بهتر کردن اوضاع خود از آن استفاده میکنند و دست از تلاش برای روایت یک داستان جذاب و همهپسند هم برنمیدارند.
ابتدای هر فیلم هندی، صدایی از روی نوشتهای بهسرعت میخواند که در آن تذکرهایی نظیر این که «داستانی که خواهید دید خیالیست و زادهی تخیل نویسنده» و یا «در این فیلم به هیچ حیوانی آسیب نرسیده است» و… شنیده میشود. در طول فیلم هم هر جا که شخصیتی سیگار میکشد یا مشروب مینوشد، زیرنویسی به زبان هندی یا انگلیسی تذکر میدهد که مصرف اینگونه مواد برای انسان مضر است. این یعنی آنها چهقدر سینما را جدی میگیرند و چهقدر انسانها برایشان مهم هستند.
دقیقاً به همین دلیل پدمن به موضوعی تابو نه فقط در میان هندیها، بلکه در خیلی از کشورهای حتی پیشرفته دنیا میپردازد؛ بحث عادت ماهیانه زنها و لزوم رعایت پاکیزگی در این دوران. چنانکه حرفش رفت، هندیها در فیلمهایشان از باورها و اعتقادهایشان حرف میزنند. در این فیلم هم میبینیم وقتی گایاتری، همسر لاکشمی، دچار عادت ماهیانه میشود، باید چند روز از بقیه فاصله بگیرد و در اتاقی دیگر زندگی کند و کسی هم نمیتواند به او نزدیک شود چون اعتقاد بر این است که زن در این دوران، ناپاک است. گایاتری، بعد از دچار شدن به این فعالیت طبیعی بدن زنانه، خودش را از جمع جدا میکند و برای پاک کردن خود از پارچههایی کثیف استفاده میکند که مجموع این عادتهای غلط، لاکشمی را به فکر فرو میبرد که باید کاری کرد. در جامعهای که حتی نام بردن از کلمهای مانند «نوار بهداشتی»، زشت حساب میشود و اتفاقاً در فیلم هم این را میبینیم، روایت چنین داستان فوقالعادهای، به معنای پذیرفتن این نکته است که سینما میتواند در پیشرفت جامعه هند تأثیرگذار باشد. برخورد زنها با لاکشمی که به صرافت ساختن نوار بهداشتی ارزانقیمت افتاده، بهخوبی بیانگر این موضوع است که افکار بخشی از جامعه هند، هنوز عقبمانده و سنتیست. زنها وقتی میبینند لاکشمی نوار بهداشتی ساخت خودش را به آنها داده تا امتحانش کنند، او را منحرف میخوانند و امتناع میکنند. کار به جایی میرسد که او در روستا مورد لعن و نفرین همه قرار میگیرد و در نهایت گایاتری هم ترکش میکند.
هندیها از گفتن حقیقتهای جامعه خود نمیترسند، چون به قدرت سینما اعتقاد دارند. همین اعتقاد به قدرت سینماست که در بخشی از فیلم، آمیتاب باچان، به عنوان شمایل و اسطوره این سینما در تمام دنیا، در نقش خودش ظاهر میشود و در سخنرانی جشنواره اختراعات برتر هند، که لاکشمی هم با دستگاهش در آن شرکت کرده، با شور و حرارت از این حرف میزند که: «کشور ما فقیر است اما هند نباید کشور یک میلیارد نفری باشد، باید کشوری یک میلیارد مغزی باشد». هندیها بدیهای کشور خود را میدانند، از ضعفها خبر دارند و عقبماندگی را با تمام وجود درک میکنند، اما همچنان که باچان هم در سخنرانیاش میگوید، تمام این موانع میتواند از پیش رو برداشته شود، اگر اتحاد و همدلی و کوشش وجود داشته باشد. اصلاً همین که شخصی مثل آمیتاب باچان برای ایراد این سخنرانی انگیزشی انتخاب میشود، نشان از این دارد که هندیها به ماهیت سینمای خود افتخار میکنند، چون به هر حال باچان نهفقط در هند، بلکه در کل دنیا بازیگر محبوب، شناختهشده و مهمی محسوب میشود. این همان تعریف دقیق سینمای ملی نیست؟
