کوتاه درباره‌ی چند فیلم؛ هشتادوهفت

کوتاه درباره‌ی چند فیلم؛ هشتادوهفت

۱

  • نام فیلم: مرد بازنده
  • کارگردان: محمدحسین مهدویان
  • محصول: ۱۴۰۰

احمد خسروی که یک کارآگاه پلیس تلخ و غمگین ا‌ست، درگیر پرونده‌ی یک قتل می‌شود و هر چه جلوتر می‌رود، موقعیتش نه‌تنها در پرونده بلکه در زندگی خانوادگی هم پیچیده می‌شود…

نام فیلم همه‌چیز را لو می‌دهد. در واقع مهدویان فیلمش را یک بر هیچ باخته شروع می‌کند. مرد بازنده، مردی که دندانش درد می‌کند، اتوموبیلش طی داستان مثل خودش له می‌شود، پسرش او را دوست ندارد، رییسش او را طرد می‌کند و… مهدویان مدام فریاد می‌کشد که این مرد بازنده است. همین موضوع، فیلم را به سطحی شعاری می‌رساند که نمی‌توان باورش کرد. ضمن این‌که آن‌قدر شخصیت و اسم به داستان وارد می‌شوند که از جایی به بعد، دنبال کردن ماجرا چیزی جز خستگی به بار نمی‌آوردو مدام یک سری اسم از زبان شخصیت‌ها بیرون می‌آید که ارتباط آن‌ها با داستان اصلی مشخص نمی‌شود.

*برای خواندن یادداشت‌ فیلم‌های دیگر این کارگردان، نام دقیق او یا فیلم‌هایش را در کادر سمت چپ و بالا جستجو کنید. 

۲

  • نام فیلم: دینامیت
  • کارگردان: مسعود اطیابی
  • محصول: ۱۴۰۰

دو طلبه‌ی جوان ساکن آپارتمانی می‌شوند که دو دختر پول‌دار و شرور در آن زندگی می‌کنند…

طبق معمول همان فرمول همیشگی کمدی‌های ایرانی رعایت شده است! تضاد طلبه‌ها و دخترها، عامل پیش‌برنده‌ی داستان است و در این بین قرار است با خط قرمزها شوخی شود. فیلمی بدون چفت‌وبست، بدون منطق روایی و با کم‌ترین شخصیت‌پردازی و حتی تیپ‌سازی…

*برای خواندن یادداشت‌ فیلم‌های دیگر این کارگردان، نام دقیق او یا فیلم‌هایش را در کادر سمت چپ و بالا جستجو کنید. 

۳

  • نام فیلم: آتابای
  • کارگردان: نیکی کریمی
  • محصول: ۱۳۹۸

کاظم آتابای که مسئول یک هتل گردشگری در روستایی دورافتاده از شهر خوی است، با گذشته‌ای دردناک دست‌و‌پنجه نرم می‌کند در حالی که در زندگی کنونی‌اش هم تنهاست. ورود زنی تهرانی به زندگی او، اوضاع را تا حدی تغییر می‌دهد…

درد آتابای چیست؟ او چه می‌خواهد؟ چه می‌گوید؟ تا یک ساعت ابتدایی فیلم مشخص نیست داستان گذشته‌ی آتابای چه بوده. چیزهایی مثل خودسوزی خواهرش یا فروختن باغ را مدام می‌شنویم اما نمی‌توانیم بین این نکته‌ها ارتباطی برقرار کنیم. تازه بعد از یک ساعت، از بین گفت‌وگوهای آتابای با یحیی‌ست که چیزهایی مشخص می‌شود. فیلم از تعریف کردن داستانش ظاهراً به شکلی عامدانه طفره می‌رود که البته از حوصله‌ی خیلی‌ها خارج خواهد بود!

*برای خواندن یادداشت‌ فیلم‌های دیگر این کارگردان، نام دقیق او یا فیلم‌هایش را در کادر سمت چپ و بالا جستجو کنید. 

