نگاهی به فیلم عنکبوت

نگاهی به فیلم عنکبوت

  • بازیگران: محسن تنابنده ـ ساره بیات ـ شیرین یزدان‌بخش ـ ماهور الوند و…
  • نویسنده فیلم‌نامه: اکتای براهنی
  • کارگردان: ابراهیم ایرج‌زاد
  • ۹۶ دقیقه؛ محصول ۱۳۹۸
  • ستاره‌ها: ۳/۵ از ۵
  • این یادداشت در شماره ۱۲ مجله «فیلم امروز» منتشر شده است
  • رسم‌الخط این یادداشت بر طبق رسم‌الخط مجله «فیلم امروز» تنظیم شده است

.

تباهی…

 

سعید بنّایی‌ست که اعتقادات مذهبی سفت و سختی دارد و با زن‌ها چندان راحت نیست. یک روز متوجه می‌شود راننده‌ای قصد دست‌درازی به همسرش را داشته است. این موضوع باعث می‌شود او به دنبال راننده‌هایی باشد که قصد سوار کردن زن‌ها را دارند. اما وقتی می‌بیند کاری نمی‌تواند از پیش ببرد و زورش به راننده‌های مرد نمی‌رسد، تصمیم می‌گیرد زن‌هایی را که پا به راه ناجور گذاشته‌اند از بین ببرد…

تیتراژ شروع فیلم بسیار فکرشده است؛ دستی (که بعداً متوجه می‌شویم متعلق به شخصیت اصلی داستان است)، گچ می‌سازد و آن را به دیوار می‌مالد. بعد شره‌های گچ از سطح دیوار به پایین سرازیر می‌شوند و سعید، با ماله‌ای از سرازیر شدن این شره‌ها جلوگیری می‌کند. اگر از داستان خبر داشته باشیم یا بعد از پی بردن به ماجرا دوباره به این تیتراژ ابتدایی برگردیم، معنای پنهان این صحنه برای‌مان آشکار می‌شود؛ شره کردن قطره‌های گچ از روی دیوار شبیه شره کردن قطرات خون است و سعید که سعی می‌کند جلوی این سرازیر شدن‌ها را بگیرد، انگار مشغول پنهان کردن خون‌هاست. این شروع طوفانی و جذاب، خبر از فیلمی فکرشده می‌دهد. حکایت زندگی سعید حنایی و قتل‌هایی که مرتکب می‌شود در دستان اکتای براهنی (نویسنده) و ابراهیم ایرج‌زاد (کارگردان) تبدیل به واکاوی شخصیتی می‌گردد که زیر فشار تعصب، جهل، خرافات و البته مادرش له شده است.

از همان صحنه‌های اول، وقتی که سعید، ناخواسته بین دو زن مسافر روی صندلی عقب اتومبیل قرار می‌گیرد (که به‌شدت هم از این موضوع ناراحت است تا حدی که هنوز به مقصد نرسیده پیاده می‌شود)، کاملاً در جریان قرار می‌گیریم که او انباری از افکار ناراحت‌کننده را حمل می‌کند. افکاری که آدم‌هایی در طبقه اجتماعی او، بیش از طبقات دیگر جامعه ایرانی درگیرش هستند و دلیلش هم ریشه‌داری باورهایی‌ست مخلوط‌شده با سنت و مذهب و تعصب و جهل که در ذهن و گوشت و خون آدم‌ها رخنه کرده است.

