یادم است ثلث اول دانشگاه در یک میهمانی پس از میگساری، اندکی احساس دلتنگی کردم و وقتی که دختری که از کنارم میگذشت از روی دلسوزی پرسید، «حالت خوبه؟»، بیاختیار جواب دادم، «به گمانم دچار شیدایی ـ افسردگی شدهام»، زیرا در آن لحظه این به نظرم دلپسندتر آمد تا اینکه بگویم «اندکی احساس دلتنگی میکنم.» وقتی که دختر گفت، «یکی دیگه؟ نصیب نشود!» و تند رد شد، دریافتم که نه تنها خودم را برتر از آن جمع دلمشنگ نشان ندادهام، بلکه بدترین جمله دنیا را برای به تور زدن کسی به زبان آوردهام.
(درک یک پایان / جولین بارنز / ترجمهی حسن کامشاد)
توصیه: خواندن این کتاب شیرین، غافلگیرکننده و فوقالعاده را از دست ندهید.
چقدر قریبه.
ممنون بابت پیشنهاد
ارادت