این هفته به پوستر فیلم فوقالعادهی هنرمند فاجعه (جیمز فرانکو) گریزی میزنم که یادداشتم دربارهی آن، سال قبل در مجلهی «فیلم» منتشر شده بود (اینجا). بعضی از پوسترها با تیزهوشی طراحانشان، از روی نمای خاصی از فیلم ساخته می شوند که نمونههایش در تاریخ سینما زیاد است. مثل پوستر جنگیر (ویلیام فردکین) که آن نمایی از فیلم را نشان میدهد که کشیش میخواهد برای اولینبار به خانهی دختر تسخیرشده قدم بگذارد و نوری از پنجرهی طبقهی دوم اتاق دختر به خیابان، جایی که کشیش ایستاده میتابد؛ به شکلی که انگار این نور او را فرامیخواند. نمایی هنرمندانه که طراحان پوستر چیزی غیر از آن نمیتوانستند استفاده کنند.
حالا در فیلم جیمز فرانکو هم نمایی از فیلم را میبینیم. در نگاه اول شاید این پوستر بسیار تکراری و ساده به نظر برسد اما اتفاقاً بهشدت هوشمندانه است. اینجا لحظهایست که قرار است فیلم تامی وایزو برای اولینبار نمایش داده شود. همه چشم به پرده دوختهاند. از نگاه تامی که سمت راست نشسته، اینطور برمیآید که از دیدن فیلمی که روی پرده افتاده، بهشدت می ترسد چون خودش آن را ساخته و هنوز مطمئن نیست که چهطور از کار در آمده باشد. کنار او دوستش گِرگ نشسته که مدام مشغول قوت قلب دادن به اوست و این را از دستش که روی دستان تامی قرار گرفته متوجه میشویم. تامی که با فیلم افتضاحش مورد تمسخر حضار واقع شده از سالن بیرون میرود و گرگ با حرفهای محکمش او را دوباره به سالن میکشاند. این تصویر، درست بعد از حرفهای گرگ به اوست دربارهی اینکه تامی اتفاقاً کار مهمی انجام داده است. او کاری را کرده که دلش خواسته، به جای اینکه مثل خیلیها بنشیند و حرف بزند و خیال ببافد. برای همین هنوز هم معتقدم تامی وایزو هنرمند است چون هنرمند بودن اتفاقاً ساختن فیلم و نوشتن کتاب و سرودن شعر نیست، هنرمند بودن یعنی داشتن دیدگاه، یعنی درست فکر کردن و همدلی با دیگران. یعنی پیاده کردن افکار خود برای رسیدن به هدفی مشخص، برای ساختن دنیای خود و شریک کردن دیگران در آن. هنرمند بودن یعنی خلق چیزی به جای حرف زدن دربارهی آن چیز، حتی اگر نتیجه فاجعهبار باشد. در این تصویر تامی با نگاهی نامطمئن به فیلم خودش روی پرده چشم دوخته اما دقایقی بعد دیگر اثری از این ترس و عدم اطمینان وجود ندارد.
پاسخ دادن