قاب روز – شانزده

قاب روز – شانزده

هالیوود به ارنست لوبیچ بزرگ مدیون است. او شاید جزو اولین کارگردان‌هایی بود که در فیلم‌هایش به روابط پیچیده‌ی زن و مرد به شکلی ریزبافت و دقیق نزدیک شد و سعی کرد درام‌ها را از قالب خشک و بی‌فرازوفرودش خارج کند و به سمت ریزه‌کاری‌ها پیش ببرد. نگاهی به کمدی‌های صامت اولیه‌اش این نکته را به‌خوبی نشان می‌دهد. او تا پیش از رسیدن به کمدی‌های فوق‌العاده‌ای نظیر بودن یا نبودن و دردسر در بهشت راه جذابی را پیمود. راهی که نشان می‌دهد او استاد عریان کردن روح انسان‌هاست.

این عکس، او را پشت‌صحنه‌ی یکی از فیلم‌هایش نشان می‌دهد. لوبیچ با سیگار برگ همیشگی‌اش، در تصویر مشخص است. همه‌ی عوامل پشت‌صحنه به نقطه‌ای خیره مانده‌اند و لبخند به لب دارند. به نظر می‌رسد جلوی صحنه، اتفاقی خنده‌دار در جریان است. سینما نه‌تنها برای مخاطب، بلکه برای سازندگان فیلم‌ها هم جنبه‌ای از رویا و خیال داشت. آن وقت‌ها، سینما با واژه‌های من‌در‌آوردی و ژست و حرف اضافه سینما نمی‌شد، با همین دوربین و چند پروژکتور و عواملی که در تصویر می‌بینید سینما می‌شد. با ذهن خلاق آدم‌هایی ذاتاً خوش‌سلیقه و خوش‌ذوق سینما می‌شد، با فکر و ایده، با خیال و رویا، با هم‌دلی، با هم‌بستگی، با داستان، با زندگی، سینما می‌شد.

اما در این عکس می‌خواهم به چیز دیگری هم توجه‌تان بدهم: لباس‌های تروتمیز آدم‌های پشت‌صحنه! کفش‌های واکس‌زده، کراوات، کت و شلوارهای اتوکشیده و… . به عکس‌های پشت‌صحنه‌ی فیلم‌های کلاسیک تاریخ سینما که نگاه می‌کنید، این تمیزی و مرتب بودن را به‌راحتی خواهید دید. یادم می‌آید جایی خواندم، هیچکاک هر روز پیش از حضور سر صحنه‌ی فیلم‌هایش، حمام می‌رفت. اما به‌خوبی یادم هست که جایی در پشت‌صحنه‌ی یکی از فیلم‌های خودمان با چشم خودم دیدم که جناب کارگردان، کاپشنش را نصفه پوشیده بود. یعنی یک دستش را در آستین فرو کرده بود، و دست دیگر بیرون بود و کاپشن هم بین زمین و هوا سرگردان! که این یعنی: من خیلی هنرمند و عصیان‌گر هستم!

در نهایت این را هم یک بار برای همیشه اضافه کنم که نام لوبیچ، «ارنِست» نیست، «ارنست» است. یعنی «نون» اسمش، کسره ندارد، ساکن دارد! لطفاً «ارنِست» نخوانید!  

پاسخ دادن

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

سینمای خانگی من – نقد و بررسی فیلم