۴

  • نام فیلم: شادروان
  • کارگردان: حسین نمازی
  • محصول: ۱۴۰۰

پدر خانواده می‌میرد و پسر و دختر و مادر و دایی، پول کفن و دفن او را نمی‌توانند تأمین کنند. آن‌ها برای این کار می‌خواهند از کارت بانکی زنده‌یاد استفاده کنند اما متوجه می‌شوند دولت حساب او را بسته است. آن‌ها برای این‌که بتوانند کمی از حساب پدر پول بردارند، باید موانع زیادی را رد کنند…

بامزه شروع می‌شود و بازی‌های خوب سینا مهراد و بهرنگ توفیقی، لبخندهای کوچکی از مخاطب می‌گیرد، اما در ادامه و با پیش رفتن داستان، همه‌چیز به تکرار می‌افتد و موقعیت‌های کمیک کم و کم‌تر می‌شود تا حدی که کارگردان تمام تلاشش را می‌کند ماجرا را کش بدهد. ضمن این‌که پیش کشیده شدن موضوع آهو، نامزد افغانستانی پسر، و پایان‌بندی فیلم که مستقیماً به او مربوط می‌شود، سازی جداگانه و وصله‌ای نچسب است که فیلم را به سقوط می‌رساند.

*برای خواندن یادداشت‌ فیلم‌های دیگر این کارگردان، نام دقیق او یا فیلم‌هایش را در کادر سمت چپ و بالا جستجو کنید. 

۵

  • نام فیلم: دوزیست
  • کارگردان: برزو نیک‌نژاد
  • محصول: ۱۳۹۸

سه دوست در یک خانه با هم زندگی می‌کنند. ورود دختری به زندگی آن‌ها، معادلات دوستی‌شان را به هم می‌ریزد…

پایان‌بندی عجیب فیلم، ساختار کم‌وبیش درست و داستان نسبتاً سرگرم‌کننده‌اش را با سر به زمین می‌زند. فیلم هر چند دیر راه می‌افتد اما روند خوبی طی می‌کند و تلاشش این است که شخصیت‌ها، روابط‌شان و سازوکار درام را نرم‌نرم شکل بدهد و بسازد که تا حدی هم در این زمینه موفق است. ورود دختر به خانه‌ی سه جوان، رفاقت این سه جوان را زیر سوال می‌برد، آن‌ها به هم شک می‌کنند، از هم طلبکار می‌شوند و حتی کارشان به درگیری هم می‌رسد. فیلم ایده‌ی خوبی دارد که خوب از آن استفاده نمی‌کند. شاخ‌وبرگ‌های اضافه، پس‌زمینه‌های داستانی بی‌جهت (مانند پس‌زمینه‌ای که برای دختر می‌چینند و اصرار دارند درباره‌ی او اطلاعاتی به مخاطب بدهند) و شخصیت‌های بی‌کارکرد (مانند آن شخصیتی که مانی حقیقی نقشش را بازی می‌کند و اگر نمی‌دیدیمش و تنها اسمش را می‌شنیدیم، اتفاقاً کارکرد درست‌تری پیدا می‌کرد)، فیلم را به بی‌راهه می‌کشانند.

*برای خواندن یادداشت‌ فیلم‌های دیگر این کارگردان، نام دقیق او یا فیلم‌هایش را در کادر سمت چپ و بالا جستجو کنید. 

۶

  • نام فیلم: یدو
  • کارگردان: مهدی جعفری
  • محصول: ۱۴۰۰

عراقی‌ها هر لحظه به آبادان نزدیک‌تر می‌شوند. یدو که با مادر و برادر و خواهرش زندگی می‌کند، سعی دارد به مادر بقبولاند ماندن در خانه‌ای که هر لحظه ممکن است بر سرشان خراب شود، کار عاقلانه‌ای نیست و آن‌ها باید مثل بقیه‌ی آدم‌های محل از آبادان بروند. اما مادر اصرار دارد در خانه بماند…

فیلم از داستانک‌هایی تشکیل شده که سعی می‌کنند کلیتی واحد بسازند، اما در خیلی از موارد این اتفاق نمی‌افتد. به عنوان مثال باید اشاره کرد به داستانک آن جوان خنثی‌کننده‌ی بمب که یدو با او رفیق می‌شود و دو سکانس بعدتر متوجه می‌شویم شهید شده است. یا ماجرای برداشتن مواد غذایی از خانه‌های خالی همسایه‌ها و یادداشت نام مواد غذایی روی دیوار هر خانه برای بازگرداندن وسیله‌ها، ایده‌ی جالبی‌ست که در نهایت هیچ استفاده‌ای از آن نمی‌شود. پایان داستان و پرش یدو از لنج به آب و بازگشتش به خانه، از لحاظ داستانی هیچ معنایی ندارد؛ چرا تصمیم می‌گیرد برگردد؟ این بازگشت ناگهانی او بیش‌تر به عملی نمادین تبدیل می‌شود که با منطق فیلم سازگار نیست.

