نگاهی به فیلم صحنه‌سازی The Set-Up

نگاهی به فیلم صحنه‌سازی The Set-Up

  • بازیگران: رابرت رایان ـ آدری تاتر ـ جرج توبیاس و…
  • فیلم‌نامه‌نویس: آرت کوهن
  • کارگردان: رابرت وایز
  • ۷۳ دقیقه؛ محصول آمریکا؛ سال ۱۹۴۹
  • ستاره‌ها: ۴/۵ از ۵

.

یک ساعت و یازده دقیقه

.

استوکر بوکسور همیشه بازنده‌ای‌ست که کسی روی او شرط‌بندی نمی‌کند. یک شب مربی او و مربی حریف با هم تبانی می‌کنند که استوکر حتماً ببازد و پول خوبی به جیب بزند. مربی این موضوع را به استوکر نمی‌گوید چون تردید ندارد او مثل همیشه خواهد باخت. اما استوکر آن شب تصمیم گرفته هر طور شده از جان مایه بگذارد و مسابقه را ببرد…

داستان فیلم ساعت ۹ و ۵ دقیقه آغاز می‌شود و ساعت ۱۰ و ۱۶ دقیقه به پایان می‌رسد. در واقع زمان داستان، زمانی واقعی‌ست. در این فاصله‌ی زمانی استوکر تصمیم می‌گیرد بازنده نباشد. چه اتفاقی می‌افتد که این بوکسور همیشه‌بازنده، چنین تصمیمی می‌گیرد؟ پیش از این که داستان به این‌جا برسد، فیلم با پلان/سکانس بی‌نظیری آغاز می‌شود که قرار است ما را با چندوچون مسابقات بوکس، حرف‌هایی که پشت سر بوکسورها زده می‌شود و کلاً نتایج مسابقات باخبر ‌کند. دوربین طی این پلان/سکانس، مدام از شخصیتی به شخصیتی دیگر می‌رود و حرف‌های‌شان را دنبال می‌کند. طی این صحبت‌ها، سرنخ‌هایی به بیننده داده می‌شود تا خبردارش کند بوکسوری به نام استوکر، امشب هم خواهد باخت و کسی روی او شرط‌بندی نخواهد کرد. بوکسوری که یکی از تماشاگران مسابقه به مسخره درباره‌اش می‌گوید: «مگر او هنوز هم مسابقه می‌دهد؟» در ادامه‌ی همین حرف، وقتی مربی استوکر کبریتش را با کشیدن روی اسم استوکر بر تابلوی جلوی در سالن مسابقات روشن می‌کند و به این شکل خطی عمیق روی اسم او (و در واقع روی خودِ او) می‌کشد، متوجه می‌شویم که هیچ‌کس، حتی مربی‌اش هم امیدی به او ندارد. او یک بازنده‌ی اساسی و قدیمی‌ست.

بعد از این سکانس معرفی جذاب که حتی تماشاگرانی هم که می‌خواهند وارد سالن شوند به مخاطب معرفی می‌شوند و برای‌شان داستانکی در نظر می‌گیرند (مانند آن تماشاگر نابینایی که دوستش قرار است هر لحظه‌ی مسابقه را برای او شرح دهد)، نوبت به شخصیت اصلی داستان می‌رسد. استوکر و جولی، همسرش، در هتل منتهی به سالن مسابقات، بگومگوی کوتاهی دارند. اتفاقاً همین بحث است که استوکر را برای رسیدن به آن هدفی که سال‌هاست دنبالش است، مصمم می‌کند. جولی اعتقاد دارد استوکر با این جنگ‌های در میدان مسابقه، در نهایت خودش را به کشتن خواهد داد. او طی جمله‌هایی کنایه‌آمیز و دلسردکننده، اشاره می‌کند که استوکر همیشه گفته برنده خواهد شد، اما هیچ‌وقت این اتفاق نیفتاده است. استوکر بدون توجه به این حرف‌ها و با تکرار مدام پیروزی، اصرار دارد جولی برای تماشای مسابقه‌اش بیاید اما جولی طاقت مشت خوردن او را ندارد. اعتقاد استوکر، ساده و قابل فهم و به شکل عجیبی غیرتمندانه است: «اگه مبارزی، باید مبارزه کنی» انگار با این حرف و تنها گذاشتن جولی و رفتن به میان رینگ، نشان می‌دهد که او تنها برای مبارزه به دنیا آمده. هدف او همین است، در نتیجه تمام تلاشش را می‌کند تا به آن برسد، چه با جولی، چه بی جولی.

هر چند نگاه‌های او به صندلی خالی جولی در آغاز مسابقه، نشان از این دارد که حضور زن برای او غنیمت بزرگی‌ست. اما جولی طاقت ناک‌اوت شدن استوکر را ندارد. استوکر به صندلی خالی جولی چشم می‌دوزد و جولی هم قدم‌زنی شبانه‌ای را آغاز می‌کند و به فکر فرو می‌رود. او در میان این پرسه‌زنی شبانه، گاهی هم به رادیویی که مسابقه‌ها را به شکل زنده پخش می‌کند، گریزی می‌زند و پیداست که فکرش پیش استوکر است. آن‌ها هر چند دو راه متفاوت در پیش گرفته‌اند، اما عاشق یکدیگرند و این را می‌توان از دو لحظه‌ی بسیار دیدنی و بدون دیالوگ فهمید.

