نگاهی به فیلم شانزده سالگی شیرین Sweet Sixteen

نگاهی به فیلم شانزده سالگی شیرین Sweet Sixteen

  • بازیگران: مارتین کمپستون ـ ویلیام ران و …
  • فیلم‌نامه‌نویس: پل لاورتی
  • کارگردان: کن لوچ
  • ۱۰۶ دقیقه؛ محصول انگلستان، آلمان، اسپانیا؛ سال ۲۰۰۲
  • ستاره‌ها: ۴ از ۵

.

او به دیگران رویا می‌فروخت…

.

لیام نوجوانی عاصی و خلافکار است که مادرش در زندان به سر‌ می‌برد. تنها دلخوشی لیام این است که وقتی مادر از زندان آزاد شد، خانه‌ای برای زندگی داشته باشد. همین آرزو باعث‌ می‌شود لیام دست به فروش مواد بزند تا بتواند کاروانی را که آرزویش را داشت برای مادر تهیه کند. او که مواد را از مردی‌ می‌دزدد، کم‌کم به آدمی حرفه‌ای در این کار تبدیل‌ می‌شود و حتی راهش را به گروهی حرفه‌ای در زمینه‌ی پخش مواد باز‌ می‌کند…

مثل همیشه کن لوچ و پل لاورتی (فیلم‌نامه‌نویس همیشگی آثار لوچ)، ما را با زندگی نوجوانی ناسازگار با جامعه آشنا‌ می‌کنند. نوجوانی آشفته و سرگردان که تنها یک هدف در زندگی دارد و آن هم تهیه‌ی سرپناهی برای مادرش است. هیچ‌گاه نمی‌دانیم مادر چرا به زندان افتاده و انگار نیازی هم به دانستنش نیست. تنها قرار است به این نتیجه برسیم که لیام، مانند خیلی از نوجوان‌هایی که حتی اسم‌شان را هم نشنیده‌ایم، زندگی آشفته و والدین ناموزونی داشته است. این از شکل و قیافه‌ی او، طرز حرف زدنش و همین زندانی بودن مادرش هم پیداست. او نتیجه‌ی والدین ناموزونی‌ست که احتمالاً خودشان هم نمی‌دانستند در این زندگی چه‌ می‌خواهند بکنند و یا شانس به موفقیت رسیدن نداشتند. حالا فرزند آن‌ها هم به ناچار در همان مسیر گام برمی‌دارد و آشفتگی به زندگی او هم سرایت‌ می‌کند و به بیراهه‌ می‌کشاندش. لوچ و لاورتی، در نشان دادن آدم‌هایی که سرنوشت، طبیعت، خانواده و چیزهایی از این قبیل، زندگی‌شان را به نابودی کشانده و انگار هیچ راهی برای رستگاری هم ندارند، استاد هستند.

اما مثل همیشه، شخصیت‌های داستان‌های این دو هنرمند، دل‌خوشی‌های کوچکی هم دارند. در میان آشفتگی مطلق دوروبرشان و واقعیت‌های تلخی که مدام آن‌ها را هدف قرار‌ می‌دهد، چیزهایی وجود دارد که این شخصیت‌ها‌ می‌توانند به آن‌ها چنگ بزنند و دل‌خوش باشند. برای لیام، این دل‌خوشی تهیه‌ی سرپناهی برای مادر است. مادری که ده هفته‌ی دیگر از زندان آزاد‌ می‌شود و جایی برای ماندن ندارد. لیام که کاروانی کنار دریاچه چشمش را گرفته، سعی‌ می‌کند آن را بخرد اما برای خریدنش، پول زیادی لازم است. تنها هدف او، رسیدن به آن کاروان است و این سرآغاز موتور محرک فیلم فوق‌العاده‌ی لوچ و لاورتی‌ می‌شود.

اما آغاز فیلم، بسیار شیرین است، به همان اندازه که انتهایش تلخ. در آغاز، لیام را‌ می‌بینیم که با تلسکوپ کوچکش بچه‌ها را دور خود جمع کرده، ازشان پول‌ می‌گیرد و به جایش به آن‌ها اجازه‌ می‌دهد به ستاره‌ها نگاه کنند. این وضعیت، به شکل فوق‌العاده‌ای نشان‌دهنده‌ی دیدگاه لیام نسبت به زندگی است، هر چند این عمل (دید زدن با دوربین) در ادامه‌ی داستان به کار‌ می‌آید تا ماجرای دزدی لیام و دوستش از مرد موادفروش تکمیل شود. او با این کار به نوعی به بچه‌ها رویا‌ می‌فروشد، عین همان کاری که‌ می‌خواهد برای مادر انجام بدهد. او با ضبط کردن صدایش روی نوار و دادن خبرهای امیدبخش و خوب به مادر، سعی‌ می‌کند دوران زندان را برای او هموار کند. در واقع او با تمام گرفتاری‌ها، هنوز هم در پی اثبات این حرف است که زندگی‌ می‌تواند شیرینی‌هایی هم داشته باشد.