اما جدا از اینها، داستانسرایی هندیها همچنان جذاب است و درست در همین نقطه است که با وجود یک سینمای ملی، تقریباً کل دنیا از فیلمهای آنها استقبال میکنند. فیلم روایتگر پرفرازونشیب زندگی مردیست که همهچیزش را وقف زندگی راحتتر و بیدردسرتر زنان سرزمینش میکند. او با عزمی راسخ و سری پرشور، به هر دری میزند تا بتواند محصولی تولید کند که نهتنها ارزان باشد، بلکه با نمونههای خارجی هم رقابت کند. فیلم در بخشهایی روان و سریع (همان بخشهایی که اگر بخواهیم با فیلمهای سایر نقاط دنیا بسنجیم، خامدستانه به نظر میرسند)، مرحله به مرحله ما را با سختیهای کار لاکشمی آشنا میکند؛ ابتدا او با این واقعیت آشنا میشود که زنها چنین مشکل خصوصیای دارند و در این دوران است که بهشان سخت میگذرد، بعد نوبت به این میرسد که تصمیم میگیرد خودش محصولی ارزان تولید کند چون با شروع فیلم دیده بودیم که او اهل ساختن چیزهای جدید است و ابداع کردن را دوست دارد، در ادامه وقتی دکتری به او هشدار میدهد که نوار بهداشتی مهم است چون خیلی از زنها به خاطر عدم آگاهی و استفاده از پارچههای آلوده در همین دوران از دست رفتهاند او بیشتر به صرافت میافتد تا کاری بکند. سپس وارد مرحلهای میشویم که او باید محصولش را به همسرش بدهد تا امتحان کند هر چند کار سختیست. جلوتر میبینیم چیزی که او ساخته، چندان کارآمد نیست، در نتیجه آزمایشهایش وارد مرحلهای دیگر میشود تا محصولی باکیفیتتر بسازد. کمی بعد وقتی میبیند هیچ زنی حاضر به امتحان محصولش نیست و این کار او را بیشرمی قلمداد میکنند، تصمیم میگیرد ابتدا خودش محصول را امتحان کند و این باعث آبروریزی بزرگتری در روستا میشود و … داستان همینطور جلو میرود و به ابعاد قضیه اضافه میشود تا در نهایت لاکشمی موفق میشود. سکانس فوقالعاده سخنرانی او در آمریکا و برای عدهای آمریکایی، آنقدر جذاب و شیرین است که باید بارها تماشایش کرد؛ یک سخنرانی انگیزشی فوقالعاده برای آدمهایی که با کوچکترین مشکل دست و پایشان را گم میکنند. لاکشمی با آن انگلیسی دستوپاشکستهاش، نزدیک به ده دقیقه از این حرف میزند که چهطور تصمیم گرفته چنین کاری برای زنهای سرزمینش انجام بدهد.
بازی شیرین آکشی کومار در این سکانس، دیدنی است. ما هم میتوانیم همراه او در پایان سخنرانی بغض کنیم و با وجود چنین آدمهایی که احتمالاً هنوز هم در دنیا پیدا میشوند، حال خوبی پیدا کنیم. لاکشمی طی نریشن/روایتی مهم، جملهای زیبا به زبان میآورد: «کار ماشین من در آوردن میلیونها دلار نیست، بلکه به درد میلیونها نفر خوردنه» و او با عزمی راسخ برای برآوردن همین ایده، نهتنها خودش به پول میرسد، بلکه زنان روستایش را هم به کار میگمارد تا علاوه بر در آوردن خرج زندگی، محصولی تولید کنند که نیاز نباشد برعکس مردها به جای دوازده ماه سال، ده ماه زندگی کنند، چون لاکشمی در همان سخنرانی بامزه، حساب کرده بود که زنها به دلیل عادت ماهانه، جمعاً دو ماه از سال را گرفتار هستند. چرا باید مردها دوازده ماه زندگی کنند و زنها ده ماه؟ بیجهت نیست که آمیتاب باچان در صحنه سخنرانیاش، لاکشمی را روی استیج دعوت میکند و به او لقب «پدمن» میدهد، در مقابل بتمن و سوپرمن آمریکاییها.
بعد از اکران این فیلم، آروناچالام موروگانانتام، کسی که روش انقلابیاش برای تولید نوار بهداشتیهای ارزانقیمت در هندوستان بسیار سروصدا به پا کرد و این فیلم هم براساس همین شخصیت ساخته شد، تلاش کرد در فضای مجازی هم چالشی با عنوان «چالش پدمن» راه بیندازد تا با استفاده از امکانات این فضا نشان بدهد که دوران قاعدگی زنها شرمآور نیست. در این چالش او از آدمهای عادی و سرشناس خواست با نوار بهداشتی عکس بگیرند و در اینترنت منتشر کنند. جالب اینجاست که اولین نفری که این کار را کرد، آکشی کومار بود. بعد از او خیلیها وارد این چالش شدند تا تابوها را جابهجا کنند.
