نگاهی به سریال چیز دیگری‌ست Bir Başkadır 

نگاهی به سریال چیز دیگری‌ست Bir Başkadır 

  • بازیگران: اویکو کارایل ـ فاتح آرتمان ـ دفنه کایالار ـ تولین اوزن ـ علیجان یوجه‌سوی و …
  •  نویسنده فیلم‌نامه و کارگردان: برکان اویا
  • هشت قسمت حدوداً پنجاه دقیقه‌ای؛ محصول ترکیه؛ سال ۲۰۲۰
  • ستاره‌ها: ۴ از ۵
  • این یادداشت در شماره ۱۲ مجله «فیلم امروز» منتشر شده است
  • رسم‌الخط این یادداشت بر طبق رسم‌الخط مجله «فیلم امروز» تنظیم شده است

.

تنهایی مثل غروب است…

 

مریم دختر روستایی، محجبه و ساده‌ای‌ست که نزد روان‌شناسی به نام پری می‌آید تا خودش را درمان کند. او از همه‌چیز حرف می‌زند؛ زندگی روزمره‌اش با برادری به نام یاسین و زن‌برادری افسرده به نام روحیه. پری هم با این‌که روان‌شناس است اما خودش نزد زن روان‌شناس دیگری به نام گولبین می‌رود تا از استرس‌های روزمره خالی شود. گولبین معشوقه جوانی‌ست به نام سینان که در واقع مریم برای او کار می‌کند. گولبین رابطه خوبی با سینان ندارد و وقتی متوجه می‌شود او رابطه‌ای پنهانی با یک بازیگر به نام ملیسا دارد، پسر را ترک می‌کند…

پیش از این و در شماره ۵۶۱ مجله «فیلم» به شکل مفصل درباره سازوکار سریال‌سازی در ترکیه نوشته بودم. حالا چیزی برای اضافه کردن به آن مطلب ندارم، جز این‌که بعد از گذشت سه سال از آن مطلب، حالا تعداد سریال‌هایی که سالانه در این کشور ساخته می‌شوند به رقم پنجاه رسیده و «نتفلیکس» با اشتیاقی فراوان این سریال‌ها را از آن‌ها می‌خرد و پخش می‌کند. حالا بیش از هر زمان دیگری، سریال‌های ترکی طرفدار دارند و دیده می‌شوند. شاید جالب باشد بدانید که در جایی مثل اسپانیا، یکی از سریال‌هایی که جدیداً پخشش در ترکیه و نتفلیکس آغاز شده، در بین ده سریال پربیننده قرار گرفته است. این نشان می‌دهد که حالا نسبت به دوسه سال پیش، همه‌چیز پیشرفتی چشم‌گیرتر داشته و حالا سازندگان این سریال‌ها بیش از پیش بازارهای جهانی را می‌شناسند و می‌دانند چه باید بکنند. طبعاً کیفیت این سریال‌ها بحث دیگری‌ست.

چیز دیگری‌ست یکی از متفاوت‌ترین سریال‌های تولید ترکیه است که هیچ شباهتی به سریال‌های دیگر این کشور ندارد. این را می‌توان از همان نمای اول متوجه شد؛ دختری محجبه، در نماهایی باز و مدهوش‌کننده با کادربندی‌های زیبا، از یک منطقه روستایی در اطراف استانبول با مناظر طبیعی و به‌شدت ساکت، وارد مرکز شهر می‌شود. نه خبری از دوربینِ‌ مدام در حرکتِ سریال‌های ملودرام ترکی ا‌ست که برای تعجیل در امر تولید، به جای نماهای فکرشده و کادربندی‌های حساب‌شده، ترجیح‌ می‌دهند همه‌چیز را با دوربین روی دست برگزار کنند تا سریال را به پخش برسانند، و نه خبری از دختران زیبارو و خوش‌لباس و پسران خوش‌هیکل و جذاب که معمولاً رییس‌کل یک شرکت تبلیغاتی هستند. چیز دیگری‌ست کاملاً چیز دیگری‌ست.

