نگاهی به فیلم پیدات کردم Seni buldum ya

نگاهی به فیلم پیدات کردم Seni buldum ya

  •  بازیگران: سرکان کِسکین ـ بولنت امین یارار ـ نیهال یالچین ـ اِزگی مولا و…
  • نویسنده فیلم‌نامه و کارگردان: رَها اِردم
  • ۸۲ دقیقه؛ محصول  ۲۰۲۱؛ ترکیه
  • ستاره‌ها: ۳ از ۵
  • این یادداشت در شماره ۵ مجله «فیلم امروز» منتشر شده است
  • رسم‌الخط این یادداشت بر طبق رسم‌الخط مجله «فیلم امروز» تنظیم شده است

 

فیلم‌سازی در یک گُله جا

 

فلک و کریم دو کلاه‌بردار هستند که از طریق یک نرم‌افزاری کامپیوتری به خانه‌های مردمی که در دوران قرنطینه به سر می‌برند، وارد می‌شوند. آن‌ها از مردم آتو دارند، آتویی مانند یک گناه عمدی یا خطایی سهوی در گذشته. تلاش این دو کلاه‌بردار این است که با نشان دادن خود در کسوت یک مرجع قانونی، به گناه‌کارها و خلاف‌کارها بفهمانند اگر پولی به حساب‌شان واریز کنند، پرونده‌شان سبک‌تر خواهد شد و دیگر کارشان به مراجع قانونی و کاغذبازی نخواهد کشید…

با همه‌گیر شدن کرونا و خزیدن مردم به خانه‌های‌شان، صنعت فیلم‌سازی هم سعی کرد خودش را با شرایط جدید وفق دهد، از محدودیت‌ها استفاده کند و شیوه‌های جدیدی در خلق روایت بیابد. ذهن انسان‌ها هیچ‌گاه آرام نمی‌نشیند و در هر شرایطی سعی می‌کند راهی برای تخیل‌بافی پیدا کند. سینما با تمام محدودیت‌هایی که در این حدودا دو سال به خاطر پاندمی کرونا تحمل کرد، هیچ‌گاه به‌تمامی از پا ننشست و انسان‌های تخیل‌پرداز و زیرکی پیدا شدند که همین شرایط سخت را به نفع خود و سینما تغییر دادند. حالا با تماشای چند فیلم که در اوج محدودیت‌ها، با بودجه‌هایی اندک و مطابق با پروتکل‌های بهداشتی این دوران ساخته شده‌اند می‌توان ادعا کرد سبک جدیدی در فیلم‌سازی به وجود آمده که اسمش را سبک «قرنطینه‌ای» می‌گذارم. فیلم‌هایی که با داستان‌هایی متفاوت و ژانرهای مختلف در محدوده خانه‌ها خلق می‌شوند. در واقع فیلم‌سازان بازیگوش دنبال راهی گشتند تا این بار کاری کم‌خرج با وسایل دم دست (نه دم‌دستی) و بدون دکور و مخلفات و تنها با حضور یک دوربین ساده موبایل یا کامپیوتر بسازند.

این‌که می‌گویند محدودیت خلاقیت می‌آورد، هر چند همیشه درست نیست و حتی می‌تواند به نتایج خطرناکی هم منجر شود اما در عین حال تا حدی هم درست است و حداقل می‌تواند عاملی برای به کار افتادن ذهن‌ها باشد. حالا نه‌تنها فیلم‌ها از پرده‌های سینما به خانه‌ها آمده‌اند، بلکه حتی در همان خانه‌ها هم ساخته می‌شوند! انگار با معنای جدیدی از سینما طرف شده‌ایم که قالب‌های قبلی را زیرورو می‌کند و طرحی جدید درمی‌اندازد. با این طرح جدید، مخاطب متوجه خواهد شد می‌توان تجربه‌های بازیگوشانه‌ای با داستان‌ها انجام داد و فرازونشیب روایت‌ها و تصاویر را به جلوی یک دوربین ساده منتقل کرد و داستان گفت؛ بدون حضور هیچ‌یک از عوامل پشت‌صحنه.