هندیها سینما را برمیگزینند تا آینهای باشد از اجتماعشان، از خطاهایشان، از افکارشان و از نیروی ارادهشان برای غلبه بر این خطاها و عقبماندگیها و درست در همین نقطه است که معنای سینمای ملی و بخشی از کارکرد درست آن در جامعه روشن میشود. وقتی به جمله غفاری در ابتدای این نوشته برمیگردیم به این نتیجه خواهیم رسید که سینمای هند در واقع گذرنامه مردم این کشور عریض و طویل و پرجمعیت است.
نوشته جالبی بود .کاملا با نویسنده موافقم . هر چه قدر سینمای هند پیشرفت میکنه با همین سرعت سینمای ایران داره پسرفت می کنه
به به واقعا لذت بردم
خیلی عالی..کاش فیلم ساز های ایرانی هم کمی یاد بگیرند..ایران مشکلات خیلی کمتری نسبت به هند داره و اگه کمی رو مشکلاتش تمرکز و کار بشه میتونه طی مدت کمی رفع بشه
بسیار عالی خیلی ممنون
ممنون از شما
من این فیلم رو با همسرم دیدم بسیار عالی و آموزنده و جالب بود مخصوصا برای کسایی که از عادت خانم ها چیزی نمیدونن خیلی خوبه.
عالی بود یک تعریف کامل و جامع از سینمای ملی و اینکه یک کشور و یک ملت کمی ها و کاستی های خودشونو قبول دارن و برای رفع اونا تلاش میکنن بدون شک چنین جامعه ایی پیشرفت شگرفی خواهد داشت
بی نهایت از دیدن این فیلم لذت بردم و دوست دارم انچه از دیدن این فیلم یاد گرفتم رو برای خوانندگان عزیزم بگم
۱- عشق نیرویی عجاب انگیز است و میتوانند شگفتی ساز شود
۲- اراده ی انسانی که برای رسیدن به هدفی میتواند هزار و یک سختی را تحمل کند (از جمله: بی ابرویی، طرد شدن، منحرف دیده شدن و…)
۳- با دیدن این فیلم بیشتر از قبل فهمیدم انسانی که میفهمه در جمع مشتی انسان نادان چقدر در رنج و عذاب فکر میکنم شعر زیر گویای این موضوع است
هر که او پر بیدار تر پر درد تر هر که اون اگاه تر رخ زرد تر
۴-یک انسان میتواند از چنان شخصیت والایی برخوردار باشه که تمام دغدغه اش باشه خدمت رسانی به افراد جامعه ی خودش و دنیا این افراد لایق احترام اند در حقیقت هر چه که بشر از تمدن دارد حاصل وجود این چنین افرادی است
۵- از همه مهمتر که با وجود همه جاهلیت مردم و دلسرد کردنش بازم برای سلامتی مردمش تلاش کرد و برای کشورش در حد خودش ابادانی فراهم کرد
اینو به همه ی اون ادم هایی میگم که توی کشور ما با کوچک ترین مشکل و کمبودی سریع دنبال اپلای کردن و رفتن از میهنشون هستن شما هایی که میخواهید برید بدونید رفتن خیلی اسون ولی موندن و مشکلات حل کردنه که خیلی سخته از شماهایی که مغز هستید خواهش میکنم که با مشکلات مبارزه کنید با سختی ها و عقب ماندگی ها بجنگید تا در تاریخ و فرهنگ و ابادانی کشورمان نقشی داشته باشید
۶- من به عنوان یک زن به همه ی شما زنان و مردان میگم که عادت ماهیانه طبیعی ترین سیکل در عالم طبیعت و هیچ ناپاکی و نجاستی نداره از گفتن اینکه پریود هستید و دچار خون ریزی هستید و درد دارید شرمنده نباشید کسی که نمیفهمه باید از عقل نداشتش شرمگین باشه این مسائل وقتی حل میشه در یک جامعه که من و شما زنان در وهله اول بپذیریمش و از گفتنش خجالت نکشیم
ممنون که نظر من خوانید