*برای خواندن یادداشت‌ فیلم‌های دیگر این کارگردان، نام دقیق او یا فیلم‌هایش را در کادر سمت چپ و بالا جستجو کنید. 

۷

  • نام فیلم: ایکس (X)
  • کارگردان: تای وست
  • محصول: ۲۰۲۲

چند نفر که با هم فیلم‌های بزرگسالان می‌سازند، برای ضبط تصاویر صحنه‌های فیلم جدید‌شان به مزرعه‌ای وارد می‌شوند که صاحبانش یک زن و شوهر پیر و عجیب هستند. آن‌ها در طی ساختن فیلم، به شکل ترسناکی گرفتار چنگال‌های خونین این زن و شوهر می‌شوند…

تا وست سعی می‌کند سنت فیلم‌های خونین را این بار با زن و شوهری پیر و ترسناک پیش ببرد که گذشته‌ای عاشقانه داشته‌اند و حالا تبدیل به دو قاتل بی‌رحم شده‌اند که دیدن جوانی، شادابی و نیروی جنسی و جسمی گروه فیلم‌سازی آن‌ها را اذیت می‌کند. پیرزن داستان با دیدن یواشکی صحنه‌هایی که جوان‌ها مشغول فیلم‌برداری‌اش هستند، به هیجان می‌آید اما خودش توانایی ارتباط برقرار کردن با پیرمرد را ندارد. تای وست تلاش می‌کند مفهوم پیری، جوانی و به انحراف کشیده شدن قوای جنسی در بزنگاه‌های مهم زندگی را در بطن فیلم خود بگنجاند.

*برای خواندن یادداشت‌ فیلم‌های دیگر این کارگردان، نام دقیق او یا فیلم‌هایش را در کادر سمت چپ و بالا جستجو کنید. 

۸

  • نام فیلم: تحویل ویژه (Special Delivery)
  • کارگردان: پارک دائه‌مین
  • محصول: ۲۰۲۲

ائون ـ ها دست‌فرمان فوق‌العاده‌ای دارد. او چیزهای غیرمعمول را با اتومبیل جا‌به‌جا می‌کند. یک روز قرار می‌شود بسته‌ی ویژه‌ای را منتقل کند که متعلق است به یک بدهکار فراری…

قالب داستان، قالبی بارهاامتحان‌شده است؛ رابطه‌ی یک بزرگ‌سال با یه بچه که طی روایت، گرم و گرم‌تر می‌شود. در واقع این ایده‌ی مرکزی فیلم است که شکل دیگرش را مثلاً در لئون (لوک بسون) دیده‌ایم. این‌جا تنها به جای لئون، یک زن (ائون ـ ها) نشسته است و به جای ناتالی پورتمن آن فیلم هم یک پسربچه. اما همین قالب قابل‌پیش‌بینی با یک داستان گرم و البته یک کارگردانی قابل‌قبول به‌خصوص در صحنه‌های تعقیب‌وگریز، تحویل ویژه را به فیلمی پرافت‌وخیز و دیدنی تبدیل می‌کند که همه‌چیزش سر جای خود قرار دارد.

