نگاهی به فیلم دستکش طلایی The Golden Glove

نگاهی به فیلم دستکش طلایی The Golden Glove

  • بازیگران: جوناس دسلر ـ مارگارت تیزل ـ کاتیا استات و …
  • فیلم‌نامه‌نویس: فاتح آکین براساس رمانی از هِینز استرانک
  • کارگردان: فاتح آکین
  • ۱۱۵ دقیقه؛ محصول آلمان و فرانسه؛ سال ۲۰۱۹
  • ستاره‌ها: ۴/۵ از ۵
  • این یادداشت در شماره ۵۶۹ مجله «فیلم» منتشر شده است
  • رسم‌الخط این یادداشت بر طبق رسم‌الخط مجله «فیلم» تنظیم شده است

.

آشفتگیِ خوابِ نه‌چندان شیرینِ ما

 

خلاصه داستان: فریتز هونکا مردی‌ست تنها و سرشار از عقده‌های جنسی که در اتاقی زیرشیروانی و کثیف زندگی می‌کند. کار او این است که هر شب در کافه «دستکش طلایی» مشروب بخورد، سپس زن‌های بیمار و خیابانی را گیر بیندازد و در خانه سربه‌نیست‌شان کند …

 

یادداشت: قطعاً خیلی‌ها با تماشای فیلم خشن مشکل دارند. پس همین جا باید تأکید کرد که برای این دسته از افراد، تماشای فیلم جدید فاتح آکین، فیلم‌ساز آلمانی ترک‌تبار کار ترسناکی است. یکی از درخشان‌ترین و البته خشن‌ترین فیلم‌های سال که تماشاگر را شوکه می‌کند. فیلمی درباره فریتز هونکا یک قاتل سریالی آلمانی که بین سال‌های ۱۹۷۰ تا ۱۹۷۵، حداقل چهار زن را در آلونکی زیرشیروانی که  محل زندگی‌اش بود، به قتل رساند. او که دچار ناتوانی جنسی و به‌شدت معتاد به الکل بود، زن‌های خیابانی را به خانه می‌آورد، به شکل ترسناکی به آن‌ها تعرض می‌کرد، مثله‌شان می‌کرد و تکه‌های جسدشان را لای دیوار آلونکش نگه می‌داشت. با جستجویی ساده در اینترنت با تعداد زیادی از عکس‌های هونکا، آلونکش و حتی شیوه به قتل رساندن زن‌ها مواجه می‌شویم.

آکین چنان فضایی از آن آلونک کثافت فریتز می‌سازد که مجبورمان می‌کند دست را جلوی بینی بگیریم تا احیاناً بوی تعفن جسدهایی که لای دیوار در حال پوسیده شدن هستند و البته بوی دستشویی پر از کثافت فریتز را حس نکنیم. فیلم در فضاسازی و صحنه‌پردازی به‌شدت موفق عمل کرده است و راز تأثیرگذاری‌اش همین است. خشونتی که در تاروپود اثر جا خوش کرده، تنها از سکانس‌های نفس‌گیری که آکین تدارک دیده نشأت نمی‌گیرد، بلکه فضای خوفناک محل زندگی هونکا و چینش درست عناصر آن آلونک (که وقتی عکس‌های واقعی محل زندگی قاتل را می‌بینیم متوجه می‌شویم با واقعیت مو نمی‌زند)، نکته‌ای‌ست که خفقان بیش‌تری بر فیلم حاکم می‌کند و به همین دلیل خشونت بیش‌تری حس می‌شود.

آکین با چیره‌دستی سکانس‌هایی نفس‌گیر و عمداً حال‌به‌هم‌زن ترتیب می‌دهد تا هر چه بیش‌تر روی بیننده تأثیر بگذارد. صحنه‌هایی معمولاً بدون قطع، مانند سکانسی که فریتز پیرزن مست و چاق را خفه می‌کند و ما به شکل دردآوری مرگ پیرزن را نگاه می‌کنیم. این صحنه و صحنه‌هایی نظیر این، که به دلیل خط قرمزها نمی‌شود توضیح‌شان داد، چنان خوب پرداخت شده‌اند که نفس آدم بند می‌آید. مثلاً در این صحنه به‌خصوص، تلاش دو بازیگر، یکی برای نمایش خفه کردن و دیگری برای نمایش خفه شدن، واقعاً دیدنی و دردآور است. آن‌ها در نمایی بدون قطع، چنان در هم می‌پیچند که انگار در حال تماشای صحنه‌ای واقعی  هستیم. خفگی تدریجی پیرزن را به چشم می‌بینیم. او روی زمین می‌افتد و دیگر نفس نمی‌کشد اما آکین همچنان دوربینش را روشن نگه می‌دارد، آن‌قدر که منتظریم بازیگر نقش پیرزن، یواشکی نفس بکشد و صحنه را خراب کند!

