نظم قاعدهای که در هیچ کجای جامعهی ایرانی به چشم نمیخورد قرار بود با تکمیل راهآهن به طرز معجزهآسایی ابداع و منتشر شود. از همین رو بود که وقتی رضاشاه قصد سفر با قطار میکرد، زمانبندی هم برای راهآهنیها مصیبت میشد. «هر چیزی بایستی روی ثانیه و دقیقه و بادقت مراعات میشد… برنامهی قطار را همیشه میگذاشتند جلوِ اعلیحضرت و مراقب بودند قطار سر دقیقه راه بیفتد و سر دقیقه هم برسد به ایستگاه بعدی. اگر جلوتر و یا عقبتر میرسید، بازخواست میکردند. لذا دستور داده بودیم به راننده که قدری تندتر برود و به ایستگاه که نزدیک میشود، آهسته بکند که درست سر دقیقه ترمز آخر را بکشد تا قطار بایستد.» در حالی که در جوامع صنعتی، پیشرفت و فشردگی زمانی حاصل از ضرباهنگ ماشینآلاتِ فراگیر باعث زمانبندیهای دقیق اجتماعی شده بود، در اینجا قرار بود با غضب و دگنک کار پیش برود. دقت در کار بیشتر از سر ترس از سرکشیهای مدام رضاشاه به راهآهن بود، و موقع بروز مشکلات و سوانح هم عاجلترین اقدام نه بررسی و علتیابی بلکه لاپوشانی از سر ترس بود.
•
(قطاربازی / احسان نوروزی / نشر چشمه )
.
آدم کردن این ملت وحشی و اسلام زده آخر هم میسر نشد.
نمونه ناب تَوَحُّش ؛ کامنت غلوم