کوتاه درباره‌ی چند فیلم؛ نودوچهار

کوتاه درباره‌ی چند فیلم؛ نودوچهار

۱

  • نام فیلم: استخر بی‌نهایت (Infinity Pool)
  • کارگردان: براندان کراننبرگ
  • محصول: ۲۰۲۳

جیمز و اِم برای تعطیلات به مکان تفریحی عجیبی پا می‌گذارند که انگار آخر دنیاست. جایی که جیمز به جرم تصادف با یک عابر پیاده و کشتن او، یا باید خودش اعدام شود یا با پولی هنگفت، بدلی از او بسازند و به جای او اعدامش کنند…

به نظر می‌رسد حالا پسر هم مانند پدر، بیش از آنکه فکر داستان و نوع روایت باشد، به فکر ایده‌های عجیب و غریب و بیانیه‌های روان‌شناختی و اجتماعی و حتی فلسفی‌ست. استخر بی‌نهایت از فضایی شیک و آرام آغاز می‌شود و کم‌کم به وادی سینمای ترسناک می‌افتد که نیم‌نگاهی هم به ایده‌ای کراننبرگ‌وار به موضوع تنِ انسان و هویت او دارد. ایده‌ی ساخت بدل و اعدام کردن آن به جای انسان اصلی، ‌به این مسیر می‌افتد که دیگر میان اصل و بدل نمی‌توانیم تفاوتی قائل شویم و این همان جایی‌ست که کراننبرگِ پسر به آن علاقه‌ای زیاد نشان می‌دهد تا حدی که حرف اصلی‌اش در میان آن پنهان می‌ماند  و در نهایت گم می‌شود.

*برای خواندن یادداشت‌ فیلم‌های دیگر این کارگردان، نام دقیق او یا فیلم‌هایش را در کادر سمت چپ و بالا جستجو کنید. 

۲

  • نام فیلم: تیزهوش (Sharper)
  • کارگردان: بنجامین کارون
  • محصول: ۲۰۲۳

آشنایی ساندرا و تام، سرآغاز سلسله‌اتفاق‌هایی‌ست که داستان چند انسان را بهم گره می‌زند…

فیلم با ترفند غافلگیری، فرزند فیلمی مانند بازی  (دیوید فینچر) است. فیلمی که قصد دارد رودست بزند، هم به ما و هم به شخصیت‌هایش. آدم‌های داستان در حلقه‌ی فریب و گول زدن یکدیگر گرفتار شده‌اند و از جایی به بعد نمی‌توانیم راست و دروغ کارهای‌شان را باور کنیم. راستش همراه شدن با فیلم برایم سخت است. وقتی هم که دست همه رو می‌شود، سعی می‌کنم هر چه سریع‌تر فراموشش کنم!

۳

  • نام فیلم: نهنگ (The Whale)
  • کارگردان: دارن آرونوفسکی
  • محصول: ۲۰۲۲

چارلی با ۲۷۰ کیلو وزن، خانه‌نشین است و تنها کار مثبتی که انجام می‌دهد ارتباط آنلاین با شاگردانش و تدریس است آن هم بدون این که چهره‌اش را به کسی نشان بدهد. او بدون توجه به بیماری خطرناکش، مدام در حال خوردن است، انگار می‌خواهد از خودش انتقام بگیرد اما در عین حال دلش می‌خواهد اشتباهات گذشته‌اش ر ا هم جبران کند…

نهنگ من را به یاد پرخوری بزرگ (مارکو فرری) می‌اندازد (اینجا). در هر دو فیلم، آدم‌های داستان تصمیم دارند آن‌قدر بخورند که بمیرند. البته فیلم مارکو فرری بزرگ، عامدانه مهوع و حال‌بهم‌زن است و برعکس فیلم آرونوفسکی، دنبال چیز دیگری می‌رود؛ نگاه طنزآمیز و به‌شدت سیاه فرری به آدم‌های بالادستِ یک جامعه‌ی مسخ‌شده، کجا و تنهایی غمگین‌کننده‌ی یک معلم ۲۷۲ کیلویی کجا؟ در فیلم فرری، شخصیت‌ها آن‌قدر می‌خورند تا می‌ترکند اما در فیلم آرونوفسکی، چارلی آن‌قدر می‌خورد تا رستگار می‌شود. آن‌جا عمل «خوردن»، تبدیل به کاری حیوانی می‌شود و اینجا انگار انسانی جلوه می‌کند؛ این هدف آدم‌هاست که آن عمل را به معناهای متفاوتی می‌کشاند. آدم‌های پرخوری بزرگ، به عقب نگاه نمی‌کنند و غرق می‌شوند اما چارلیِ نهنگ با آن هیکل بزرگ، ناچار است مدام به عقب نگاه کند، نه‌تنها به این دلیل که دوروبری‌هایش انگار عامدانه پشت سرش می‌ایستند، بلکه چون او باید چیزهایی را هم در گذشته جبران کند. نهنگ‌ها دسته‌جمعی خودکشی می‌کنند، اما چارلی به‌تنهایی.

