خودشناسی زیر آوار
این پیو چا بازیگر معروف کرهایست که زمانی ستاره بود ولی حالا دیگر با بالا رفتن سنوسال فروغ چندانی ندارد. او یک روز که برای گردش به پارکی جنگلی رفته، به دلیل بیاحتیاطی، سر تا پایش گلآلود میشود. او که میداند در مسیر برگشت به خانه به طرفدارانش برخواهد خورد و دوست ندارد کسی او را در این حال و اوضاع ببیند، تصمیم میگیرد از حمام مدرسه دخترانهای که در مسیرش قرار دارد، استفاده کند. با توجه به این که مدرسه تعطیل شده، یواشکی وارد حمام میشود اما خبر ندارد که قرار است آنجا را تخریب کنند…
سینمای کره جنوبی با چنان شتابی رو به جلو حرکت میکند که بعید میدانم سینمای هیچ کشور دیگری طی این سالها این قدر در زمینه ایدهپردازی و داستانسازی و تلفیق ژانرها و بازی کردن با آنها، توفیق به دست آورده باشد. آدم خیال میکند آنها عاشق و دلخسته سینما هستند که میتوانند اینطور بیوقفه و یکریز فیلمهای خوب تولید کنند تا حدی که حتی فیلمهای درجهچندمشان هم از بهترین فیلمهای کشورهای دیگر، چیزی کم نداشته باشد. این حرف البته با کمی احساساتگرایی آمیخته اما بیراه هم نیست؛ تا عاشق سینما نباشی و به «تصویر» و «داستان» و هیجانزده کردن مخاطب علاقه نداشته باشی، نمیتوانی اینهمه فیلم خوب تولید کنی. کرهایها نشان دادهاند که عاشق سینما هستند و با نیروهای کارآمد پشت و جلوی دوربین، هر بار میتوانند مخاطب را شگفتزده کنند. حتی جدیدترین فیلم ساختهشده در این سینما، به همین علاقه آنها به تصویر و فیلم و فیلمبازی/ سازی برمیگردد و جالب اینجاست که شخصیت اصلی این داستان، یعنی جناب چا، واقعاً بازیگر معروفیست و اینجا در نقش خودش بازی میکند.
آقای چا بازیگر مشهوریست، یا بهتر است بگویم مشهور «بود». فیلم با تصاویری از دوران جوانیاش آغاز میشود. دورانی که در اوج شهرت و محبوبیت بود و مردم برایش سر و دست میشکستند. وقتهایی که سینما زیر پاهایش بود. سپس به دوران حال میآییم. جایی که آقای چا، با چهرهای کمی شکستهشده جلوی دوربین ژست میگیرد تا لباس ورزشی نهچندان معروفی را تبلیغ کند. آقای چا نمیخواهد بپذیرد سن و سالش بالا رفته است. او تصور میکند همچنان همان بازیگر معروفیست که ملت برای دیدنش صف میکشیدند. اما سینما بیرحم است، یک روز تو را میخواهد، روز بعد فراموشت میکند. آقای چا این را زمانی متوجه میشود که زیر انبوهی از بتن و میلهگرد و خاک گرفتار میشود.
بدشانسیها از جایی آغاز میشود که دست آقای چا به شکلی تصادفی در فضولات سگ بامزهاش فرو میرود. اینجا اولین ضربهایست که بر چهرهی تروتمیز و شستهورفته او وارد میآید تا شروع سلسلهاتفاقهای ناگواری باشد که سر تا پای ایشان را به گند میکشد. طولی نمیکشد که او باز هم بر اثر بیدقتی و نمایش چابکیِ حالا دیگر از دسترفتهاش در یک چاله پر از گلولای فرود میآید و خرابکاری تکمیل میشود. اما از آنجایی که میگویند «تا سه نشه، بازی نشه» آقای چا برای تروتمیز کردن خودش به یک مدرسه در حال تخریب دخترانه میرود تا در حمام آن جا خودش را پاک کند اما ساختمان فرو میریزد و جناب چا زیر خروارها خاک مدفون میشود. این دیگر تهِ بدشانسیست. او که پوستر فیلم خودش را در کنار پوستر معروفترین فیلمهای سینمای کره میبیند (مشخصاً برای خودش جایی کنار پوستر «همکلاسی قدیمی» باز میکند)، حالا در موقعیتی گرفتار شده که شخصیت اصلی آن فیلم تأثیرگذار، زیر همین خروارها خاک، با آن نگاه ترسناک به او خیره مانده است!
