به عکس جوانی استالین نگاه می‌کردم. موهای بسیار مشکلی و پرپشت، چشمهای سیاه، ابروهای کلفت و بعدها حتی یک سبیل هم داشت. او بیشتر شبیه کولی تا من، بیشتر شبیه یهودی‌ها بود تا پسرهایی که روستاییان در خط راه آهن پیدا می‌کردند. استالین شانس آورده بود که جوانیش را در دهکده‌ای که من آنحا بودم، سپری نکرده بود. اگر در بچگی به خاطر قیافه سیاهش کتک می‌خورد، شاید آن‌قدرها وقت نمی‌کرد که به دیگران کمک کند. امکان داشت که دور کردن پسرها و سگهای دهکده از خودش، بیش از حد لازم وقت او را بگیرد.

.

توضیح: املای کلمات، فاصله‌گذاری‌ها، علائم و به طور کلی ساختار نوشتاری این متن عیناً از روی متن کتاب پیاده شده است.

۲ دیدگاه به “”

  1. aref گفت:

    یک دنیا ممنون

پاسخ دادن

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

سینمای خانگی من – نقد و بررسی فیلم