در واقع یکی از شیرینی‌های زندگی لیام حضور انسان‌هایی ست که او را تروخشک‌ می‌کنند. یکی از این انسان ها، خواهرش شانتال است که مدام مشغول بستن زخم‌های اوست. خواهری که خودش را وقف بچه‌ی کوچکش کرده در حالی که او هم شوهری ندارد و پیداست زندگی ناموفقی را از سر گذرانده. لوچ و لاورتی، با چیره‌دستی و با کم‌ترین اطلاعات به مخاطب، موفق‌ می‌شوند شخصیتی عمیق از شانتال بسازند. او هر چند سعی‌ می‌کند به لیام تذکر بدهد، او را از خواب گران بیدار کند و گاهی برخلافش حرف بزند، اما در نهایت، خواهرانه عمل‌ می‌کند و همراهی دل‌سوز و پرحوصله است. لیام، یک نفر دیگر را هم در زندگی دارد که به او وابسته است: دوستش پین‌بال. نوجوانی ناآرام که هر چند خیلی وقت‌ها مایه‌ی دردسر است اما همیشه با اوست و همراهی‌اش‌ می‌کند.

لیام با تمام وجود‌ می‌خواهد به خواسته‌اش برسد، به همین دلیل است که حتی وقتی چاقو به دستش‌ می‌دهند تا کسی را بکشد، تردید چندانی به خود راه نمی‌دهد. او برای ورود به گروه خلافکار و اثبات خودش، باید قتلی انجام بدهد و این را وقتی متوجه‌ می‌شود که چاقوبه‌دست روبه‌روی مردی ایستاده. او هم مانند ما خبر ندارد که این یک آزمایش است. آزمایشی که سربلند از آن بیرون‌ می‌آید. خنده‌های از ته دل او وقتی متوجه‌ می‌شود قرار نیست کسی را ناکار کند، تصویر عجیبی از این نوجوان پیش روی ما‌ می‌گشاید: او هم معصوم و بی‌گناه است و هم‌ می‌تواند آدم بکشد! هم‌ می‌توانیم برایش دل بسوزانیم و هم از او بترسیم. رویا‌ می‌فروشد و هم‌ می‌تواند جان کسی را بگیرد. این تناقض‌های آشکار، از همان واقعیت‌های ناچار زندگی آدم‌هایی از این دست ناشی‌ می‌شود که میان بهشت و دوزخ در نوسان هستند و گاهی برای رسیدن به آن چیزی که در خیال‌شان سپری‌ می‌شود، ممکن است دست به هر کاری بزنند. شرایط زندگی و سختی‌هایش، چیزی نیست که شوخی‌بردار باشد.

و باز هم مثل همیشه، زوج لاورتی و لوچ، پایانی تلخ و البته کاملاً واقعی را به نمایش‌ می‌گذارند. لیام که از آزمایش سربلند بیرون آمده و از طرف رییسش صاحب خانه‌ای شیک شده است، در نهایت مادر را به آن‌جا‌ می‌آورد، اما رویاهای شیرین لیام، تنها یک شب دوام دارد. رفتن مادر از خانه و پیوستنش به مردی خلافکار، پایان رویاهای شیرین نوجوانی‌ست که سعی‌ می‌کرد به دیگران رویا بفروشد.

*برای خواندن یادداشت‌ فیلم‌های دیگر این کارگردان، نام دقیق او یا فیلم‌هایش را در کادر سمت چپ و بالا جستجو کنید. 

 

۴ دیدگاه به “نگاهی به فیلم شانزده سالگی شیرین Sweet Sixteen”

  1. مریم گفت:

    سلام نظر شما در مورد فیلم بنگالی آقای دراکولا ۲۰۲۰ چیست ؟

  2. کریگ شوارتز گفت:

    ممنون بابت نقد.
    متاسفانه این فیلم یجورایی در مقابل کارهای دیگه ی کن لوچ کمتر دیده شده،هر چند لایق بیشتر دیدنه شدنه،اما خب طبیعیه که قویترین کار جناب لوچ و لاورتی هم نیست.
    با اینحال حس همذات پنداری عجیبی با لیام برقرار کردم،شاید چون خودم تو اون سن و سالم،ولی اونقدر جیگر واسه تغییر یه زندگی فلاکت بار رو ندارم.
    سکانس پایانی،شدیدا برای من یادآور سکانس پایانی The 400 Blows جناب تروفوی عزیزه.
    راستی یادم اومد که این فیلم تو جشنواره ی کن هم مثل اغلب کارهای لوچ شرکت کرد،و اتفاقا جایزه هم برد.
    سال بسی پرباری بوده،علاوه بر اینکه دیوید لینچ نازنین جزو داورها بودن،فیلمهای نامتعارف و عجیب و غریبی درش حضور دارن که انگار بعضیاش رو مخصوصا واسه من ساختن.
    About Schmidt الکساندر پین
    All or Nothing مایک لی
    Irréversible گاسپار نوئه
    The Man Without a Past اکی کوریسماکی
    The Pianist رومن پولانسکی
    Russian Ark سوکوروف
    Punch-Drunk Love پل توماس اندرسن
    Spider کراننبرگ
    ten کیارستمی
    و احتمالا شاهکارهای دیگه ای که متاسفانه فعلا ندیدمشون.
    بازم ممنون.

پاسخ دادن

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

سینمای خانگی من – نقد و بررسی فیلم