استالین از دست پسرش واسیلی که از نام «استالین» به شیوههای گوناگون سوءاستفاده میکرد بهشدت عصبانی بود. واسیلی به پدرش گفت: «اما من هم استالین هستم.» پدرش جواب داد: «نه، تو استالین نیستی. تو استالین نیستی و من هم استالین نیستم. استالین قدرت شوروی است. استالین آن چیزی است که در روزنامهها و تابلوها و پوسترها وجود دارد، نه تو، نه حتا من!» حفظ و اِعمال قدرت، و کلاً خود قدرت، خلأهای وجودی استالین را پر کرده بود. استالین حالا یک مفهوم بود، مفهوم خطاناپذیری و مفهوم همیشه بر حق بودن.
•
(دختر استالین / رزماری سالیوان / ترجمهی بیژن اشتری)
•
پینوشت: حیرتانگیز، مرعوبکننده، جذاب، نفسگیر، ترسناک، بینظیر … رزماری سالیوان با آن تحقیقات گسترده، ریزبینانه و همهجانبهاش دربارهی زندگی یکی از عجیبترین و ترسناکترین دیکتاتورهای جهان کولاک میکند. بیژن اشتری با یک ترجمهی روان، خواندنی، فوق عالی و منسجم، قدر تحقیقات و زحمتهای نویسنده را میداند و به بهترین شکل ممکن روایت جذاب او را جلوی چشم مخاطب ایرانی قرار میدهد. این داستان پرکشش و عجیب، درس است؛ تاریخ به انسانها میآموزد، گوشزد میکند، خودش را تکرار میکند تا هر بار جلوی چشم ما باشد بلکه از آن عبرت بگیریم، که البته هیچوقت نمیگیریم و نخواهیم گرفت.
قیمت دورهی دوجلدی کتاب، فقط صدوسیوپنج هزارتومان است که با آن حجم زیاد و شکل و قیافهی جذاب و درونیات پرمفهوم و خیرهکنندهاش، به نظرم مفت هم هست. واقعاً حیف است از دستش بدهید.
در فیلم Dear Comrades که داستان فیلم در زمان خروشچف میگذره،شخصیت اصلی فیلم یه دیالوگ داره میگه کاش استالین زنده بود
جالبه همیشه از دوره گذشته به عنوان حسرت یاد میشه
حتی تجربه شخصی خودم در سلیمانیه عراق که با یه پیرمرد سیگار فروش هم صحبت شدم میگفت زمان صدام وضع ما بهتر بود
نشون میده فقط مختص به ما ایرانی ها نیست
فیلم «نیمهشب در پاریس» (وودی آلن) تقریباً دربارهی همین موضوع حرف میزنه.
دقیقا،آدمی موجود عجیبیه