سالها پیش، با فیلمهای فرانک دارابانت زندگی کردیم؛ رستگاری در شاوشنک تکانمان داد. مسیر سبز اشکمان را در آورد. مه تبدیل شد به یکی از بهترین فیلمهای ترسناکی که در پسوپشت داستان عجیبش، حرفهای زیادی نهفته داشت. این فیلمها در ذهنمان جا خوش کردند و تا سالها با آنها زندگی کردیم. حتی فیلمهای نهچندان مشهورش مانند زندهبهگور هم جذاب و نفسگیر بودند. اما حالا دیگر سالهاست که در عرصهی سینما خبری از دارابانت نیست؛ نه فیلمی ساخته یا تهیه کرده و نه فیلمنامهای نوشته است. نمیدانم چه اتفاقی میافتد که چنین کارگردانهای درستوحسابیای ناگهان محو میشوند. شاید این کنارهگیری، خودخواسته بوده اما به هر حال فیلمهای داربانت به بخشی از ناخودآگاه جمعی یک نسل تبدیل شده است. عکس زیر، او را سر صحنهی رستگاری در شاوشنک، در استراحتی بین دو صحنه نشان میدهد. او در حال بستنی لیس زدن، به بالا خیره است. بقیهی زندانیها هم منتظرند او فرمان آغاز فیلمبرداری را صادر کند.
پاسخ دادن