نیم‌نگاهی به فیلم یک پیک دیگر Another Round

نیم‌نگاهی به فیلم یک پیک دیگر Another Round

ثابت شدن تصویر در آخرین صحنه‌ی فیلم، بهترین پایان ممکن برای فیلمی‌ست که روی مرز باریک تلخی و شیرینی حرکت می‌کند. این تلخی و شیرینی، چه در لحن فیلم، چه در مضمونش و چه در حال‌واحوال شخصیت‌هایش نمود بارزی دارد؛ آدم‌هایی که تلخی مشروبات الکلی را می‌پذیرند تا به رهایی و سرخوشی برسند.

 پایان‌بندی فیلم جدید توماس وینتربرگ، ثابت شدن تصویر در پایان تلما و لوییز (ریدلی اسکات) را به یاد می‌آورد؛ حسی از رهایی به مخاطب می‌دهد و در عین حال نمایشی‌ست از سقوط. در واقع کارکرد دوگانه‌ی این نمای ثابت، یک پیک دیگر را به فیلمی تبدیل می‌کند که قرار است انتخاب را بر عهده‌ی خودِ تماشاگر بگذارد.

وینتربرگ، قصد ندارد آمار و ارقام بدهد، نمی‌خواهد از جامعه‌ی دانمارک که مصرف سرانه‌ی نوشیدنی‌های الکلی‌اش بالاست، انتقاد کند یا ادعا نمی‌کند که با تعریف چنین داستانی قرار است آدم‌ها را هوشیار کند و در نکوهش نوشیدنی‌های الکلی حرف بزند. هر چند تا حدودی هم این کارها را انجام می دهد اما نکته‌ی اصلی او، این حواشی نیست. او با ایده‌ای درجه‌یک و به دنبالش داستانی جذاب، نشان می‌دهد انسان‌ها برای شادی و در کنار هم بودن وجود دارند. هر چند رنج، بخش اصلی زندگی بشر است، اما آن چیزی که پیوندها را محکم می‌کند، برقراری ارتباط با دیگران، فهمیدن حرف آن‌ها، شاد بودن در کنار یکدیگر و حس جوانی است.

مارتین با بازی مثل همیشه عالی مدس میکلسن، با خوردن مشروبات الکلی اعتماد‌به‌نفس پیدا می‌کند، حس رهایی می‌گیرد و به قول خودمان شنگول می‌شود. اما مانند هر کار دیگری، زیاده‌روی در این کار هم افتضاح به بار می‌آورد و همین افتضاح است که مارتین را هوشیار می‌کند. مارتین و دوستانش اندازه نگه نمی‌دارند، تا ته قضیه می‌روند و  برمی‌گردند.

اما در صحنه‌ی پایانی، مارتین دوباره الکل می‌نوشد، رقصی غریب را از سر می‌گیرد، دیوانه‌بازی در می‌آورد و … آن پرش نهایی و ثابت شدن تصویر. مارتین قرار است دوباره سقوط را تجربه کند؟ یا از اتفاق گذشته درس عبرت گرفته و حالا تنها می‌خواهد دمی خوشحال باشد؟ تصمیم‌گیری برای جواب قطعی به این پرسش سخت است.

۵ دیدگاه به “نیم‌نگاهی به فیلم یک پیک دیگر Another Round”

  1. mahboobeh گفت:

    من فکر میکنم پیام همسر با مضمون “من هم دلم تنگ شده.. خیلی زیاد”… چند دقیقه پایانی فیلم رو رقم زد. رقص پایانی خیلی چسبید از کسیکه کمر درد داشت.
    هورمون اکسی توسینو نمیشه دست کم گرفت ؛ )

  2. رامین گفت:

    عرض ادب
    بِ نظر حقیر فاسق زنِ مارتین ، همکار و دوست او بود ☻
    (معلمی کِ خودکشی کرد)

  3. اتان هاوک گفت:

    زنده باد آقا دامون بهتون.
    بازهم قلم را به درستی روی کاغذ رقصاندی
    لذت بردم از متن و از فیلم
    ارادت بزرگوار
    و اگ قابل بدانید دوست قدیمی از شهسوار

پاسخ دادن

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

سینمای خانگی من – نقد و بررسی فیلم