بعد از ده دقیقه سکوت ابتدایی، به یک سال بعد می‌رویم. به جایی که مریم، شخصیت اصلی داستان (یعنی همان دختر محجبه‌ای که در سکانس ابتدایی از روستا به شهر آمده بود)، جلوی زن روان‌شناس (پری) نشسته و یک‌ریز حرف می‌زند. دوربینِ آرام و ساکتِ کارگردان، بدون این‌که حتی یک‌بار نمای معرف اتاق روان‌شناس را نشان بدهد، بین نمای متوسط پری و مریم می‌رود و می‌آید. نمای متوسطی که طی یک زوم نامحسوس، به نمای نزدیک شخصیت‌ها تبدیل می‌شود. این سکانس هم تقریباً ده دقیقه طول می‌کشد. سکانسی که در واقع پایه‌گذار حال‌وهوای متفاوت این سریال متفاوت است و سنگ بنای مضمونی و محتوایی‌اش هم همین‌جا گذاشته می‌شود.

چیز دیگری‌ست درباره تنهایی انسان‌ها صحبت می‌کند. درباره آدم‌هایی که حرف‌شان فهمیده نمی‌شود، یا کج فهمیده می‌شود. از همان قسمت اول، که مریم بی‌وقفه با پری درباره بیهوش شدن‌های گاه‌وبی‌گاهش حرف می‌زند و دوربین هم آرام به آن‌ها نزدیک می‌شود، این تنهاییِ پررنگ کاملاً ملموس است. در ادامه متوجه می‌شویم پری با این‌که روان‌شناس است اما نزد روان‌شناس دیگری به نام گولبین می‌رود تا خودش را با حرف زدن با او سبک کند. او با آن چهره سنگی و بی‌احساس، نیاز به حرف زدن با شخص دیگری دارد. جالب این‌جاست که همین گولبین (یعنی روان‌شناس دوم) نیز خودش معشوقه مردی خیانت‌کار به نام سینان است. ‌نه‌تنها گولبین، بلکه سینان هم احساس تنهایی می‌کند. همان‌طور که شخصیت‌های دیگر داستان که کم‌کم به مخاطب معرفی می‌شوند هم همگی تنها به نظر می‌رسند.

عدم ارتباط درست آدم‌ها با یک‌دیگر، مهم‌ترین نکته‌ای‌ست که در این سریال می‌بینیم. شخصیت‌های داستان مدام در حال پرسیدن پرسش‌هایی مقطع و حتی بی‌معنا هستند. به عنوان مثال در طول سریال بارها شاهد هستیم که مریم با آن لحن ساده و حتی کمی بچگانه‌اش سئوال اطرافیان را با سئوالی دیگر جواب می‌دهد. مشخصاً در یک سکانس، یاسین (برادر مریم) از دختری حرف می‌زند که سگ گازش گرفته بود و او نجاتش داد. در این صحنه، این برادر و خواهر برای رسیدن به اصل کلام، مدام کلنجار می‌روند. انگار هیچ‌کدام جواب دیگری را نمی‌دهد و متوجه منظور اصلی یک‌دیگر نمی‌شوند. این عدم ارتباط در شخصیت‌های دیگر، به اشکال دیگری نمود پیدا کرده است. به عنوان مثال همسر یاسین، روحیه، که اساساً به دلیل گذشته تلخی که تجربه کرده (و در طول سریال متوجه‌اش می‌شویم) دچار افسردگی شدید است، تا قسمت‌های آخر کلام زیادی بر زبان نمی‌آورد. انگار که روزه سکوت گرفته باشد، زیر لب چیزی می‌گوید و بعد حرفش را ادامه نمی‌دهد. زمانی هم که یاسین از او می‌پرسد چه گفته است، روحیه جواب نمی‌دهد. همین موضوع در طول سریال، یاسین را به جنون می‌رساند.