همین صحنه آزاردهنده (طبیعتاً در معنای مثبت)، زمانی تأثیری دوچندان پیدا می‌کند که در آن آلونک پر از کثافت اتفاق می‌افتد و این‌جاست که قدر و قیمت طراح صحنه مشخص می‌شود. مجموعه این چیزهاست که فیلم جدید آکین را بیش از آن که داستانگو باشد و در پی ریشه‌یابی از زندگی و شخصیت فریتز هونکا، به اثری فضاسازانه تبدیل می‌کند که ورای پرداختن به زندگی یک قاتل زنجیره‌ای، قرار است درباره جامعه‌ای ترسناک حرف بزند.

دنیایی که آکین در آن کافه شبانه با نام «دستکش طلایی» و با آن آدم‌های منحرف، خمود، معتاد، بدبخت و بیمارش ترسیم می‌کند، دنیایی یکسر تباه است که انگار هیچ راه گریزی از آن وجود ندارد. آدم‌های آن کافه، مدام در حال مشروب‌خواری هستند، در عالم هپروت سیر می‌کنند و هیچ ارتباطی با دنیای بیرون ندارند. کثافت دنیای‌شان را فرا گرفته و هر لحظه بیش‌تر فرو می‌روند. یکی از این آدم‌ها، شخصیت اصلی داستان یعنی فریتز هونکاست که با خیالات جنسی‌اش درگیر است. فریتز با انباری از عقده‌ها و ناتوانی جنسی مفرط، دست به کشتن زن‌ها می‌زند. حال و روز ذهنی او، از در و دیوار آلونک کثافت‌گرفته‌اش پیداست و همین جاست که طراحی فوق‌العاده صحنه به کمک مفهوم دنیای مالیخولیایی فیلم می‌آید؛ دنیایی که در آن خبری از عشق و عاشقی نیست.

در یکی از صحنه‌ها، دوست فریتز برای می‌خواری به او و آن پیرزن چاق پیوسته؛ مردی که از عشق و زن متنفر است. او در حال مستی، این نفرت را به زبان می‌آورد و البته فریتز هم تأییدش می‌کند. تنها زوج عاشق فیلم، یعنی همان پسر و دختر جوانی که خط داستانی نه‌چندان پررنگ‌شان را دنبال می‌کنیم، در نهایت به هیچ نتیجه‌ای نمی‌رسند؛ پسرک با ورود به بار «دستکش طلایی»، گرفتار یکی از بیماران جنسی دائم‌الخمر آن‌جا می‌شود، کثافت سر تا پایش را می‌گیرد و به این شکل مجبور می‌شود دختر را از خود دور کند. دنیایی که فیلم ترسیم می‌کند، چنین ناامیدکننده‌ ا‌ست و خب، با دیدن حال و اوضاع جهانی که در آن زندگی می‌کنیم و انگار هر روز هم بیش‌تر به سمت تباهی می‌رود، این معادل‌سازی به واقعیت نزدیک‌تر است.

فاتح آکین در جدیدترین فیلم خود، با یک کارگردانی موفق و خلق صحنه‌هایی تکان‌دهنده و به‌عمد خشن، به عمق تباهی انسان‌هایی می‌رود که دیگر هیچ امیدی به درست‌شدن‌شان نیست. این آدم‌ها نه‌تنها خود را نابود کرده‌اند بلکه زندگی‌های به‌ظاهر درست دیگران را هم به نابودی می‌کشانند. مثل آن صحنه‌ای که همسایه پایینی فریتز که خانواده خوشحال و تروتمیزی به نظر می‌رسند، متوجه می‌شوند کرم‌هایی از سقف، درون غذاهای خوشمزه‌شان می‌ریزد و به این شکل خواب شیرین‌شان آشفته می‌شود. کرم‌هایی که حاصل تجزیه جسدهایی‌ست که فریتز لای دیوار آلونکش نگه می‌دارد. آکین با فیلم جدیدش، خواب نه‌چندان شیرین‌مان را آشفته می‌کند.