*برای خواندن یادداشت‌ فیلم‌های دیگر این کارگردان، نام دقیق او یا فیلم‌هایش را در کادر سمت چپ و بالا جستجو کنید. 

۴

  • نام فیلم: اشیای گم‌شده (Objetos)
  • کارگردان: خورخه دورادو
  • محصول: ۲۰۲۲

ماریو مغازه‌ی اشیای گم‌شده را می‌چرخاند. هر وسیله‌ای که بی‌صاحب رها شده باشد، ماریو آن را به مغازه‌اش می‌آورد و به دنبال صاحبش می‌گردد. پیدا شدن یک چمدان قدیمی که در آن استخوان جمجمه‌ی یک نوزاد وجود دارد، ماریو را درگیر پرونده‌ای پیچیده می‌کند…

چیزی که موجب می‌شود از فیلم جدایم کند، اصرار بی‌معنای ماریو برای پیش رفتن در پرونده‌‌ای‌ست که بوهای مشکوکی از آن به مشام می‌رسد. او با پلیس‌بازی و خطر کردن، می‌خواهد ته‌وتوی قضیه را در بیاورد و متوجه نمی‌شوم چرا باید این‌همه اصرار داشته باشد؟ درست از همین قسمت، فیلم گسسته می‌شود و تا پایان هم انسجام لازم را به دست نمی‌آورد. ایده‌ی اولیه، جذاب به نظر می‌رسد اما نتیجه‌ی نهایی، چیز خاصی نیست.

۵

  • نام فیلم: اعماق (Gehraiyaan)
  • کارگردان: شاکون باترا
  • محصول: ۲۰۲۲

آلیشا که از بچگی‌اش در فقر به سر برده و شاهد خودکشی مادرش بوده، با کاران که نویسنده‌ای بی‌پول است، آشنا می‌شود و به او عشق می‌بازد. اما گذراندن تعطیلات با دوست دوران بچگی‌اش تیا، که نامزد پول‌داری به نام زِین دارد، همه‌چیز را عوض می‌کند، چون آلیشا کم‌کم عاشق زِین می‌شود…

فیلم زیادی کش پیدا می‌کند. اگر به جای دو ساعت و نیم، نود دقیقه بود، قطعاً جذاب‌تر از حالا پیش می‌رفت. اطلاعات‌دهی فیلم و شیوه‌ی روایت، برگرفته از همه‌ی فیلم‌ها و داستان‌های عاشقانه است و چیز جدیدی وجود ندارد. تنها نکته‌ی جالب، کشش آلیشا به سمتِ زِین است که انگار از فقر دوران کودکی نشأت می‌گیرد. فقری که حتی در دوران جوانی هم با آشنا شدن با یک نویسنده‌ی معمولی، ادامه پیدا می‌کند. زِین با ثروتی که دارد، گویا به ریشه‌های فقر آلیشا نهیب می‌زند. پایان غافلگیرکننده‌ی فیلم هم جالب است، ولی زمان بی‌جهت طولانی داستان، این پایان غافلگیرکننده را هم بی‌تأثیر می‌کند.

۶

  • نام فیلم: حرف‌های زنانه (Women Talking)
  • کارگردان: سارا پولی
  • محصول: ۲۰۲۲

در یک روستای کوچک، زن‌ها مورد تجاوز و آزار مردان قرار می‌گیرند. حالا آن‌ها در انبار علوفه‌ی روستا جمع می‌شوند تا تصمیمی تاریخی بگیرند: ماندن و جنگیدن با مردها، یا ترک روستا؟

فیلم، همان‌طور که از نامش پیداست، عبارت است از حرف‌های زن‌هایی که مورد ظلم و ستم واقع شده‌اند. آن‌ها در انبار علوفه دور هم نشسته‌اند و مدام دیالوگ ردوبدل می‌کنند تا به تصمیم نهایی برسند. فیلم می‌خواهد از پس این حرف‌ها، نگاهی به اوضاع و احوال زنان بیندازد و با چاشنی شعار و پیام، نگاهی به تمامی زنانه را در تمام عرض و طول فیلم بسط بدهد. تنها مرد خوبِ داستان، دست‌وپاچلفتی و زیادی نرم و نازک به نظر می‌رسد، که گویا از نظر سازندگان، مرد خوب، چنین مردی باید باشد!