۹

  • نام فیلم: آمبولانس (Ambulance)
  • کارگردان: مایکل بی
  • محصول: ۲۰۲۲

دو سارق بانک، برای فرار از دست پلیس‌ها به آمبولانسی پناه می‌برند که برای نجات یکی از پلیس‌هایی که تیر خورده، در صحنه‌ی درگیری حضور دارد. سارقین، پرستار آمبولانس و پلیس زخمی را گروگان می‌گیرند…

فیلمی سراسر هیجان‌انگیز و جذاب، همان‌طور که پیش‌بینی می‌شد. به این‌که چه‌گونه با آن سرعت بالای آمبولانس، پلیس زخمی را جراحی می‌کنند توجه نکنید! این‌ها نمک ماجراست! ایده‌ی اولیه خیلی خوب طراحی و اجرا شده است. در طول مسیر طولانی حرکت آمبولانس، یکی از سارق‌ها با پرستار همکاری می‌کند و در نهایت کار به جایی می‌رسد که حتی نیمچه‌علاقه‌ی دوستانه‌ای هم بین‌شان شکل می‌گیرد؛ از همان تغییرات دراماتیک فیلم‌نامه‌ای که بر هر فیلمی واجب است، حتی اگر دیگر دستمالی‌شده به نظر برسد.

۱۰

  • نام فیلم: خون پلیس (The Policeman’s Lineage)
  • کارگردان: لی کیو مان
  • محصول: ۲۰۲۱

چه مین که یک افسر پلیس جوان است، مأمور می‌شود از پاک کانگ، افسر پلیس رده‌بالایی که می‌گویند کارهای خلاف انجام می‌دهد، مراقب و جاسوسی‌اش را بکند. چه مین ناچار است این مأموریت را انجام دهد و طی آن به زاویه‌های جدیدی از شخصیت پاک کانگ می‌رسد…

یک تریلر جاسوسی/پلیسی که ایده‌ی جالبی دارد. شخصیت پاک کانگ در ابتدای داستان، برای ما و چه مین پیچیده، مرموز و خطرناک به نظر می‌رسد اما هر چه جلوتر می‌رویم متوجه می‌شویم او اتفاقاً پلیسی وظیفه‌شناس است که دوست دارد اندکی بد باشد تا به این شکل راحت‌تر با دزدها تعامل کند و آن‌ها را گیر بیندازد. چه مین، در این مسیر کم‌کم رابطه‌ی خوبی با او پیدا می‌کند، طوری که در انتهای داستان، هم او و هم پاک کانگ کاملاً عوض شده‌اند.

۱۱

  • نام فیلم: سوگ (The Sadness)
  • کارگردان: راب جبّاز
  • محصول: ۲۰۲۱

ویروسی ترسناک در شهر پخش می‌شود که آدم‌ها را به موجودات ترسناکی تبدیل می‌کند. موجوداتی که میل و هوس شدیدی به تجاوز و تعرض و کشتار دارند…

درجه‌یک است. هر چند سِیر روایت و خط داستانی‌اش بارها و بارها تکرار شده، اما نوع پرداخت داستان (همه‌ی دارایی یک فیلم اینچنینی) آن‌قدر چشم‌نواز، حال‌به‌هم‌زن و چندش‌آور است که قطعاً علاقه‌مندان به فیلم‌های اسلشری را سیراب خواهد کرد. یک فیلم دیوانه‌وار تمام‌عیار از سینمای تایوان که البته فیلم‌سازی از کانادا آن را ساخته است. اولین فیلم او در مقام کارگردان که نشان می‌دهد فرزند خلف اسلشریسم‌ها و جالوییست‌هاست!

۱۲

  • نام فیلم: شب آرام (Silent Night)
  • کارگردان: کامیل گریفین
  • محصول: ۲۰۲۱

مهمانی شب کریسمس است و دوستان قرار است دور جمع بشوند تا شب خوبی را بگذرانند. تنها نکته‌ی غم‌انگیز ماجرا این است که آن‌ها قرار است به‌زودی بمیرند…