فیلم، در عین حال جامعه‌ای به‌تباهی‌رسیده را ترسیم می‌کند که مردهایش مدام دنبال دفع کردن هوس‌های‌شان هستند. جامعه‌ای مردسالار که زن‌ها مجبورند از نقطه‌ضعف آن‌ها برای فقر خودشان دوایی پیدا کنند. تصویری که فیلم از مردها نشان می‌دهد ترسناک است و البته این موضوعی نیست که بخواهد مخاطب‌های مرد عنکبوت را عصبانی کند. هم‌چنان که مخاطب‌های خانم، با دیدن زن‌های به‌ته‌خط‌رسیده داستان، نباید دچار دل‌گیری شوند. هر دوی این جنس‌ها، با تفکراتی بزرگ شده‌اند که ریشه در گذشته‌هایی دور داشته و دست‌کاری ژن‌ها، چنان که علم هم می‌گوید، به این سادگی‌ها ممکن نیست! در چنین جامعه فقیری‌ست که زن‌های بی‌گناه داستان، برای نشاندن هوس‌های بی‌پایان راننده‌های ترانزیت، از یک کامیون به کامیون دیگر می‌روند. هر چند انگار هم مردها و هم زن‌ها به یک اندازه به تباهی رسیده‌اند اما به‌هرحال زن‌ها همیشه قربانی‌های همدلی‌برانگیزتری هستند؛ دیدن چهره‌های افسرده و درب‌و‌داغان‌شان آه از نهاد آدم بلند می‌کند.

زن‌ها در عنکبوت موجودات بی‌پناهی هستند که در گیرودار جامعه‌ای باطل اسیر شده‌اند. به یاد بیاورید آن صحنه نگران‌کننده را که یکی از زن‌های خیابانی، وقتی به خانه سعید می‌آید، در فرصتی کوتاه و یواشکی، درِ یخچال را باز می‌کند و خوراکی‌هایی را در دهانش می‌چپاند و چیزهایی را هم در کیفش پنهان می‌کند تا احتمالاً بعداً به بچه‌های گرسنه‌اش برساند. دیدن چهره له‌ولورده دختری که سعید بار اول سوارش می‌کند و به خانه می‌آوردش هم به‌خوبی نمایان‌گر این درد و مصیبت هست. بازی عالی ماهور الوند در نقش این دختر خیابانی که مدام از سعید پول می‌خواهد و جای چندین زخم روی صورتش به جا مانده طوری که باعث شده نتواند به‌راحتی حرف بزند، به‌درستی نشان‌دهنده عمق سیاه و دردناک جامعه‌ای‌ست که این آدم‌ها در آن زندگی می‌کنند و راهی جز فروختن خودشان ندارند.

حالا سعید، در چنین جامعه‌ای‌ست که تصمیم می‌گیرد انتقام دست‌درازی به همسرش را از راننده‌های تاکسی بستاند اما وقتی می‌بیند زورش به راننده‌های مرد نمی‌رسد (در صحنه‌ای، او با راننده درگیر می‌شود و حسابی هم کتک می‌خورد)، به این فکر می‌افتد که «باید یک کار اساسی کرد». کار اساسی او معطوف می‌شود به زن‌های بخت‌برگشته‌ای که در جامعه‌ای بی‌دروپیکر، بی‌دفاع باقی ‌مانده‌اند. حالا که نمی‌شود با مردها درگیر شد، به زن‌ها که می‌شود دست‌درازی کرد! اعتراف‌های او رو به روحانی‌ای که در نماهای پایانی فیلم از او می‌پرسد: «چرا آن زن‌ها را کشتی؟» به‌شدت ساده است؛ او نه‌تنها خودش را مقصر نمی‌داند بلکه اعتقاد دارد کار درست را انجام داده است و درست در همین نقطه است که تکان می‌خوریم.