۷

  • نام فیلم: سن اومر (Saint Omer)
  • کارگردان: آلیس دیوپ
  • محصول: ۲۰۲۲

زنی جوان به جرم قتل دختر ۱۵ ماهه‌اش به زندان می‌افتد و در دادگاه محاکمه می‌شود. راما که نویسنده است، تصمیم دارد رمان بعدی‌اش را درباره‌ی زندگی این زن جوان بنویسد  و برای این کار لازم است در تمام جلسه‌های دادگاه شرکت کند…

یک درام دادگاهی نه‌چندان پیچیده که قرار است ما را با نیات، زندگی و اوضاع و احوال مادر مظنون به قتل آشنا کند تا همراه با راما، شناخت بیشتری از او پیدا کنیم، که نمی‌کنیم. حرفِ زیاد، نفس داستان را می‌گیرد و همه‌چیز را به سمت‌وسوی شعار و شعارپردازی سوق می‌دهد و در نهایت هم متوجه نمی‌شویم راما قرار است چه بلایی سر خودش و کتاب جدیدش بیاورد.

۸

  • نام فیلم: عینک مشکی (Occhiali Neri)
  • کارگردان: داریو آرجنتو
  • محصول: ۲۰۲۲

قاتلی دنبال دیاناست در حالی که او بر اثر حادثه‌ای چشم‌هایش را از دست داده…

یکی از خدایگان ژانر جالو، با فیلم جدیدش، دست کم تا نیمه‌ها، حسابی مخاطب‌هایش را سیراب می‌کند. هر چند از آن انرژی همیشگی و آن لحظه‌های ناب فیلم‌های کالتش خبری نیست، اما بهرحال همین که در این سن و سال همچنان پایبند به اصول خودش است و داستان‌های مورد علاقه‌ی خودش را روایت می‌کند، به احترامش باید کلاه از سر برداشت و همین را هم غنیمت دانست.

*برای خواندن یادداشت‌ فیلم‌های دیگر این کارگردان، نام دقیق او یا فیلم‌هایش را در کادر سمت چپ و بالا جستجو کنید. 

۹

  • نام فیلم: نابخشودنی (The Unforgivable)
  • کارگردان: نورا فینگشاید
  • محصول: ۲۰۲۱

روث به دلیل حادثه‌ای که باعث مرگ یک پلیس می‌شود، بیست سال به زندان می‌افتد. بعد از آزادی تصمیم دارد اوضاع زندگی‌اش را سروسامانی بدهد اما پسرهای پلیس مقتول که متوجه آزادی او می‌شوند، می‌خواهند انتقام سختی بگیرند…

خیلی طول می‌کشد تا فیلم راه بیفتد. تکرار تصاویری که به شکل نامفهوم، نامرتبط و نامنظم از ذهن روث و همچنین خواهر کوچکترش (که بعد از به زندان افتادن او به خانواده‌ای ثروتمند سپرده شد)، می‌گذرد آن‌قدر تکرار می‌شود که دیگر به مرز خسته‌کننده‌بودن می‌رسد و نشان از دست‌ِ خالیِ نویسندگان فیلم‌نامه و فیلم‌ساز دارد. غافلگیری داستان، البته که باعث می‌شود به شخصیت روث با بازی ساندرا بولاک نگاه دقیق‌تری بیندازیم، اما در نهایت همه‌چیز در سطح می‌ماند.