آقای چا انسان مغروریست. تمام حرکات و سکناتش نشان از غروری میدهد که طی سالها فعالیتش در سینما و به دلیل بیش از حد مورد توجه بودن دچارش شده است. یکی از علامتهای مشخصه او تکان دادن انگشت اشارهاش رو به دوربین است؛ حرکتی که معروفیت او را دوچندان کرده! او مدام این حرکت را با خودش تکرار میکند و گمان دارد مردم هنوز هم کشتهومُرده این کار او هستند. اما چیزی که او (و البته ما) فکرش را نمیکند این است که لختوعور زیر آوار بماند. در نتیجه هر چند به شکلی طبیعی میخواهد از آن زیر بیرون بیاید، در عین حال تصور اینکه ممکن است رسانهها و مردم عکسهای لختش را هنگام بیرون آمدن از زیر آوار منتشر کنند، او را میترساند. تصورش این است که آبرویش خواهد رفت و یک عمر کار هنریاش هیچ خواهد شد. این همان نقطه جذاب داستان است که کلیت ماجرا رویش سوار میشود تا در نهایت به نتیجهای اخلاقی برسیم.
گفتم که سینمای کره، استاد تلفیق ژانرها و بازی با آنهاست. زیر آوار ماندن جناب چا در حالی که نیمی بیشتر از فیلم را شامل میشود، بازی با همان ایدهی گرفتار شدن شخصی در یک محیط بسته و تنگ است. نمونههای این ایده را در فیلمهای زیادی دیدهایم؛ متأخرترینش اکسیژن (الکساندر آجا) میتواند باشد. شخصیتها در این محیط بسته و تنگ، تلاش میکنند راهی به بیرون پیدا کنند. حالا فرق آقای چا با بقیه آدمهایی که در چنین محیطهایی گرفتار میشوند این است که او نمیخواهد به هر قیمتی آزاد شود. برای او آبرویش مهمترین چیز است.
فیلم سعی میکند با خطوط داستانی سرگرمکننده و البته خلق آدمهایی بانمک، به چارچوب داستان انسجام ببخشد و اجازه ندهد ارتباط مخاطب با فیلم قطع شود. به عنوان نمونه میتوان به خط داستانی آن منحرف جنسی اشاره کرد که لباسی همشکل آقای چا پوشیده و در مقطعی از داستان، حتی این دو نفر با هم روبهرو هم میشوند. یکی از شاگردان مدرسه تخریبشده خودش را به محوطه میرساند و خبر میدهد که احتمالاً یکی از دخترهای مدرسه، زیر آوار گیر افتاده است. مدیربرنامههای آقای چا، ابتدا تصور میکند ایشان همان منحرف جنسیست که به مدرسه دخترانه آمده و دخترها عکسی از پشت سرش انداختهاند اما وقتی دختر گمشده پیدا میشود و همه متوجه میشوند که او زیر آوار نمانده بوده، خیال مدیربرنامهها هم راحت میشود که آقای چا آن منحرف جنسی نیست!
تلاشهای مدیربرنامه برای گول زدن کسانی که میخواهند آواربرداری کنند نیز از قسمتهای بامزه ماجراست و به اینها اضافه کنید آدمهایی نظیر مسئول مراقبت از محوطه آوار یا رییس او که هر بار به شکلی اکشنطور وارد محوطه میشود و اتوموبیلش را مانند جیمز باند پارک میکند! این بخشهای مفرح، کلیتی بامزه میسازند که در کنار حرف اصلی داستان، بهخوبی جاخوش میکنند.
