.
قلب شیرین
خلاصهی داستان: جلال که به خاطر قتل غیرعمد چند سالی در زندان بوده، نزد خواهر همسرش میآید تا ماشینش را بگیرد. شیرین، همسر جلال بر اثر حادثهای در کماست و مدتیست که خواهرزن از بچههای جلال نگهداری میکند. جلال که نمیخواهد بچهها را با خود به خانهاش ببرد، بر اثر اصرار خواهرزن و البته شوهر او، مجبور میشود آنها را سوار ماشین کند و مسیری طولانی را به سمت محل زندگیاش براند. در این مسیر اتفاقهایی میافتد که باعث فاش شدن رازهایی میشود …
.
یادداشت: قصر شیرین یک فیلم چفتوبستدار است که هر چند کمی دیر شروع میشود اما داستان درگیرکنندهای دارد و با ظرافتهای فیلمنامهای ریزبافت همراه شده که مخاطب را تا پایان نگه میدارد و به نتیجهای درخور توجه میرساندش. در مسیری که جلال و دو بچهاش حرکت میکنند، نهتنها بچهها باید روی جلال تأثیر بگذارند، بلکه جلال هم باید نظر بچهها را جلب کند و این کشمکش دوطرفهی جذاب، چنان درست و اصولی تا پایان فیلم اتفاق میافتد که نمیتوان از پرده چشم برداشت.
اثر جدید میرکریمی فیلم جزئیات و فیلمنامه است. البته که کارگردانی روان و درست میرکریمی در به تصویر کشیدن این فیلمنامهی سخت، بسیار خوب است، اما خوبتر از آن ریزهکاریهاییست که در داستان کاشته شده و ما کمکم متوجهشان میشویم. در واقع قصر شیرین از لحاظ جلوهگریهای کارگردانی، یکی از کمجلوهترین فیلمهای میرکریمیست. او سعی میکند دوربینش را در خدمت روایت داستانی جادهای قرار بدهد و کمتر از هر زمانی، کارگردانیاش را به رخ بکشد یا صحنههای چشمنواز خلق کند. دکوپاژهای او به هیچ عنوان پیچیده نیستند چون میداند که چنین داستانی نیاز به پیچیدگی ندارد. ذات ماجرا به اندازهی کافی پیچیده است و فقط کافیست مسیر را درست هدایت کنی تا به مقصود برسی. مسیری که گفتیم بهشدت ریزبافت است؛ ماجرای پنجاه میلیون تومان چیست؟ چرا برادرهای شیرین چنان وحشیانه به دنبال جلال هستند و کتکش میزنند؟ آن آقایی که ابتدای فیلم مدام موی دماغ جلال بود کیست؟ و … تمام این ابهامات با پردهبرداری از رازی که در قلب شیرین نهفته، تبدیل به نقاط روشنی میشوند که بهراحتی میتوان به هم وصلشان کرد و نتیجهی نهایی را گرفت.
فیلمهایی را در تاریخ سینما میشناسیم که شخصیتی غایب، تمام شخصیتهای اصلی را تحتالشعاع خود قرار میدهد. این شخصیت، بدون هیچ صدا و تصویری، انگار راوی ماجراست و داستان بر محور او بنا شده است. در سینمای ایران، با توجه به اینکه خیلی از مواقع همان شخصیتهای حاضر هم اضافه به نظر میرسند، کمتر به چنین موردی برخورد کردهایم (یا من نمونهای به یاد ندارم). حالا فیلم جدید میرکریمی از همین روش «شخصیت غایبِ حاضر» در کمال مطلوب استفاده کرده است. هیچگاه شیرین را نمیبینیم اما سنگینی حضورش را حس میکنیم و بخشی از این سنگینی، حاصل نگاه عمیق و غمگین پسر جلال (با بازی حیرتانگیز یونا تدین) است. اوست که در تمام طول فیلم، با کمترین دیالوگ، بیشترین تأثیر را روی پدر میگذارد. نگاه سرزنشگر او به جلال، همان چیزیست که نرمنرمک همهچیز را تغییر میدهد. جلال نمیتواند از زیر بار سنگین نگاه پسر شانه خالی کند. انگار روح مادر در پسر حلول کرده و پسر تجسدی از اوست. جایی در اواخر فیلم، پسر که داییهایش را به سمت پدر هدایت کرده و او را لو داده، با شهامت این را میگوید و البته جواب جلال این است که ایرادی ندارد چون مادر او هم یکبار جایش را به پلیسها لو داده بود. این همانندسازی، همان نکتهایست که جایگاه پسر را بیش از یک کودک ایرادگیر و سرتق نشان میدهد. او مدام با پدر در کلنجار است و این را نهتنها از نگاههایش، بلکه از رفتارش هم میتوان فهمید. مثل جایی که پدرش را به پلیس لو میدهد و در جایگاهی قرار میگیرد که پدر را محکوم میکند.