بازی جوناس داسلر در نقش فریتز هونکا بی‌نظیر است. با دیدن شخصیت زشت و کازیمودووار فریتز، امکان ندارد بتوانید حدس بزنید چه بازیگر جذاب و خوش‌چهره‌ای در پشت این گریم سنگین جاخوش کرده است. این یعنی جادوی سینما.

۱۹ دیدگاه به “نگاهی به فیلم دستکش طلایی The Golden Glove”

  1. شاهین گفت:

    من کلا فیلمهای ترسناک و سادیسمیک زیاد میبینم ولی این فیلم یک مرحله بالاتر تمامی آنچیزی هست که من دیدم.انتظار نداشتم که یک کارگردان آلمانی قادر به ساخت این فیلم باشد.از طرفی هم نمیتوانم این فیلم را بدلیل صحنه های بسیار خشن سادیسمی و جنسی به کسی معرفی کنم.اما به نظر من فیلم جذاب و زیبایی بود…

  2. احمد گفت:

    سلام. الان ساعت دو صبح است و تازه فیلم تمام کردم.
    اومدم نقد شما راخوندم. فیلم خوبی بود. تاآخر آدم رو کشوند تا تمامش کنه. جزئیات عالی. صحنه ها عالی. چندش در حد تیم ملی… ولی چرا ستاره ۴٫۵ دادی؟ خیلی تعجب کردم.

      • شاهین گفت:

        درود بر شما….
        شما این فیلم رو درک کردی پس از شما انتظار زیادی رو داریم.شما شخص معمولی و عوام نیستی یک شخص منتقد و روشنفکری پس باید پنج ستاره رو میدادی.
        البته این نظر من می باشد…

        • damoon گفت:

          سلام. زیاد به این ستاره‌بازیا توجه نکنین. اینا بازیه. چیز مهمی نیست. شما بطن رو بچسب. حالا نیم نمره بالا یا پایین، فرقی نمی‌کنه. فیلم عالی بود. اون نیم نمره رو به خاطر پایان‌بندی کسر کردم که به نظرم یه کم سردستی بود. ولی در نهایت این ستاره دادنا، فقط بازیه.

  3. امید گفت:

    بنظر من فیلم فوق العاده بود . بخصوص نقش افرینان فیلم در ایفای نقش خودشون بسیار عالی عمل کردن ، و این نقش آفرینی واقعا مخاطب رو تحت تاثیر فیلم قرار می داد . از نوادر فیلمهای رعب انگیز خوبی بود که دیده بودم.

  4. سمیه گفت:

    من داخل واتساپ برای دوستام از فیلم گفتم …دقیقا با تعریف طراحی صحنه نور پردازی.دیالدگهای چندش وگریم بازیگر خوش چهره…دنیای پس از جنگ جهانی دوم مردم آلمان که احتمالا آلمان شرقی هستند…دنیای خاکستری ورو به تباهی

  5. Kamran گفت:

    درود بر شما.من امشب این فیلم رو برای بار دوم تماشا کردم و متوجه شدم خیلی از قسمتها رو به خاطر استرس زیاد از دست داده بودم و درک نکرده بودم.حس الان من به حس ادمهای داخل بار نزدیکه حس افسردگی و سرگشتگی که کرونا و قرنطینه طولانی برای من داره و هر روز هم بد و بدتر میشه.دیدن این فیلم احساس عجیبی برای من به وجود میاره و برام جالبه که یه کارگردان ترک تبار انقدر این فیلم رو زیبا و خاص ساخته حتی از خود آلمانی ها هم بهتر،و ادم رو کاملا توی حس غرق میکنه من ساکن هامبورگم و تقریبا نیم ساعت با این بار فاصله دارم و حتما بعد از باز شدن سن پائولی و تموم شدن قرنطینه دوست دارم برم و اینجا رو از نزدیک ببینم

  6. mahboobeh گفت:

    با معرفی شما این فیلمو دیدم. بعد از تمام شدنش دوباره اومدم اینجارو خوندم و بعد کامنت ها. البته کامنت ها بنظرم ترسناک اومد..
    رفتم imdb رو مجدد چک کردم ببینم درجه بندی فیلم چیه. چون در حین تماشای فیلم با خودم میگفتم nc-17 هم برای این فیلم کمه. دیدم درجه بندی نشده.
    فیلم جزو کثیف ترین های ژانر خودشه.
    گفتید بازیگر خوشتیپ، کنجکاو شدم رفتم نگاه کردم دیدم وای! اصلا باورم نمیشد این همونه. بعد نگاهم به سنش افتاد بازم متعجب شدم. اصلا تو فیلم بنظر نمیومد پسر ۲۴ ساله داره بازی میکنه. بعد با خودم گفتم یه پسر ۲۴ ساله با بازی در چنین نقشی چه تاثیری میپذیره..
    در متن اشاره کردید که دوست فریتز گفت از عشق و زن متنفره. خواستم بگم اون برادر فریتز بود. گفت ده تا بچه بودیم مامانم از پسمون برنمیومد ما رو فرستاد هامبورگ پیش فامیلمون. ما دوتا همدیگرو تو آجر پزی پیدا کردیم. سه تامون مردند. خواهرم فلان جا زندگی میکنه. بقیمون هم گم و گور شدیم.
    همسایه های یونانی هم با نشون دادن اون سر حیوون که بازش کرد و زبونشو کشید بیرون (خیلی حال بهم زن بود) و البته به ما فهموند که فریتز با قیچی داشت زبون پیر زن رو میبرید، خیلی خوب در فیلم نشست. چون هرکس به فریتز میگفت چرا تو خونت بوی گند میاد میگفت همسایه یونانی همش سوپ و سیر و اینا درست میکنه.

  7. حسن گفت:

    خدایا راه صحیح را به ما نشان بده. وعقده های ما را به تباهی و فلاکت نکشد.

  8. علی باروت کوب گفت:

    الان از شبکه آوافمیلی دیدمش…بدون شناخت قبلی… خیلی تاثیرگذار و خوش یافت بود… یه فیلم متفاوت و درجه یک

  9. Rastin گفت:

    بسیار فیلم جالب و هیجانی بود..بعضی سریالها و فیلمهای خارجی پر از معنی و مفهوم است ..ک یعضی ایرانی ها قادر به درک و ساختن این فیلمها نیستن.
    من این فیلمو دو بار تماشا کردم چون واقعا جالب بود

  10. ملیحه پورمحمدی گفت:

    فیلم چندشی بود برای من که یک زن هستم خیلی تاسف خوردم.ای کاش بجای این فیلم های وحشتناک بیشتر فیلم خانوادگی بدون خشونت میزاشیتد.سپاسگزارو

  11. امیررضا گفت:

    من فیلم نگاه کردم بدون سانسور و با زبان اصلی .باید به کارگردان و تمام دست اندرکارانش افرین گفت و نمره بالایی رو بهش داد.این فیلم واقیعت رو در تمام زوایا بدون.بزرگ نمایی به بهترین شکل به تصویر کشید و بیننده رو تا اخر فیلم.میخکوب کرد

    • آرمین خوانندم گفت:

      درود دوست عزیز
      من خیلی دنبال این فیلمم ولی متأسفانه موفق به تماشاش نشدم،
      میشه ازتون بخوام با منم به اشتراک بگذاریدش؟!
      ممنون🤝🏻

  12. الی گفت:

    این فیلمو اصلا دوست نداشتم خیلی تاثیر منفی روی روح و روان آدم میذاره. تنها جای خوبش اونجا بود که تصادف کرد حالم کمی بهتر شد وگرنه بقیش خیلی خیلی تاثیر بدی داشت. انگار خیلی واقعی بود انگار دقیقا تو هم همونجا بودی و با تمام وجود اون سیاهی وجود ادمو درک میکردی… اگر ندیدید اصلا پیشنهاد نمیکنم ببینید چون میتونه تا مدت زیادی تاثیر منفی روی روحیتون بذاره

پاسخ دادن

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

سینمای خانگی من – نقد و بررسی فیلم