۱۰

  • نام فیلم: لبخند (Smile)
  • کارگردان: پارکر فین
  • محصول: ۲۰۲۲

رز که روان‌پزشک است سعی می‌کند وقتش را به درمان بیماران روانی اختصاص بدهد. اما در یکی از جلسه‌های روان‌پزشکی، دختری بیمار در حالی که لبخند به لب دارد، خودکشی می‌کند و از همین‌جاست که کابوس رز آغاز می‌شود…

آخر هم متوجه نشدم موضوع چیست! ماجرای این خودکشی‌کنندگان لبخند‌به‌لب یعنی چه؟! گویا یک روح، در جلد این‌ها می‌رفته و به این حال و روزشان می‌انداخته. خب؟ بعدش؟! فیلمی بی‌معنا در ژانر وحشت که خوب شروع می‌شود اما هر چه به انتها می‌رود، جز تکرار مکررات هیچ چیزی در چنته ندارد و همان ایده‌های دستمالی‌شده را به زور و ضرب و با روکشی جدید می‌خواهد در حلق مخاطب فرو کند.

۱۱

  • نام فیلم: گیلاس های تلخ (Aci Kiraz)
  • کارگردان: سردار آکار
  • محصول: ۲۰۲۰

پیرمردی در روستای محل زندگی‌اش درخت‌های پربار گیلاس پرورش می‌دهد. همین گیلاس‌ها و جمع‌آوری و صادر کردن‌شان باعث می‌شود قصه‌ی چند انسان که درگیر مشکلاتی هستند، به یکدیگر گره بخورد …

فیلم خوبی نیست. پر از حفره و شکاف. عجیب‌ترین قسمتش هم جایی‌ست که پیرمرد کارهای خلاف پسرش را که به چشم می‌بیند، به پلیس خبر نمی‌دهد و در نهایت خودش تصمیم می‌گیرد با نارنجک سراغ خلافکارها برود، در حالی که تا پیش از آن حتی نمی‌توانست قدم از قدم بردارد! فیلم می‌خواهد نشان بدهد چه‌گونه داستان زندگی انسان‌ها به یکدیگر ربط پیدا می‌کند و بر دیگری تأثیر می‌گذارد. اما تا رسیدن به نتیجه‌ای مطلوب، راه زیادی در پیش است! سردار آکار فیلم‌ساز مهم و خوبی‌ست اما انگار این بار این فیلم از دستش در رفته است.

*برای خواندن یادداشت‌ فیلم‌های دیگر این کارگردان، نام دقیق او یا فیلم‌هایش را در کادر سمت چپ و بالا جستجو کنید. 

۱۲

  • نام فیلم: خروج (Exit)
  • کارگردان: لی سانگ گئون
  • محصول: ۲۰۱۹

دودی مرگ‌آور سرتاسر شهر را پر می‌کند و موجب مرگ آدم‌ها می‌شود. یونگ نام که به ورزش صخره‌نوردی می‌پردازد، برای نجات جان خانواده‌اش که در یک ساختمان بلند گرفتار شده‌اند و باید خودشان را به سقف برسانند، خودش را به آب و آتش می‌زند…

یک فیلم پرانرژی، با ایده‌ای جذاب و سرگرم‌کننده که به‌خوبی موفق می‌شود هیجان و ترس و اضطراب را به مخاطب منتقل کند. فیلمی از سینمای مفرح کره‌ی جنوبی که حد و اندازه‌ها را می‌شناسد. پرداخت صحنه‌های بالا رفتن یونگ نام از ساختمان بلند و طراحی لحظه‌های هیجان‌انگیز، بسیار دیدنی از کار درآمده‌اند.

۱۳

  • نام فیلم: منطقه‌ی ۷ (۷ gwanggu)
  • کارگردان: کیم جی هون
  • محصول: ۲۰۱۱

متخصصانی که برای بیرون کشیدن نفت از کف آب‌های اقیانوس، روی دکل‌های نفتی زندگی می‌کنند، گرفتار هیولایی ترسناک می‌شوند که به گذشته‌ی یکی از این متخصصان ارتباطی مستقیم دارد…

تقریباً نوددرصد فیلم توسط پرده‌ی کروماکی تهیه شده است و البته هیولای فیلم بیش از آن‌که ترسناک باشد، خیلی کارتونی تصویر شده است. ایده‌ی جالب فیلم، با داستانی که به سمت کلیشه‌های مرسوم کشیده می‌شود، چندان کارآمد نیست و در حد فیلمی سرگرم‌کننده باقی می‌ماند، که البته همین هم هدف کمی نیست.