در مستند عنکبوت آمد (مازیار بهاری) وقتی در آخرین ساعات زندگی حنایی با او مصاحبه‌ای ترتیب می‌دهند، او چنان راحت و خون‌سرد و لبخند‌به‌لب ماجرای قتل زن‌ها را تعریف می‌کند که مو به تن آدم سیخ می‌شود. او اعتقاد دارد کار درست را انجام داده است. از آن ترسناک‌تر وقتی‌ست که با پسر حنایی مصاحبه می‌کنند و او هم با آسودگی خیال ادعا می‌کند پدرش صلاح جامعه را می‌خواسته و اگر او کشته شود، حنایی‌های دیگری هم هستند که راه او را ادامه بدهند! تفکر عقب‌مانده و ترسناک انگار از پدر به پسر منتقل می‌شود، موروثی‌ست و تمامی ندارد. در فیلم هم هر چند پسر جوان سعید، طرفدار کارهای او نشان داده می‌شود (تا حدی که چند بار مغرضانه حرف‌هایی می‌زند)، طبعاً به خوبی مستند بهاری نمی‌تواند از پس نشان دادن این تفکر رسوب‌کرده در ذهن و تن انسان‌هایی به‌تباهی‌رسیده بربیاید.

در عوض رابطه‌ای که بین مادر و سعید شکل می‌گیرد، یکی از تکان‌دهنده‌ترین قسمت‌های فیلم است. سعید هر روز و هر شب مجبور است مادر را به دوش بکشد و از پله‌ها بالا و پایین ببرد. در واقع این عمل بازنمایی تسلط مادر بر سعید است. مادری که با موذی‌گری هرچه‌تمام‌تر ماجرای زن سعید را لو می‌دهد و باعث می‌شود پسرش به سمت قتل زن‌های خیابانی کشیده شود. او مدام در گوش سعید می‌خواند که حواسش به دوروبرش باشد و همین حرف‌های درگوشی و موذیانه است که مانند خوره‌ای، روح سعیدِ آماده برای هر نوع جنایتی را می‌خورد و جانی بالقوه وجود او را بالفعل می‌کند. مادر با آن گریم دیدنی و بازی دیدنی‌تر شیرین یزدان‌بخش، نماد همان تفکر عقب‌مانده مخلوط در تعصب و خرافات و مذهب است که گذشته عقیم و بی‌کارکرد خود را چنان رو می‌کنند و چنان فرزندان‌شان را درگیر کمبودهای خودشان می‌کنند که همه‌چیز به آشوب کشیده می‌شود. نویسنده و کارگردان برخلاف رسم معمول، هیچ به این معتقد نیستند که پدر و مادرهای ما می‌توانند رسم درست زندگی کردن را به ما بیاموزند. در نظر سازندگان این فیلم، اتفاقاً آن‌ها هم در منجلاب همان تفکرات پوچ و عقده‌های فروخورده‌ای گرفتارند که بچه‌های‌شان در آن دست و پا می‌زنند و بعد از آن‌ها هم حتماً نوه‌های‌شان درگیرش خواهند بود. انگار راه خلاصی برای این دور تباه وجود نخواهد داشت.

پرسش سعید از زن‌هایی که به خانه می‌آورد (چرا این کارو می‌کنی؟)، از اساس پرسشی دل‌سوزانه یا خیرخواهانه نیست. این پرسش در واقع پوششی‌ست بر یک عمر با عقده حقارت و نادیده‌گرفته شدن و تحقیر زندگی کردن. در واقع کشتن زن‌ها، آن‌طور که سعید ادعا می‌کند و روی آن پافشاری هم دارد، نه برای پاک کردن جامعه از فساد، بلکه برای فرونشاندن کمبودهای خودش است؛ کمبودهایی که با جرقه‌ای ناچیز ناگهان شعله‌ور شده‌ است. هم‌چنان‌که تن‌فروشی زن‌ها، نه برای دل‌خوشی و رفع عطش، بلکه از بدبختی‌ست. طرح چنین پرسشی از طرف کسی چون سعید، نه عمق دارد، نه مفهومی پشتش پنهان است. انگار می‌خواهد زمان بخرد، انگار قصد دارد کارش را توجیه کند. همین نکته است که این پرسش به‌ظاهر ساده را هولناک جلوه می‌دهد. زن‌های بخت‌برگشته که خبر ندارند تا دقایقی دیگر قربانی هستند، جوابی برای این پرسش احمقانه ندارند، هم‌چنان‌که اگر همین پرسش را کسی از سعید بپرسد، او نیز جوابی نخواهد داشت.