البته که سینمای ترکیه هم سعی کرد با توجه به محدودیت‌های کرونایی، این فیلم‌های «قرنطینه‌ای» را امتحان کند و جالب این جاست که این کار را نه یک فیلم‌ساز جوان و تجربه‌گرا بلکه فیلم‌سازی قدیمی و مهم بر عهده گرفت؛ رها اردم یکی از فیلم‌سازان مهم سینمای ترکیه است که نزدیک به ده فیلم و بیش از هفتاد جایزه داخلی و خارجی در کارنامه‌اش دیده می‌شود. ترک‌ها او را فیلم‌سازی غافلگیرکننده و متفاوت می‌دانند که هر فیلمش می‌تواند جالب توجه باشد. اردم که در پاریس درس خوانده، یکی از موفق‌ترین تیزرسازان ترکیه نیز هست که تیزرهای فراوانی ساخته و حتی هزینه‌های اصلی زندگی‌اش هم از همین راه تأمین می‌شود و نه از راه فیلم‌سازی بلند! در پرانتز عرض کنم که برخلاف ایران، تیزرسازی در ترکیه مانند هر جای دیگری در جهان به‌شدت جدی‌ست و تیزرسازان پول‌های بسیار خوبی از این راه به دست می‌آورند.

اردم با یک کادر معروف اما جمع‌وجور فیلمی به نام پیدات کردم ساخته است. البته ترجمه دقیق نام فیلم ممکن نیست، چون لحنی در آن به کار رفته که به فارسی برگرداندنش تا حد زیادی تنها در لحن حرف زدن مشخص می‌شود، نه در کلمات روی کاغذ. تمام فیلم در خانه‌های واقعی بازیگران یا همسایه‌های‌شان می‌گذرد و هر بازیگر جلوی دوربین خودش بازی کرده و در نهایت این تصاویر در کنار هم قرار گرفته‌اند تا روایت تکمیل شود. طبعاً دیالوگ‌ها حرف اصلی را در روایت می‌زنند اما البته اردم تلاش کرده موقعیت‌های تصویری طنزآلودی هم به داستان اضافه کند تا فیلمش آن‌قدرها هم خسته‌کننده و یک‌بُعدی نباشد. موقعیت‌هایی نظیر رقص شخصیت‌ها جلوی دوربین یا کلاه‌بردار دوم که حضور یک زن را در خانه‌اش انکار می‌کند اما مخاطب می‌تواند پاهای زن را در گوشه کادر ببیند. کادرهایی که توسط خودِ بازیگران و به‌درستی چیده شده‌اند تا حس تماس‌های تصویری از طریق نرم افزاری اینترنتی به مخاطب القا شود.

ماجرای دو کلاه‌بردار که بی‌هوا به کامپیوترهای مردم ورود پیدا می‌کنند، بستر مناسبی‌ست برای یک فیلم «قرنطینه‌ای». آن‌ها با نام یک تشکیلات ساختی، خطاها، فسادها، دزدی‌ها و کلاه‌برداری‌های مردم را جلوی چشم‌شان می‌آورند و قرارشان با گناه‌کار این است که اگر پول کافی بپردازند، از خطاهای آن‌ها چشم‌پوشی خواهد شد. ملاحظه می‌کنید که چه پتانسیل جذابی در داستان وجود دارد تا انواع و اقسام تعابیر از آن استنباط شود. رها اردم با زیرکی فضایی خلق می‌کند که در آن انسان‌ها گناه انجام می‌دهند و انگار این گناه تا وقتی اعتراف نکنند و به روی خودشان نیاورند، به شکل لکه‌ای در آن‌ها باقی خواهد ماند.