از آن‌جایی که هتل و سالن مسابقه بسیار به همین نزدیکند، جایی در ابتدای فیلم، استوکر که منتظر است جولی بالاخره به سالن مسابقه بیاید، از پنجره‌ی رختکن سالن، به پنجره‌ی اتاق هتلی که در آن اقامت دارد نگاه می‌کند. چراغ اتاق‌شان روشن است. با خاموش شدن چراغ، لبخندی روی لبان استوکر نقش می‌بنند، چون معنای خاموشی این است که جولی به سالن خواهد آمد. هر چند جولی در میانه‌های راه پشیمان می‌شود و به پرسه‌زنی شبانه‌اش می‌رود.

 جایی دیگر وقتی‌ست که جولی در همین پرسه‌زنی‌ها، جلوی مغازه‌ای که از رادیویش مسابقه را به شکل زنده پخش می‌کنند، می‌ایستد. گزارشگر از ناک‌اوت شدن بوکسوری حرف می‌زند. جولی در هم می‌شکند و گمان می‌کند باز هم استوکر شکست خورده است، اما وقتی گزارشگر اسم بوکسور بازنده را می‌گوید، انگار خیال جولی راحت می‌شود. همین ریزه‌کاری‌ها و ایده‌های جذاب بصری، فیلم را به شاهکاری کوچک و جمع‌وجور تبدیل می‌کنند.

یکی از لوکیشن‌های اصلی این فیلم کم‌لوکیشن، رختکن است؛ محل اجتماع مردانی زخمی با صورت‌هایی دفرمه. آن‌ها هر کدام‌شان حرف‌هایی برای زدن دارند. برخی از آن‌ها بازندگانی مانند استوکر هستند که انگار دیگر به آخر خط رسیده‌اند. استوکر در حین آماده شدن برای رفتن به میان رینگ، به حرف‌های تک‌تک آن‌ها گوش می‌دهد و برای‌شان آرزوی موفقیت می‌کند. سازندگان فیلم به‌خوبی موفق می‌شوند با طراحی جزییات، برای هر کدام از بوکسورهای حاضر در رختکن، نه‌تنها داستانی بسازند، بلکه در جهت غنی‌تر کردن هر چه بیش‌تر مفهوم فیلم گام بردارند.

انگار آن‌ها هر کدام‌شان نمود بخشی از شخصیت استوکر هستند؛ بوکسورهای پیر و زخم‌خورده و همیشه‌بازنده، جنبه‌ی حال حاضر استوکرند و بوکسورهای جوان و ورزیده‌ای که مسابقه‌های خودشان را برنده می‌شوند، آن جنبه‌ی آرزومندانه‌ی استوکر را رهبری می‌کنند. انگار او خودش را در آن‌ها می‌بیند؛ چیزی که هست، چیزی که دوست داشت باشد. برنده‌ها و بازنده‌ها، جوان‌ها و پیرها، در یک جا جمعند تا به این شکل ذات بی‌رحم زندگی، زوال و تنهایی انسان در میان کارزار هستی بیش از پیش نمود پیدا کند. شیوه‌ی نورپردازی اکسپرسیونیستی فیلم، با سایه‌های تند و فضای خفقان‌آوری که به‌خصوص در سالن مسابقه بر آدم‌ها حاکم است، این زوال و تنهایی و خشونت را بیش از پیش بازنمایی می‌کند.

اما استوکر قرار است برنده باشد و در نهایت این اتفاق هم می‌افتد. او طی یک مسابقه‌ی خشمگین که اسکورسیزی صحنه‌های مبارزه‌ی گاو خشمگین را از روی این سکانس نفس‌گیر برداشت کرده است، پیروز می‌شود اما به شکل کنایه‌آمیزی خبر ندارد که قرار بوده بازنده باشد. اصلاً نکته‌ی فیلم این است که او در نهایت باز هم بازنده خواهد بود و تصمیمش مبنی بر برنده شدن انگار سرنوشتی محتوم است. هر چه جلوتر می‌رویم، میدان مسابقه تبدیل می‌شود به قربانگاه او. نمای فوق‌العاده‌ای که او از دست تیم رقیب فرار می‌کند، به سالن خالی از تماشاگر پناه می‌برد و میان صندلی‌های فراوان سالن گم می‌شود، نشان می‌دهد این میدان راهی برای رستگاری او نیست. او متعلق به جایی‌ست که جولی حضور دارد.

او در صحنه‌های پایانی می‌خواهد از دست آدم‌بدها فرار کند و خودش را به اتاق هتل برساند، جایی که از راه دور می‌تواند چراغ روشنش را ببیند. او برای رسیدن به آن‌جا تنها یک خیابان فاصله دارد اما آدم‌بدها سر می‌رسند و کتکش می‌زنند. هر چند در نهایت جولی خودش را به او می‌رساند و به این شکل استوکر طی یک ساعت و یازده دقیقه دوباره به همان جایی می‌رسد که به آن تعلق دارد: آغوش جولی.

۴ دیدگاه به “نگاهی به فیلم صحنه‌سازی The Set-Up”

  1. lsu,n گفت:

    سلام لطفا یک نقد کامل برای فیلم جالیکاتو بنویسید ممنون میشم ….

  2. ELLIE DARABZADEH گفت:

    میشه یه نقد سفارش بدم؟

پاسخ دادن

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

سینمای خانگی من – نقد و بررسی فیلم