اما ای کاش ایرج‌زاد به جای استفاده از محسن تنابنده که مشخصاً برای گیشه از او استفاده کرده (و با معادلات سینمای ایران، کار نامعقولی هم انجام نداده)، از بازیگری گم‌نام استفاده می‌کرد تا تأثیر فیلم بیش‌تر می‌شد. در واقع در شکل فعلی، محسن تنابنده هر چند از لحاظ ظاهری هم اندکی به سعید حناییِ واقعی شباهت دارد، اما پیش‌زمینه‌ای در ذهن مخاطب ایجاد می‌کند که از هول‌انگیزی فضای داستان می‌کاهد. حضور چند بازیگر مشخص در تعداد زیادی فیلم و سریال که صبح تا شب از تلویزیون و اینترنت پخش می‌شود، آسیب جبران‌ناپذیری به فضای فیلم‌ها می‌زند که نمونه‌اش در همین عنکبوت قابل پی‌گیری‌ست. محسن تنابنده از پس کار برآمده است اما اگر بازیگر ناشناخته‌ای جای او بازی می‌کرد، فیلم قطعاً تکان‌دهنده‌تر می‌شد.

حال‌و‌هوای هول‌انگیز داستان با موسیقی وهم‌انگیزش تشدید می‌شود. موسیقیِ فضاساز و موفق حامد ثابت در تاروپود داستان حل می‌شود تا فضای خفقان‌آور آن را بهتر درک کنیم. همان‌طور که اشاره کردم بازی‌های خوب و دقت کارگردان در دکوپاژهایی شسته‌رفته و بی‌حشو و زواید (دقت کنید به لحظه‌هایی که سعید با روسری زن‌ها را خفه می‌کند) با این موسیقی تکمیل می‌شود و جواب می‌دهد.

۵ دیدگاه به “نگاهی به فیلم عنکبوت”

  1. علیرضا گفت:

    سلام خدمت شما لطفا داستان کامل فیلم صحنه زنی رو بذارین ممنون میشم

  2. میثم گفت:

    بسیار عالی
    ژانر مورد علاقه من جناییه و داستان قتلهای سعید حنایی رو هم میدونم واسه همین بسیار مشتاق شدم فیلمو ببینم.
    فیلم قبلی که از اکتای براهنی دیدم و فیلمنامه هم نوشته خودش بود تو همین ژانر بود گمونم ایشون هم جنایی بازه!
    خودم شخصا همیشه جای ژانر جنایی درست و حسابی رو تو سینمای ایران خالی می دیدم و به نظرم کم به این ژانر پرداختیم.(بر عکس چقد کره و ژاپن تو این ژانر خوبن) مخصوصا موضوعاتی مثل قاتل های سریالی.خودم یه سری طرح فیلمنامه از قاتلای سریالی ایرانی نوشته بودم که اتفاقا داستان سعید حنایی هم یکی از اونا بود ولی جدی بهشون نپرداختم.امیدوارم فیلمای خوبی تو این ژانر ساخته بشه

    • شاهدی گفت:

      سلام روز بخیر منم عاشق فیلمهای جنایی و پلیسی هستم و بیشتر کارم هم مربوط به این کار هست. اگر فیلمهایی خوبی در این زمینه میشناسین ممنون میشم به من هم معرفی کنید.

  3. ناشناس گفت:

    شره های گچ که بهش اشاره کردید منو یاد مسیر سبز دارابونت انداخت.همون نمایی که رنگ قرمز از دیوار سرازیر میشه… اول فکر می‌کنی خونِ.. بعد دوربین میاد عقب تر میبینیم یک فرد مرموز داره دیوار رو رنگ میزنه که از قضا قاتله.

پاسخ دادن

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

سینمای خانگی من – نقد و بررسی فیلم