نیم‌نگاهی به فیلم «لتیان»؛ گوشه‌ی رینگ

نیم‌نگاهی به فیلم «لتیان»؛ گوشه‌ی رینگ

به نظر می‌رسد اعتراض کردن به یک فیلم و برشمردن عیب و ایرادهایش رابطه‌ای مستقیم با اوضاع‌واحوال جامعه پیدا کرده است. یعنی هر چه‌قدر به سمت اوضاع نامیزان‌تر پیش می‌رویم، به همان نسبت، صحبت‌های منفی پیرامون یک فیلم هم شدت می‌گیرد و معترضان بدون در نظر گرفتن خوبی‌ها، پنداری فقط در پی نوعی انتقام‌جویی هستند. در واقع کاسه و کوزه‌ها بر سر فیلم می‌شکند. یا شاید هم این نوع قلع‌وقمع‌کردن‌ها، نتیجه‌ی نقدهای مسعود فراستی باشد که مانند ویروس کرونا، پس از گذشت مدتی خودش را نشان داده است! این مدت، فقط بدوبیراه درباره‌ی اولین فیلم بلند علی تیموری خواندم و شنیدم بدون آن که خوبی‌های فیلمش را هم درنظر بگیرند.

لتیان فیلمی نیست که بخواهیم کلاً نادیده‌اش بگیریم. روند داستان، رو شدن نرم‌نرم واقعیت‌ها و شناخت ما نسبت به آدم‌ها، خوب و غافلگیرکننده است. کشش لازم را دارد. اکتای براهنی و در کنارش آناهیتا تیموریان به عنوان فیلم‌نامه‌نویس، رابطه‌ها را می‌شناسند و خوب چفت‌وبست‌شان می‌دهند. تیموری هم به عنوان کارگردان، فضاسازی را بلد است و طمأنینه را می‌شناسد. سنگین جلو می‌رود و باج نمی‌دهد. انصافاً این‌ها را نمی‌شود نادیده گرفت.

لتیان فیلم آدم‌ها و روابط است. پیش‌داستان نقش مهمی در اتفاق‌های کنونی دارد. صحبت‌هاست که دست آدم ها را رو می‌کند و عقده‌گشایی‌ها را به نقطه‌ای ترسناک می‌رساند. دیالوگ‌های ریزبافت و پر از کنایه‌ی آدم‌های داستان، در کنار فضای تیره‌وتار اثر که با کادربندی و نورپردازی درست، حسی از تعلیق و جنایت را به مخاطب منتقل می‌کند، موجب می‌شود هم به نویسندگان فیلم‌نامه و هم به کارگردان «خسته نباشد» بگوییم، اما «آفرین» نه!

لتیان دو مشکل ترسناک (و این واژه را با غلظت بخوانید!) دارد؛ یکی امیر جدیدی که بسیار غلوشده و ناموزون بازی می‌کند. او قرار است جوانی عاشق‌پیشه و در عین حال روانی باشد، چیزی در مایه‌های محمدرضا فروتنِ قرمز (فریدون جیرانی). اما… بازی گل‌درشت جدیدی، چشم‌های خیره و لحن حرف زدنش، او را دیوانه‌ای احمق نشان می‌دهد که عاشقی به هیچ‌جایش نمی‌آید. برعکس فروتن در آن فیلم.

مشکل دوم که اوضاع را بدتر می‌کند، پایان‌بندی‌ست؛ این‌همه بگیروببند، با یک حرکت جوان مجنون به انتها می‌رسد. این حرکت، بیش از این که در جهت عمق بخشیدن به فیلم باشد، برای به پایان بردن هر چه سریع‌تر داستانی‌ست که نویسنده و گارکردان نمی‌دانند چه‌گونه می‌خواهند تمامش کنند.

خیلی خوب است که اعتراض می‌کنیم، ولی به گوشه‌ی رینگ کشاندن یک فیلم که حس و تجربه‌مان ندا می‌دهد به‌هرحال سروشکلی دارد و گلیم خودش را از آب بیرون کشیده، اذیت‌کننده است. حرف زدن ساده است، عمل کردن سخت، پس نمی‌شود همه‌چیز را با یک کلمه نادیده گرفت…

پاسخ دادن

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

سینمای خانگی من – نقد و بررسی فیلم