آدم‌هایی که مرتکب خطاهای ریز و درشت شده‌اند از طبقه‌های مختلف انتخاب شده‌اند تا فیلم‌ساز نگاهی به جامعه ترکیه بیندازد. تصاویر «لایی» که طی آن دوربین فیلم‌ساز در خیابان‌های خلوت استانبول می‌چرخد و روی پنجره‌های خانه‌ها زوم می‌کند معنایی فرامتنی دارد؛ انگار فیلم‌ساز به این شکل آدم‌ها را انتخاب و در داستان جاسازی کرده است. هر بار از یکی از همان پنجره‌ها به داخل خانه سرک می‌کشیم و ماجرای یک نفر را دنبال می‌کنیم. اما طبعاً این تصاویر «لایی» به این درد هم می‌خورند که نشان دهند هیچ‌کس از گناه مبرا نیست. ساکنان تمام این خانه‌هایی که پنجره‌های‌شان را می‌بینیم عاری از خطا نیستند. آن‌ها با خطاها و گناه‌های‌ خودشان در خانه‌های‌شان حبس شده‌اند و انگار سنگینی این خطاها از بیرون به درون انتقال پیدا کرده است. دو کلاه‌بردار داستان به شکلی کنایه‌آمیز حاضرند تا بار گناهان آدم‌ها را کم کنند.

آدم‌های داستان غالباً تنها زندگی می‌کنند و به این شکل این فکر به ذهن متبادر می‌شوند که انگار حرف زدن آن‌ها با دوربین کامپیوترشان، حرف زدن با خود است. زمزمه‌ها و فریادهایی که در تنهایی سر داده‌اند و ذات و ماهیت و شخصیت خودشان را به قضاوت نشسته‌اند. انگار آن دو کلاه‌بردار در واقع بهانه‌ای هستند برای این‌که این آدم‌ها بیش از پیش به گناه‌های گذشته خود اعتراف کنند، گناه‌هایی که دیگر حتی خیلی از آن‌ها را به یاد هم نمی‌آورند. در همین مسیر است که بعضی از شخصیت‌ها با رو شدن دست‌شان به ترس و اضطراب دچار می‌شوند و برخی دیگر، مانند آن دختر جوان (سچکین) که با خواهرش مشکل دارد و خطای چندان بزرگی هم انجام نداده، با فکر به گذشته خودش و مانند کسی که قرار است روان‌درمانی شود، سرنخ اتفاق‌هایی را که برایش افتاده دنبال می‌کند و به نتایج جالبی از شخصیت خودش می‌رسد. او کلاه‌بردار کامپیوتری را مانند دکتر روان‌درمان‌گری می‌بیند که با هر بار تماس قرار است او را از لحاظ روانی به‌اصطلاح تراپی کند. بامزه این‌جاست که کلاه‌بردار کامپیوتری وقتی بعد از یکی‌دو بار تماس احساس می‌کند دختر واقعاً به حرف زدن به او وابسته شده است، نحوه لباس پوشیدنش تغییر می‌کند و از جلسه سوم، مانند یک دکتر روان‌شناس تیپ می‌زند! طبعاً این اتفاق به لایه‌های طنازانه داستان و نزدیک شدن فیلم به کمدی موقعیت هم کمک بسیار می‌کند.

البته که این میان یک داستان عاشقانه هم بین کلاه‌بردار و یک زن جوان شکل می‌گیرد که در نهایت مانند اغلب داستان‌های عاشقانه به سرانجامی نمی‌رسد. یا حتی از این هم جالب‌تر گنجاندن شخصیت یک دختر عاصی و نیمه‌دیوانه است که هر بار مانند ویروسی خطرناک به کامپیوتر کلاه‌بردار حمله می‌کند و در مواقعی حساس او را از جا می‌پراند و کلاه‌بردار هم که از دختر ترسیده، سعی می‌کند از دستان او خلاص شود و به این شکل موقعیت‌های کمیک ادامه پیدا می‌کند. یا در نمونه‌ای دیگر ماجرای آن پیرزن که کلاه‌بردارها رد گناه‌هایش را می‌گیرند و طبق معمول برایش پرونده‌ای می‌سازند و از او می‌خواهند با پرداخت پول پرونده‌اش را سبک کند اما پیرزن که از آن‌ها زرنگ‌تر و باهوش‌تر است، کم‌کم خودش هم می‌شود دستیار این دو نفر برای پرداختن به گناهان آدم‌هایی که در زندگی‌اش می‌شناسد و طبعاً در آوردن پول از آ‌ن‌ها.