آغاز فیلم، حکایت از شادی و خوشحالی‌ست. همه مشغول تدارک شام کریسمس هستند. مهمان‌ها هر کدام با لبخندی بر لب به خانه‌ی زوج اصلی داستان نزدیک می‌شوند و در این میان با آن‌ها آشنا می‌شویم. اما زمانی که خون پسربچه‌ی میزبان روی هویج‌ها می‌ریزد، انگار به مخاطب هشدار داده می‌شود؛ قرار است اتفاقی غیرمنتظره بیفتد و این خون، سرآغاز آن اتفاق است. از این پس، رنگ قرمز را در گوشه و کنار کادر می‌بینیم؛ رنگ دیوارهای خانه‌ی میزبان، رنگ اتوموبیل یکی از مهمان‌ها، رنگ لباس برخی از مهمان‌ها و… این قرمزی قرار است بگوید که هیچ‌چیز سر جای خودش نیست. کمی که از داستان می‌گذرد متوجه می‌شویم واقعاً اعمال و حرکات و حرف‌های آدم‌ها چندان معقولانه به نظر نمی‌رسد که در نهایت دلیلش مشخص می‌شود. فضای شاد ابتدایی جایش را به فضای ترسناک و خفقان‌آوری میانه و انتهایی داستان می‌دهد تا به این شکل دنیای سیاه فیلم خودش را به مخاطب نشان بدهد. فیلم از آینده‌ای نه‌چندان دور حرف می‌زند که آدم‌ها به دستور دولت مجبورند در موقعیتی خاص، قرص مرگ را بخورند و به زندگی ادامه ندهند. در این میان، تنها پسر نوجوان خانواده است که به این دستور دولت عمل نمی‌کند و با قلدری نمی‌خواهد به زندگی‌اش پایان بدهد. در انتهای فیلم وقتی به شلکی دردناک، تمام مهمان‌ها و میزبان‌ها را در کنار هم مُرده می‌یابیم، دوربین به سمت پسر می‌رود و او را در کادر نگه می‌دارد. مُرده است یا زنده؟ چشم‌هایش باز خواهند شد؟ ناامیدی و یاس مطلق به کورسوی امید تبدیل خواهد شد؟ می‌توان امیدوار بود که پسر آن قرص را نخورده باشد؟ فیلم‌ساز پیش از این‌که به جواب سوال‌ها برسیم، فیلم را به سیاهی کشانده است.

۱۳

  • نام فیلم: انسان‌ها به دو دسته تقسیم می‌شوند (Insanlar Ikiye Ayrilir)
  • کارگردان: تونچ شاهین
  • محصول: ۲۰۲۰

دویگو و بهادر کارمندان شرکتی هستند که با تحت فشار قرار دادن روانی بدهکاران بانکی، آ‌ن‌ها را با وعده‌ی تسویه‌حساب قرض‌های‌شان وادار می‌کنند در شرکت آن‌ها ثبت‌نام کنند. جرن که اوضاع مالی بدی دارد و تا گردن در قرض بانکی فرو رفته، طعمه‌ی جدید آن‌هاست…

فیلم با داستانی پرپیچ‌وخم، هر لحظه مخاطب را با موقعیت جدیدی مواجه می‌کند. شخصیت‌ها به هم نارو می‌زنند و برای هم فیلم بازی می‌کنند. در این مسیر، مخاطب هم غافلگیر می‌شود. داستان با سه شخصیت اصلی جلو می‌رود و کش‌مکش بین آن‌ها عامل جذابیت فیلم است. در عین حال، کارگردان و نویسنده موفق می‌شود نگاهی به وضعیت معیشتی مردم طبقه‌ی فقیر و متوسط ترکیه بیندازد و از این طریق، نظام بانکی ترکیه را به باد انتقاد بگیرد. نظامی که انسان‌ها را در دو دسته‌ی طلبکار و بدهکار تقسیم می‌کند.

۱۴

  • نام فیلم: اتفاق بدی نخواهد افتاد (Nothing Bad Can Happen)
  • کارگردان: کارتین گب
  • محصول: ۲۰۱۳

تور جوان آس‌وپاسی‌ست که به‌شدت مذهبی‌ست و به مسیح اعتقاد دارد. آشنایی او با خانواده‌ی چهارنفره و ماندن نزد آن‌ها، زندگی‌اش را بین شک و ایمان و ترس می‌اندازد…

فیلم که به ادعای خودش از روی داستانی واقعی برداشته شده است، ایده‌ی عجیبی دارد و تلاش می‌کند از میان این ایده، باور به مذهب یا ناباوری را مطالعه کند. تورِ جوان چهره و اندامی شبیه مسیح دارد و او در میان خانواده‌ای گناه‌کار، عضوی ناجور و وصله‌ای نچسب است که انگار تقاص ناپاکی آن‌ها را در نهایت با مرگ خود می‌دهد.