فیلمنامهنویسان برای پیشبرد داستان از تکیهگاههای خوبی استفاده کردهاند که هر کدامشان به شکلی جداگانه درخور توجه هستند و در عین حال وقتی در کنار هم قرار میگیرند نیز کلیتی درست را تشکیل میدهند. به عنوان مثال یکی از این تکیهگاهها، حضور جلال و زن جدید و بچههایش در گلخانهی مردیست که بچهها او را «عموداودی» خطاب میکنند. جلال که نگاههای عجیبی به مرد میاندازد، در نهایت او را به خاطر این که شیرین را در آنجا به کار گماشته، سینجیم میکند. این بخش خودش بهتنهایی حاوی شروع و میانه و پایان است در عین حال که در کلیت ماجرا هم تأثیر میگذارد، نوع نگاه و شخصیت جلال را بیش از پیش روشن میکند و همچنین پیشداستانی هم به کار میافزاید که بیننده میتواند آن را به شکل پازل در کنار هم بچیند. یا نگاه کنید به سکانس پلیس راهنمایی و رانندگی و ماجرای رشوه دادن به پلیس که هم در شناخت جلال و پسر کوچکش مؤثر است، هم به شکلی جداگانه مانند یک فیلم کوتاه، ابتدا و میانه و انتهای درستی دارد که به کلیت کار هم میچسبد. این روند تا انتها ادامه دارد و فیلمنامهنویسان بهخوبی موقعیتهایی میسازند تا هر چه بیشتر به آدمهای داستان نزدیک شویم و احتمالاً با آنها همدردی کنیم.
به این شکل است که اثر جدید میرکریمی، تبدیل به فیلمی جذاب، پرکشش، تلخ و محکم میشود که همهچیزش بهجاست و گاه حتی زیادیست! از جملهی آن «زیادیها» میتوان به بازیهای حیرتانگیز بازیگران خردسال فیلم اشاره کرد که بازیگران حرفهای و بزرگسال را هم به چالش میکشند و زیر سایهی خودشان نگه میدارند. بازی این دو کودک، در عین حالی که در خدمت فیلم است، چیزی بیش از چارچوب فیلم هم هست. موضوع بازیگران خردسال در سینمای ایران هیچوقت چندان جدی گرفته نشده است اما به نظر میرسد حالا با وجود کودکان حیرتانگیز این فیلم، باید توجهی اساسی به این مشکل شود. در سینمایی که بازی هنرمندان خردسال، یا لوس از آب در میآید یا بهشدت مصنوعی، دو کودک این فیلم، با هدایت درست میرکریمی و طبعاً شامهی تیز خودشان کولاک میکنند و تصور قصر شیرین بدون آنها ممکن نیست.
*برای خواندن یادداشت فیلمهای دیگر این کارگردان، نام دقیق او یا فیلمهایش را در کادر سمت چپ و بالا جستجو کنید.
جوری که نوشتی فقط هوس کردم بخاطر بازی بچه ها هم که شده فیلمو ببینم.
خیلی هم خوب :)) ارادت.
به نکات خیلی خوبی اشاره کردید خیلی مهمه که در فیلمهای جاده ای ایستگاه های روایی صرفا پاساژ نباشند و با جزئیات حساب شده نقش مهمی و غیر قابل حذفی در پیشبرد روایت کلی و عمق بخشیدن به شخصیتها و روابط داشته باشند. فصلی که ماشین جلال توسط پلیس متوقف میشه میتونست تبدیل به صحنه ای کلیشه ای باشه که در فلیمهای زیادی دیدیم اما ظرافت پرداختی این فصل و کش و قوسهای که بین کارکترها ایجاد میشه این فصل رو به نقطه عطفی در روایت تبدیل میکنه که بزنگاه مهمی برای هر کدام از شخصیتهای اصلیست و آن گریه پایانی دختربچه شیرین فیلم و به آغوش کشیدنش توسط پدری که در ابتدا پدرانگی بر نمی تابید نقطه اوج احساسی درخوری برای این فصل به خصوص است.
ممنون از توضیحات
سلام
من دیروز این فیلم رودیدم همچنان تک تک صحنه هاش جلوچشممه(خیلی کم پیش میاد تحت تاثیرفیلمی قراربگیرم)
درعین سادگی،بینهایت عمیق و قشنگ و تاثیرگذاربود
بازی پسربچه که بی نظیربود! غم و غرور و خشم و عشق رو به زیبایی تو نگاهش معلوم بود
من عاشق مراقبتاش از خواهرش شدم(وقتی بادرایت اجازه نداد متوجه دعوا پدروداییاش بشه، وقتی بخاطر راحت خوابیدن خواهرش علیرغم میل باطنیش رفت جلو نشست، وقتی انقدرجسورانه و شجاعانه، کاملا صادقانه حرفشو میزد، سکوت و نگاهاش معرکه بود) خدا براپدرومادرش حفظش کنه
و ممنون از عوامل خصوصا فیلمنامه نویس و کارگردان وفیلمبردارو بازیگران این فیلم
واقعااین دوتاکودک یوناتدین وعلیپوربی نظیرن.چهره معصوم ودوست داشتنی دارن.همون جوادی ومژگان کوچولوخودمون درسریال بچه مهندس
واقعاااابااینکه سن کمی دارن ولی عالی بازی میکنن وباعث جذب ببینده وبازیگران میشن.براشون آرزوی موفقیت میکنم