دنیایی که رها اردم می‌سازد، دنیایی عجیب و حتی مالیخولیایی‌‌ست که در پس لایه‌های طنازانه‌اش، خطرناک هم به نظر می‌رسد. از این نگاه است که خیابان‌های خلوت شهر، نه‌تنها کارکردی را که در خطوط بالا گفته شد پیدا می‌کنند، بلکه به این کار نیز می‌آیند تا دنیایی روح‌زده خلق کنند که آدم‌هایش هر کدام به تنهایی خود خزیده‌اند و این بار در خلوت به گناهان‌شان ادامه می‌دهند. دنیایی که انگار هنوز هم همه زیرنظرند. در بخش‌هایی از داستان، کلاه‌بردار برای این‌که آدم‌ها را تهدید کند و نشان بدهد ماجرا بسیار جدی‌ست، به گناه‌کاران هشدار می‌دهد که شخصی زیر پنجره‌شان ایستاده و خانه‌شان را زیر نظر دارد. آدم‌ها که از پنجره بیرون را نگاه می‌کنند، گویا واقعاً چنین شخصی را می‌بینند چون همگی می‌ترسند. هر چند فیلم‌ساز مشخص نمی‌کند آن شخص چه کسی‌ست (شاید همین شخصی‌ست که تصاویر شهر خلوت و زوم‌هایش روی پنجره خانه‌ها را به شکل «لایی» می‌بینیم. انگار مشغول انتخاب طعمه جدید است) اما در یک نگاه استعاری، اتفاقاً همین جهل ما نسبت به آن شخصی که زاغ‌سیاه آدم‌های داستان را چوب می‌زند، بیش از پیش به خلق فضایی سیاه راه می‌دهد.

طبعاً این فضای سیاه به شخصیت‌های پر از گیروگرفت هم تسری پیدا کرده است. شخصیت‌هایی که همگی‌شان چیزهایی ناجوری در زندگی داشته‌اند که حالا باید با آن روبه‌رو شوند. حتی داستان عشقی‌ای که شکل می‌گیرد هم با ناجوانمردی زن داستان به نتیجه نمی‌رسد. زنی که چهره‌ای محجوب و بانمک دارد اما در واقع انگار در پس چهره‌اش انسانی‌ست که برای منافع خودش هر کاری می‌کند. به همین دلیل است که او در ابتدا خودش را انسان دیگری جا می‌زند و بعد در طی مکالمه هویت واقعی‌اش را رو می‌کند. البته در انتهای داستان همین هویت هم زیر سئوال می‌رود چون کلاه‌بردار که عاشق او شده و دنبال خانه‌اش می‌گردد متوجه می‌شود زن اصلاً در استانبول زندگی نمی‌کند. در نتیجه کلاه‌بردار داستان سرخورده می‌شود و احتمالاً در تنها شانس زندگی‌اش شکست می‌خورد تا لابد به کلاه‌برداری‌هایش ادامه بدهد.

بهرحال رها اردم به عنوان یکی از مهم‌ترین فیلم‌سازان ترک، موفق می‌شود در فضایی محدود و با چند بازیگر حرفه‌ای، طنز سیاهی بسازد که در عین سرگرمی‌سازی، حرف‌های جالبی هم برای گفتن دارد. حرف‌هایی به‌روز و البته جهان‌شمول. ناگفته پیداست که برای زدن حرف‌های جهان‌شمول حتی لازم نیست از خانه بیرون بیاییم و فیل هوا کنیم. کار مثبت را می‌شود در یک گَله جا هم انجام داد، اگر بخواهیم. شاید طولی نکشد که این نوع فیلم‌های «قرنطینه‌ای» با تمام شدن کرونا (یعنی برای مایی که این جای کره خاکی ایستاده‌ایم چنین چیزی میسر می‌شود؟) به فراموشی سپرده شوند، اما قطعاً بازیگوشی‌ها ادامه خواهد داشت.

پاسخ دادن

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

سینمای خانگی من – نقد و بررسی فیلم