۱۵

  • نام فیلم: پلی‌تکنیک (Polytechnique)
  • کارگردان: دنیس ویلنوو
  • محصول: ۲۰۰۹

یک جوان، به دانشگاه پلی‌تکنیک حمله می‌کند و با اسلحه به جان دختران آن‌جا می‌افتد. در این گیرودار، پسر جوانی که از مهلکه گریخته، سعی می‌کند دخترها را نجات بدهد…

فیلم که از روی داستانی واقعی ساخته شده است، حکایت تیراندازی و قتل عام در مدرسه‌ی پلی‌تکنیک است. اولین صحنه‌ی فیلم که با تیر خوردن غافلگیرکننده‌ی یکی از دانشجوها در هنگام کارهای روزانه‌اش آغاز می‌شود، چنان یقه‌ی مخاطب را می‌گیرد که یک‌راست به مرکز داستان می‌رویم. وینلوو سعی می‌کند این واقعه‌ی هراسناک را به فیلمی جذاب تبدیل کند که در عین حال غافل‌گیری هم داشته باشد. رفت‌و‌برگشت‌های داستانی، به‌خوبی این غافلگیری‌ها را به انجام می‌رسانند و در عین حال با نزدیک شدن به زندگی گذشته‌ی شخصیت‌های اصلی، آن‌ها را به ما نزدیک‌تر می‌کنند. به عنوان مثال فرانسوا که سعی می‌کند به زخمی‌ها کمک کند، خودش آن‌قدر افسرده بوده که در یک فلش‌بک متوجه می‌شویم می‌خواسته خودکشی کند، اما حالا به هر ترتیبی جان سالم به در برده است. او برخلاف شخصیت قاتل، به جای آسیب رساندن به دیگران، می‌خواسته خودش را قربانی کند. در واقع انگار او و قاتل، دو روی یک سکه هستند؛ یکی جان بقیه را می‌گیرد، یکی نجات‌شان می‌دهد. یکی در عین افسردگی و از‌هم‌پاشیدگی روانی، دیگران را تیرباران می‌کند، دیگری اما سعی می‌کند به دیگران زندگی ببخشد.

*برای خواندن یادداشت‌ فیلم‌های دیگر این کارگردان، نام دقیق او یا فیلم‌هایش را در کادر سمت چپ و بالا جستجو کنید. 

۱۶

  • نام فیلم: رودخانه (The River)
  • کارگردان: ژان رنوار
  • محصول: ۱۹۵۱

یک خانواده‌ی پرجمعیت آمریکایی در هند زندگی و کار می‌کنند. ورود یک افسر جوان آمریکایی به عنوان میهمان، دخترهای خانواده را دچار شور و هیجانات دوران بلوغ می‌کند…

یک فیلم رمانتیک ساده و صمیمی درباره‌ی حال‌وهوای عشق و عاشقی در سرزمین هند. فیلم نه‌تنها داستان را پی‌گیری می‌کند بلکه در خلال آن، به آداب و رسوم هندی‌ها هم نگاهی توریست‌گونه می‌اندازد و به این شکل تا نزدیک یک اثر مستند هم پیش می‌رود. کمی کند به نظر می‌رسد و باید تلاش بیش‌تری برای تماشایش به خرج داد!

*برای خواندن یادداشت‌ فیلم‌های دیگر این کارگردان، نام دقیق او یا فیلم‌هایش را در کادر سمت چپ و بالا جستجو کنید. 

۱۷

  •  نام فیلم: شب در چهارراه (La nuit du carrefour)
  • کارگردان: ژان رنوار
  • محصول: ۱۹۳۲

قتلی اتفاق می‌افتد و کارآگاه مگره مسئول رسیدگی پرونده است …

از فیلم‌های اولیه‌ی رنوار که برادرش در آن در نقش کارآگاه مگره بازی می‌کند. ضعف‌های دکوپاژی و بازی‌های نه‌چندان باورپذیر و صدای نامیزان، عواملی هستند که سیر روایت را مخدوش می‌کنند و در نهایت داستانی چندان جذاب خلق نمی‌شود.

