قاب روز – پنج

قاب روز – پنج

آلفرد هیچکاک آن‌قدر عکس دارد که وقتی اسمش را در گوگل سرچ می‌کنیم، انگار زنده است و هر روزعکس‌های جدیدی از خودش می گیرد! او نه‌تنها استاد سینما بود، بلکه در زمینه‌ی ژست گرفتن جلوی دوربین و تبلیغ کردن هم استاد بود و کارش را خوب می‌فهمید. شاید او تنها کارگردانی در تاریخ سینما باشد که عکس‌هایش هم‌پای فیلم‌هایش شهرت دارند. به عنوان نمونه‌ای مشخص می‌شود از آن ژست معروفش یاد کرد که دو پرنده، یکی سیاه و یکی سفید روی شانه‌های چپ و راست او نشسته‌اند؛ او حتی برای عکس‌هایش هم ایده‌های فوق‌العاده‌ای داشت. اما این «قاب روز» احتمالاً کم‌تر دیده شده. این‌جا از ژست‌های هیچکاک خبری نیست و به طور مشخص به شکل پنهانی و یا هماهنگ‌نشده برداشته شده. عکس مربوط است به پشت صحنه‌ی توپاز. عکاس، هر کسی که بوده، زاویه‌ی فوق‌العاده‌ای را برگزیده که آدم را یاد دکوپاژهای استاد می‌اندازد و درست مانند فیلم‌های او، تعلیق و ترس را القا می‌کند، مخصوصاً با وجود آن شخصی که در راه‌پله‌ی پایینی، انگار منتظرایستاده تا استاد از راه برسد و به سبک فیلم‌هایش، چاقویی در قلب او فرو کند، البته اگر خود هیچکاک تا قبل از فرو رفتن چاقو در بدنش، برای قاتل بخت‌برگشته خوابی ندیده باشد! نکته‌ی جالب دیگرهم شخصی‌ست که دنبال هیچکاک راه افتاده و صندلی مخصوص او را حمل می‌کند. عکس بی‌نظیری‌ست.

قاب روز – چهار

قاب روز – چهار

از درخشش کوبریک، عکس‌های پشت صحنه‌ی زیادی وجود دارد. حتی کسانی که هنوز هم فیلم را ندیده‌اند، حتماً این‌طرف آن‌طرف، عکس‌های صحنه و پشت صحنه‌اش به چشم‌شان خورده. شاید یکی از علت‌های توجه زیاد به پشت صحنه‌ی این فیلم، جدا از کیفیت بالا و داستان هول‌انگیزش، شخص استنلی کوبریک باشد. دیدن این کارگردان در حال هدایت بازیگران و دکوپاژ کردن، یکی از وسوسه‌های خوره‌های سینماست، که هر چه بیش‌تر این کارگردان بزرگ را بستایند و به قول معروف «حال» کنند. اما عکس زیر، از آن‌هایی‌ست که کمتر دیده شده. حتماً صحنه‌ی معروف یخ زدن جک نیکلسون را به یاد دارید. این عکس توسط آلبرت واتسون هنگام فیلم‌برداری از این سکانس مهم گرفته شده است. از آن‌جایی که کوبریک به‌شدت وسواسی و «اذیت‌کن» بود، به این راحتی‌ها رضایت نمی‌داد بازیگران کارشان را در یکی‌دو برداشت تمام کنند. در این عکس، نیکلسن در آستانه‌ی قندیل بستن، منتظر است برای چندمین بار، کوبریک سکانس دویدن در برف را مرور کند تا نوبت بازی‌اش برسد. ظاهراً نزدیک بوده نیکلسن بعد از این سکانس، ذات‌الریه بشود.

قاب روز – سه

قاب روز – سه

سِر دیوید لین بزرگ را با شاهکارهایی مثل پل رودخانهی کوای، دختر رایان، لارنس عربستان و دگتر ژیواگو (که از این دو تای آخری چندان خوشم نمی‌آید) می‌شناسند اما من او را با تعطیلات تابستانی‌اش می‌شناسم. فیلمی لطیف، عاشقانه و ظریف با شرکت کاترین هپبورن و هنرپیشه‌ی ایتالیایی  روزانو براتزی که در ونیز زیبا می گذرد. تصور کنید وقتی عشق و ونیز و موسیقی و دیوید لین بزرگ با هم جمع شوند، چه لذتی فراهم خواهد شد. در این تصویر بی‌نظیر، سِر دیوید لین، مشغول گرفتن نمایی از بالای میدان سرمارکوی ونیز است تا در فیلم از آن استفاده کند. احتمالاً بازیگرانش هم آن پایین منتظرند.

قاب روز – دو

قاب روز – دو

استاد اسپیلبرگ در حال هدایت اولیویا دابروسکا، همان دختر قرمزپوش شاهکار سیاه و سفیدش، فهرست شیندلر. اگر کنجکاوید از سرنوشت این دختر مطلع شوید، او حالا سی‌ویک سال دارد و بعد از فیلم اسپیلبرگ، تنها یک فیلم دیگر در سال ۱۹۹۶ بازی کرد و سینما را کلاً کنار گذاشت. عکس دوم، همین اولیویاست که حالا دیگر بزرگ شده، با کتی قرمز.

(بیشتر…)

قاب روز – یک

قاب روز – یک

مادر فرانسیس فورد کاپولای بزرگ، ایتالیا کاپولا، در سمت راست تصویر، طبعاً استاد هم سمت چپ. مادر خودش را به شکل مردها درآورده. مربوط به پشت صحنه‌ی پدرخوانده‌ی دوم (۱۹۷۳). مادر استاد، در این قسمت، در نقش جنازه‌ی ماماکورلئونه ظاهر شده بود! یک قاب فوق‌العاده.

پوستر پنجم

پوستر پنجم

این هفته به پوستر فیلم فوق‌العاده‌ی هنرمند فاجعه (جیمز فرانکو) گریزی می‌زنم که یادداشتم درباره‌ی آن، سال قبل در مجله‌ی «فیلم» منتشر شده بود (اینجا). بعضی از پوسترها با تیزهوشی طراحان‌شان، از روی نمای خاصی از فیلم ساخته می شوند که نمونه‌هایش در تاریخ سینما زیاد است. مثل پوستر جن‌گیر (ویلیام فردکین) که آن نمایی از فیلم را نشان می‌دهد که کشیش می‌خواهد برای اولین‌بار به خانه‌ی دختر تسخیرشده قدم بگذارد و نوری از پنجره‌ی طبقه‌ی دوم اتاق دختر به خیابان، جایی که کشیش ایستاده می‌تابد؛ به شکلی که انگار این نور او را فرامی‌‌خواند. نمایی هنرمندانه که طراحان پوستر چیزی غیر از آن نمی‌توانستند استفاده کنند. (بیشتر…)

سینمای خانگی من – نقد و بررسی فیلم