۱۴

  • نام فیلم: گربه‌ی سیاه، گربه‌ی سفید (Black Cat, White Cat)
  • کارگردان: امیر کوستوریتسا
  • محصول: ۱۹۹۸

ماتکو به دادان بدهکار است. او نمی‌تواند بدهی‌اش را پرداخت کند، به همین دلیل ناچار می‌شود شرط دادان را بپذیرد: ماتکو باید برادر جوانش را به خواستگاری خواهر دادان دربیاورد تا آن‌ها با هم عروسی کنند. این در حالی‌ست که برادر ماتکو عاشق دختر دیگری‌ست…

سال‌ها پیش فیلم را دیده بودم و در دیدار مجددش همچنان پرانرژی و جذاب و دیدنی‌ست. یک کمدی بزن‌بکوب و شلوغ که لحظه‌ای از پا نمی‌نشیند. یک کمدی با عناصر و مولفه‌های بومی منطقه‌ای که داستان در آن اتفاق می‌افتد. کوستوریتسا حتی از یک قاب هم به‌راحتی نمی‌گذرد و آن را پر می‌کند از اشیا و انسان‌ها که با ریتمی دیوانه‌وار از مقابل‌مان می‌گذرند. صحنه‌پردازی‌های عامدانه شلوغ دقیقاً با لحن فیلم هماهنگ است و همه‌چیز دیوانه‌وار به نظر می‌رسد. کمدی‌های موقعیت و کلام، در هم تنیده می‌شوند تا شاهکاری جذاب خلق شود. داستان بارهاتکرار‌شده‌ی فیلم در دستان کوستوریتسا، تبدیل به چیزی ناب می‌شود.

*برای خواندن یادداشت‌ فیلم‌های دیگر این کارگردان، نام دقیق او یا فیلم‌هایش را در کادر سمت چپ و بالا جستجو کنید. 

۱۵

  • نام فیلم: وقتی بابا رفته بود مأموریت (When Father Was Away on Business)
  • کارگردان: امیر کوستوریتسا
  • محصول: ۱۹۸۵

سارایوو، اوایل سال‌‌های دهه‌ی ۱۹۵۰٫ یکی از محبوبه‌های سابق مسا، به نامزد جدیدش که اتفاقاً کمیسر پلیس است، مسا را از طرفداران استالین معرفی می‌کند. مسا به سه سال تبعید با اعماق شاقه محکوم می‌شود. پس از کار در معادن مختلف، او کاری در صنعت توریسم یوگسلاوی پیدا می‌کند و همسرش، سنا، همراه با پسرانش، ملک و میرزا به او ملحق می‌شوند…

مثل همیشه کاستوریتسا داستانش را در لفاف ظریفی از طنز و سیاست و عشق و جامعه‌شناسی می‌پیچد و تحویل مخاطب می‌دهد. آدم‌های او خواه‌ناخواه تحت تأثیر مستقیم جامعه‌ای هستند که زیر نظر حکومتی نالایق دست‌وپا می‌زند. این‌گونه است که داستان‌ این آدم‌ها  به حکومتی که بر آن‌ها نظارت دارد، گره می‌خورد و از میانش فضایی خلق می‌شود که با چیره‌دستی کوستوریتسا انگار بین خیال و واقعیت، در رفت‌وآمد است.

۱۶

  • نام فیلم: یک فراری از گذشته (A Fugitive from the Past)
  • کارگردان: تومو اوچیدا
  • محصول: ۱۹۶۵

سه سارق بعد از دزدیدن پول، برای فرار ، سوار قایق می‌شوند. یکی از آن‌ها دو نفر دیگر را می‌کشد و با پول‌ها می‌گریزد. سال‌ها بعد، او تبدیل به تاجری ثروتمند شده است اما نمی‌تواند از گذشته‌اش فرار کند…

این که می‌گویند ماه هیچ‌وقت پشت ابر نمی‌ماند و در نهایت گذشته، به شکل غافلگیرکننده‌ای در اکنونِ آدم تأثیر می‌گذارد، بی‌راه نیست. فیلم سعی می‌کند چنین مفهومی را القا کند. یک داستان پلیسی، معمایی که در بستری از عشقی یک‌طرفه به غمناک‌ترین شکل ممکن به انتها می‌رسد. زمان سه‌ساعته‌ی فیلم، فرصت کافی به مخاطب می‌دهد تا ذره‌ذره با مسیر زندگی شخصیت اصلی داستان آشنا شود و در ادامه، به پلیسی برسد که یک عمر دنبال قاتلی بود که در نهایت سر پیری مچش را گرفت.

