شماره‌ی ۵۷۰ مجله‌ی «فیلم»

شماره‌ی ۵۷۰ مجله‌ی «فیلم»

شماره‌ی جدید مجله، به خاطر اوضاع‌واحوال این روزها، با تأخیری یک هفته‌ای به دکه‌ها رسید. راستش هفتادمین شماره‌ای که من در مجله هستم، تبدیل شد به یکی از عجیب‌ترین شماره‌ها. در روزهایی که مجبور بودیم با خودمان الکل حمل کنیم و مدام دست‌های‌مان را شست‌وشو بدهیم و مراقب باشیم به کسی نزدیک نشویم و کسی هم نزدیک‌مان نیاید، شماره‌ی جدید جمع‌وجور شد. هول‌وولای ویروس، با حس‌وحال جذاب جفت‌وجور کردن مطالب و صفحه‌بندی کردن‌شان مخلوط شد و فضای عجیبی به وجود آمد که هیچ‌وقت فراموشش نخواهم کرد.

بخش عمده‌ی این شماره، اختصاص دارد به پرونده‌ای برای فصل ششم پایتخت. سریالی که در این فصل، چندان مورد توجه قرار نگرفت. بخشی از نقدهای این پرونده، روی همین فصل تمرکز دارند و بخشی دیگر پایتخت را در تمام فصل‌هایش بررسی کرده‌اند و افت‌وخیز سریال را مورد توجه قرار داده‌اند. من هم در مطلبی با عنوان «گل‌های مصنوعی، کفش‌های ورنی و مجسمه‌ی آرش کمانگیر» به این موضوع پرداخته‌ام که سازندگان این سریال، به چه ریزه‌کاری‌هایی از زندگی مردم شمال دقت کرده‌اند و چه‌گونه این ریزه‌کارها را بازتاب داده‌اند. جزییاتی که شاید اگر اهل شمال و مخصوصاً مازندرانی نباشید، متوجهش نشوید. من در این نوشته سعی کرده‌ام به چند مورد اشاره کنم تا نشان بدهم علاوه بر داستان‌پردازی و شخصیت‌سازی و بازی‌ها و البته کارگردانی، این جزیی‌نگری‌ها تأثیر عمده‌ای در کسب موفقیتش داشته‌اند، هر چند یکی‌دو فصل اخیرش، چنگی به دل نزده باشد و ناامیدمان کرده باشد.

مطلب دیگر من هم، یادداشتی‌ست بر یک فیلم خارجی و این‌بار درباره‌ی سینمای اسپانیا و فیلمی به نام مستأجر (دیوید و آلکس پاستور). «زندگی‌ای که مستحقش هستید/ نیستید» تیتر این نوشته است. پیشنهاد می‌کنم حتماً فیلم را ببینید. سینمای اسپانیا حرف‌های زیادی برای گفتن دارد و هر روز بیش از پیش جلو می‌آید.

 و خلاصه این‌ که: فیلم ببینید و «فیلم» بخرید و مطالب من و دوستان را هم اگر فرصت بود بخوانید، ضرر ندارد.

۶ دیدگاه به “شماره‌ی ۵۷۰ مجله‌ی «فیلم»”

  1. اتان هاوک گفت:

    مستاجر را سعی میکنم ببینم. البته چیزی ازش نمی دانم
    اهل سریال مذکور نبودم و نیستم. هیچ وقت خوشم نیامد و کلا یجوری میشم وقتی می بینم این همه ملت می بینن و بش می‌خندن!

  2. اتان هاوک گفت:

    ترجیح میدم همین فیلم kes را ببینم ….

  3. کامشین گفت:

    من مطلب شما را خواندم. شما نسبت به این سریال حسن نظری دارید که کار را برای من خواننده نقد شما و منتقد سریال کمی سخت می کنه. صحبت های شما در مورد فصل های اول تا سوم و با کمی اغماض چهارم این سریال قابل قبوله اما از جایی که داستان سریال بی دلیل و منطق به دام ماجرای سوررئالی مثل درگیری با تعدادی از افراد داعش در سوریه و پیروزی بر آنها می افته، سادگی داستانی که به جزئیات توجه داره تبدیل می شه به پیچیدگی بیهوده ماجرایی که هیچ جاش شبیه به واقعیت نیست و فقط می خواهد پیام و شعار بده. متاسفانه در فصل ششم نه کارگردان و نه نویسنده/گان برای گذار از واویلای فصل پنجم و برگشتن به صفای متن گذشته موفق نبوده اند. گویی فقط فاصله بین دو فصل با بازنمایی خباثت آدم ها پر شده.
    من نقد خانم نیوشا صدر را خیلی دوست داشتم. بدون اینکه سریال را دیده باشند یکی از بهترین نظرها را ارائه دادند.

    • damoon گفت:

      مرسی که وقت گذاشتین. من درباره‌ی داستان و سیر روایت و این چیزا حرفی نزدم. من فقط به چن تا ریزه‌کاری اشاره کردم که ممکنه بعضیا متوجه‌ش نشن و این ربطی به روند روایت و شیوه‌ی داستان‌پردازی و چیزایی که شما گفتین، نداره. من خودم منتقد فصول چهارم و پنجم و به‌خصوص شیشم هستم و در حد یه خط هم بهش اشاره کردم. ولی مطلب من ربطی به نقد سریال نداشت. خوب و بد بودنش رو دوستان دیگه گفتن و نوشتن. دم‌تون گرم و سرتون خوش.

پاسخ دادن

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

سینمای خانگی من – نقد و بررسی فیلم