اما هر چه فضای بیرون، با این ایدههای بامزه، سرخوشانه پیش میرود، آن پایین، زیر خروارها خاک، آقای چا چندان حال و اوضاع درستی ندارد. یکی از کارهای یک فیلم خوب این است که شخصیتش را طی روندی درست و منطقی به تحول برساند و این کار را میتواند به شکلهای مختلفی انجام دهد. یکی از جذابترین و درگیرکنندهترین شکلهایش، همینیست که در چه اتفاقی برای آقای چا افتاد؟ میبینیم؛ هر چه بیشتر تحت فشار قرار گرفتن ایشان و پیدا شدن موانع پیدرپی. او هر لحظه جایش تنگتر میشود، خستگی سراغش میآید، تشنگی هم بر او غلبه میکند و البته از همه بدتر اینکه همان انگشت اشاره معروفش را که علامت مشخصهاش بود از دست میدهد. این موضوع ضربه نهایی بر پیکر اوست. عکسالعمل آقای چا وقتی دستش را چهارانگشتی میبیند، بسیار جالب است؛ او ابتدا به چهارانگشتش خیره میماند. انگار چیزی را که میبیند باور ندارد. بعد ناگهان فریاد سر میدهد که انگار تازه به حقیقی تلخ پی برده است. حقیقتی که در ذهن او میچرخد چنین است: از دست رفتن هویت، با بریده شدن انگشت!
با این اتفاق، او دیگر یک بازنده کامل و تمامعیار است. وقتی هم که مدیربرنامههایش از آن بالا برای او اعتراف میکند و حقیقتهایی را توی صورتش میکوبد، دیگر چیزی برای آقای چا باقی نمیماند. مدیربرنامهها از این حرف میزند که مردم دیگر به او فکر نمیکنند و هیچ برندی دوست ندارد با او کار کند. در ادامه، او کامنتهای مردم را برای آقای چا میخواند که درباره دخالتش در امور سیاسی کشور در فضای مجازی نوشتهاند. کامنتهایی که یکسره فحش و بدوبیراه به آقای چا هستند. با این حرفهای بیپرده مدیربرنامه، آقای چا خودش را بیش از پیش با واقعیتی تلخ رودررو میبیند. در واقع هجوم واقعیتهایی که آقای چا تابهحال نمیدیدشان با فشار آوار همسر میشود تا موقعیت جدید آقای چا رقم بخورد.
موقعیت جدید او پذیرفتن واقعیتهاست. او تغییر میکند. متوجه میشود تاکنون خودش را گول میزده است. حتی همانجا به همسرش زنگ میزند و اعتراف میکند که تنها میخواسته کارش را درست انجام بدهد، اما ظاهراً به بیراهه رفته است. او حالا سعی میکند صداقت پیشه کند. این صداقت، نهتنها در گفتار او، بلکه در عکسالعملش برای رهایی بیقیدوبند از زیر آوار هم خودش را نشان میدهد؛ او دیگر از اینکه لختوعور از زیر آوار بیرون بیاید، هیچ ترسی ندارد. او خودش را آنطور که واقعاً «هست»، به نمایش میگذارد؛ بدون بزک، بدون گریم، بدون بازی و نمایش. پس جواب به پرسشی که نام فیلم نیز هست به این جمله خواهد رسید: زیر آوار، اتفاقهای زیادی برای آقای چا میافتد.
لحن سوخوشانه فیلم، با یک کارگردانی سرخوشانه همراه میشود تا با وجودی که شخصیت اصلی داستان بیشتر زمان فیلم را زیر آوار گرفتار شده، مخاطب برعکس شخصیت اصلی حسی از رهایی داشته باشد. در واقع هر چند او با جناب چا همذاتپنداری میکند اما در عین حال به موقعیت خطیر او میخندد و تفریح میکند. کارگردان تازهکار فیلم، بدون حشووزواید و معطل کردن مخاطب، دوربین را در بهترین جای ممکن میکارد و نما میگیرد که نتیجهاش فیلمی بامزه و سرگرمکننده و باحال و البته بهشدت اخلاقیست.
مرسی بابات معرفی این فیلم
فیلمی که زیاد بهم چسپید Dil Dhadakne Do 2015
به کارگردانی زویا اختر همون سازنده فیلم gully boy
داستان در مورد
خانواده ای میباشد که برای بیست و پنجمین سالگرد ازدواج پدر و مادرشان جشنی بزرگ در کشتی میگیرند ولی متوجه حقایق زندگی یکدیگر میشوندو….
مسیر فیلم به موضوعات بسیار مهمی دست گذاشته بود ولی آخرشو دوست نداشتم .
http://bolly1shop.site/dl/vip.php?dl=TWttbElVcW9WVlhzWjBWZDU2OVFNTkF1dDQ3T0pKV25GOTVXRmVybUU3VWZXTTYyWXRxM0xhZU54c2lYejFadndsak1uQWRiKy84SW9TaHhpdGdVSkE9PQ==