۱۸

  • نام فیلم: فردها و زوج ها (Odds and Evens)
  • کارگردان: سرجیو کوربوچی
  • محصول: ۱۹۷۸

جانی قایق‌سواری حرفه‌ای‌ست که در کلی مسابقه شرکت کرده و عاشق شرط‌بندی‌ست. چارلی هم راننده‌ی کامیونی‌ست که شرط‌بندی را دوست ندارد. طی حادثه‌ای آن‌ها با هم آشنا می‌شوند و می‌فهمند برادر هستند. آن‌ها وارد گروهی قمارباز حرفه‌ای می‌شوند تا با ترفندهای مختلف پول‌های‌شان را از چنگ‌شان در بیاورند…

یکی از بهترین و مفرح‌ترین فیلم‌های باد اسپنسر و ترنس هیل. کوربوچی همه‌فن‌حریف، فیلم‌های کمدی بسیاری ساخت که چند فیلم به این زوج معروف اختصاص داشت.

۱۹

  •  نام فیلم: سکوت مطلق (The Great Silence)
  • کارگردان:  سرجیو کوروچی
  • محصول: ۱۹۶۸

سایلنس (سکوت) یک کابوی تنها و بی‌صداست که درصدد انتقام از گروهی جایزه‌بگیر برمی‌آید…

مناظر برفی محل وقوع داستان، سرما و سکوت و سفیدی ترسناکی بر کلیت فضای فیلم حاکم می‌کند که ناشی از خشونت زیرپوستی جاری در آدم‌هایش است. کلاوس کینسکی در نقش منفی ماجرا، انسان بی‌رحمی‌ست که هیچ قاعده و اصولی ندارد و همه‌چیز برایش در کشتن آدم‌ها و گرفتن جایزه تعریف می‌شود. بی‌رحمی او از آن نگاه بی‌تفاوت و چشم‌های آبی‌رنگش بیش از پیش هویدا می‌شود.  شخصیت اصلی داستان، یعنی سایلنس هم با توجه به نگاه سرد و خشن و بی‌تفاوت و سکوت همیشگی‌اش، بخشی از سرمای داستان را منتقل می‌کند و به این شکل با آدم‌هایی طرف هستیم که انگار همگی‌شان با محیط اطراف یکسان شده‌اند و در چنبره‌ی تقدیری محتوم قرار گرفته‌اند تا به این شکل، پایانی غیرمنتظره شکل بگیرد.

*برای خواندن یادداشت‌ فیلم‌های دیگر این کارگردان، نام دقیق او یا فیلم‌هایش را در کادر سمت چپ و بالا جستجو کنید. 

۲۰

  • نام فیلم: جانگو (Django)
  • کارگردان: سرجیو کوربوچی
  • محصول: ۱۹۶۶

جانگو یک کابوی تنهاست که وارد شهری جهنمی می‌شود و بین دو گروه متخاصم گیر می‌افتد: گروهی مکزیکی و گروهی آمریکایی به سرکردگی ژنرال جکسون. جانگو با ترفندهایی سعی می‌کند زن مورد علاقه‌اش را نجات دهد…

قرار است قواعد ژانر عوض شود و یک وسترن‌اسپاگتی سرپا و جذاب به وجود بیاید که فرانک نرو در آن درجه‌یک است. او کابوی کم‌حرف، خشن و تنهایی‌ست که مدام یک تابوت را با خود حمل می‌کند که ابتدا نمی‌دانیم درونش چیست. اما وقتی برای اولین بار تابوت را باز می‌کند متوجه می‌شویم مسلسلی قدرتمند در آن نگه می‌دارد که او را از گزند دشمنان نجات می‌دهد و برگ برنده‌اش در رویارویی‌هایی‌ست که دیگر به سبک وسترن‌های آمریکایی، رودرو و یک‌به‌یک نیست؛ این‌جا یک نفر با یک لشکر طرف است و طبیعی‌ست که جانگو باید مسلسل داشته باشد تا آن‌ها را ناکار کند! هر چند در انتها همان ششلول او در نهایت به کارش می‌آید و نجاتش می‌دهد.

۵ دیدگاه به “کوتاه درباره‌ی چند فیلم؛ هشتادوهفت”

  1. محمد محمدی گفت:

    بسیار عالی لذت بردم

  2. محمد محمدی گفت:

    دوست داشتم

  3. ناشناس گفت:

    بازی جواد عزتی چطور بود؟

پاسخ دادن

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

سینمای خانگی من – نقد و بررسی فیلم