۱۷

  • نام فیلم: کینگ کونگ (King Kong)
  • کارگردان: ماریان جی کوپر
  • محصول: ۱۹۳۳

یک گروه فیلم‌سازی برای فیلم‌برداری به جزیره‌ای دورافتاده می‌روند اما خبر ندارند که موجودی غول‌پیکر و ترسناک، در آن جزیره زندگی می‌کند. موجودی که عاشق زن بلوند گروه خواهد شد…

یک کلاسیک فراموش‌نشدنیِ دیو و دلبرطور درباره‌ی موجودی ترسناک که عاشق زنی ظریف می‌شود. موجودی که سعی می‌کند حسش را به زن انتقال بدهد اما انگار کسی گوش شنوایی برای شنیدن دردهایش ندارد و پیکر عظیمش همه را گول می‌زند. انگار آسیب‌ رساندن‌هایش به دیگران برای رسیدن به زن، نه از روی خباثت، بلکه از روی اقتضای طبیعتش است. فیلم با توجه به سال ساخت، بسیار دقیق و جذاب ساخته شده است.

۱۸

  • نام فیلم: نجات‌یافتگان
  • کارگردان: رسول ملاقلی‌پور
  • محصول: ۱۳۷۴

یک پرستار جوان، در میان آتش و دود و خمپاره، با یک سرباز مجروح ایرانی تنها می‌ماند در حالی که یک عراقی، آن‌ها را تعقیب می‌کند…

ملاقلی‌پور سعی می‌کند نگاه متفاوتی به جنگ بیندازد و دو طرف ماجرا را با یک چشم نگاه کند. هر چند دیالوگ‌های آبکی و داستان بی‌اوج و فرود و خسته‌کننده‌ی فیلم، نکته‌ای برای تماشایش باقی نمی‌گذارد، اما ترسیم چهره‌ی متفاوت یک عراقی با بازی بسیار خوب جمشید اسماعیل‌خانی که در نهایت همراه و همدم ایرانی‌ها می‌شود، شاید تنها نقطه‌ی قوت فیلم باشد.

۱۹

  • نام فیلم: مردی که زیاد می‌دانست
  • کارگردان: یدالله صمدی
  • محصول: ۱۳۶۳

مردی که آرزوی پول‌دار شدن دارد، یک روز با پیرمردی عجیب برخورد می‌کند که روزنامه‌ای حاوی خبرهای آینده را به او می‌دهد. مرد با خواندن آن خبرها، از آینده مطلع می‌شود و به این شکل ثروت زیادی به جیب می‌زند…

طبق معمول، پیام‌های اخلاقی و نخ‌نمای پایانی در باب عمل صالح و کار نیک و این‌جور چیزها، قرار است مخاطب را «روشن» کند. تماشای مجدد فیلم بعد از سال‌ها (شاید سی سال) نشان می‌دهد که سینمای ما دنبال حقنه کردن پیام و مضمون بود، اما هیچ‌وقت موفق نشد.

*برای خواندن یادداشت‌ فیلم‌های دیگر این کارگردان، نام دقیق او یا فیلم‌هایش را در کادر سمت چپ و بالا جستجو کنید. 

۲۰

  • نام فیلم: میراث من، جنون
  • کارگردان: مهدی فخیم‌زاده
  • محصول: ۱۳۶۰

گلی عاشق امیر است، اما مهدی که رگه‌هایی از دیوانگی در وجودش دارد، عاشق گلی‌ست و همه‌جا او را تعقیب می‌کند. این عشق، کم‌کم به جاهای ترسناکی می‌رسد…

فخیم‌زاده تلاش می‌کند به عمق وجود مهدی برود. او طی صداهایی که در ذهن مهدی پخش می‌شوند، به گذشته‌ی تیره‌وتارش نقب می‌زند؛ به پدری که مدام را کتک می‌زد و مادری که دوستش نداشت. البته داستان مایه‌ی کمی دارد و از جایی به بعد، تعقیب‌های مهدی دیگر تکراری و خسته‌کننده می‌شود و مخاطب را آزار می‌دهد.

*برای خواندن یادداشت‌ فیلم‌های دیگر این کارگردان، نام دقیق او یا فیلم‌هایش را در کادر سمت چپ و بالا جستجو کنید. 

 

پاسخ دادن

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

سینمای خانگی من – نقد و بررسی فیلم