تمام شخصیت‌های این سریال، از همین تنهایی و عدم ارتباط رنج می‌برند. فرقی نمی‌کند که مانند مریم، یاسین و روحیه در خانه‌ای رو به ویرانی در محله‌ای روستایی در اطراف استانبول زندگی کنند، یا مانند سینان، در منطقه‌ای اعیان‌نشین و خانه‌ای مدرن. فرقی نمی‌کند مانند خواهر عصبی و محجبه گولبین (گولن) یا مانند مریم و برادر همسرش (روحیه) یا حتی مانند روحانی روستا (علی سعدی) اهل نماز خواندن و با خدا خلوت کردن باشند، یا مانند پری و ملیسا (بازیگر معروف) اهل یوگا و مدیتیشن، یا مانند سینان اهل ورزش باشند. همه این‌ شخصیت‌ها به شکل ترسناکی تنها به نظر می‌رسند و انگار فهمیده نمی‌شوند. جاهایی هم اگر درک و تفاهمی وجود دارد، بیش‌تر حاصل سوءتفاهم اشخاص است. به عنوان مثال، مریم یک بار به روان‌شناسش پری می‌گوید که سینان کیک‌های پرتقالی او را دوست دارد و هر بار او که کیک پرتقالی درست می‌کند، روز بعد که برای مرتب کردن خانه سینان می‌آید، کیک‌ها تمام شده‌اند. در واقع مریم که انگار نیم‌نگاهی عاطفی و عاشقانه‌ به سینان دارد، در تصوراتش این‌گونه گمان می‌کند که سینان هم عاشق اوست و به همین دلیل هم کیک‌های او را تمام می‌کند. اما وقتی سراغ داستان سینان می‌رویم، متوجه می‌شویم کیک‌هایی که مریم پخته، در واقع نه توسط سینان بلکه توسط ملیسا، معشوقه دوم سینان، خورده می‌شود.

در چنین دنیایی‌ست که برکان اویا، به عنوان نویسنده و کارگردان، نرم‌نرمک با دوربینش به این آدم‌ها نزدیک می‌شود و سعی می‌کند آن‌ها را به ما بشناساند. هر بار به فراخور اتفاق‌هایی که می‌افتد، وارد زندگی یکی از شخصیت‌ها می‌شود تا بلکه لااقل مخاطب به آن‌ها نزدیک شود. دوربینِ او با تمهید‌های جذابی که تبدیل به جزوی از انسجام تصویری اثر می‌شوند، سعی می‌کند نشان بدهد روابط سرد آدم‌ها در این دنیا، حاصل حرف نزدن، سکوت کردن و خوب گوش نکردن است. دوربین با آرامشی مثال‌زدنی که انگار از دل فیلم‌های نوری بیلگه جیلان بیرون می‌آید، روی تک‌تک شخصیت‌ها مکث می‌کند. حتی گاهی آن‌قدر تجربه‌گرایانه عمل می‌کند که به عنوان مثال، در تیتراژ پایانی قسمت سوم، دقایقی طولانی روی علی سعدی و فخرالنسا، دختر او، که مشغول تماشای تلویزیون هستند مکث می‌کند، بدون این‌که کلمه‌ای بین‌شان ردوبدل شود یا اتفاق خاصی بیفتد. یا در قسمت‌هایی، دوربین طی یک زوم‌‌بک بسیار طولانی، آدم‌هایی را که ابتدا در نمایی متوسط در کادرش داشت، تبدیل به موجوداتی ریز و حتی ذره‌بینی می‌کند تا به این شکل بیش از پیش روی تنهایی‌شان انگشت بگذارد. حتی استفاده از موزیک‌های متن عجیب‌غریبی که گاه با تصویر در حال پخش، کنتراست عجیب و طنزآمیزی پیدا می‌کنند، به نوعی اشاره به همین عدم ارتباط آدم‌ها با یک‌دیگر و تنهایی‌شان دارد.

سریال که با ریتمی آرام و خلسه‌گونه آغاز شده است، با همان ریتم هم به پایان می‌رسد، تنها با این تفاوت که در پایان، شخصیت‌های داستان به تفاهمی نصفه‌نیمه با خودشان و دیگران رسیده‌‌اند. آن‌ها طی این هشت قسمت متوجه شده‌اند که تنها راه ارتباط با دیگران، حرف زدن، گوش کردن و تفاهم است. هیچ‌کدام از شخصیت‌ها در انتهای این سریال، آنی نیستند که در ابتدا بودند. آن‌ها تغییر می‌کنند، با دیگران ارتباطی درست برقرار می‌کنند، گذشته تلخ‌شان را به فراموشی می‌سپارند و اندکی امید به آینده پیدا می‌کنند.

۳ دیدگاه به “نگاهی به سریال چیز دیگری‌ست Bir Başkadır ”

  1. untitled گفت:

    سلام لطفا از سینمای ایتالیا هم مطالب بذارید

    drishyam 2015

    lucia 2013

    این دو فیلم زیرخاکی رو بهتون پیشنهاد میدم

    اولی یک جنایی جذاب

    و دومی یک فیلم روانشناسی زیبا در مورد قرص رویا

  2. محمدی گفت:

    عالیه این سریال منتظر سیزن دو هستیم

پاسخ دادن

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

سینمای خانگی من – نقد و بررسی فیلم