اگر می‌بینی خصمت استدلالی را در پیش گرفته که به شکست تو خواهد انجامید، نباید اجازه دهی که آن را به نتیجه برساند، بلکه باید به‌موقع حرفش را قطع کنی، یا توی حرفش بدوی، یا او را از موضوع منحرف کنی، و مسائل دیگری را پیش بکشی. خلاصه این‌که باید بحث را عوض کنی.

نگاهی به فیلم آپاراجیتو Aparajito

نگاهی به فیلم آپاراجیتو Aparajito

  • بازیگران: کارونا بانرجی ـ سماران قوسال ـ کانو بانرجی و …
  • فیلم‌نامه: ساتیاجیت رای براساس رمانی از بیبهوتیبهوشان باندیوپادهیای
  • کارگردان: ساتیاجیت رای
  • ستاره‌ها: ۴ از ۵
  • ۱۱۰ دقیقه؛ سال ۱۹۵۶؛ محصول هندوستان
  • این یادداشت در چهل‌و‌هشتمین کاتالوگ سینماتک موزه‌ی هنرهای معاصر تهران منتشر شده است

 

سرِ ناسازگاریِ روزگار

 

خلاصه‌ی داستان: آپو و خانواده‌اش از روستای‌شان به شهری کنار رود گنگ اسباب‌کشی می‌کنند اما زندگی هم‌چنان بر وفق مرادشان پیش نمی‌رود. پدر بر اثر بیماری می‌میرد و مادر به‌تنهایی مجبور است آپو را بزرگ کند … (بیشتر…)

شماره‌ی ۵۳۴ مجله‌ی «فیلم»

شماره‌ی ۵۳۴ مجله‌ی «فیلم»

شماره‌ی اول آذر مجله، روی کیوسک روزنامه‌فروشی‌ها رفت یا روی کیوسک‌های روزنامه‌فروشی رفت! این شماره هم با کلی مطلب ایرانی و خارجی تزیین شده که پیشنهاد می‌کنم نگاهی بهشان بیندازید. نگاه که نه، ترجیحاً بخوانید. مدتی پیش طهماسب صلح‌جوی نازنین آمده بود دفتر مجله. حرف جالبی زد. گفت: «عادت خواندن از سرمان افتاده. حالا دیگر حتی همکاران هم نوشته‌های یکدیگر را نمی‌خوانند.» خیلی درست گفت. من که سعی می‌کنم خواندن را فراموش نکنم. برای همین است عموماً دو کار را انجام نمی‌دهم: یکی این‌که وارد کانال‌ها و گروه‌های تلگرامی نمی‌شوم. برخی دوستان لطف می‌کنند و دعوتم می‌کنند که معمولاً قبول نمی‌کنم. چون نه نفعی به حال آن‌ها خواهد داشت و نه حتی نفعی به حال خودم، چون معمولاً نه وقت می‌کنم نوشته‌های افراد گروه را بخوانم و نه چیزی بنویسم و چت کنم و این حرف‌ها. کار دومی که نمی‌کنم این است که در اینستاگرام به کسانی که من را «فالو» می‌کنند، مگر در مواردی استثنایی، «فالوبک» نمی‌دهم. چون واقعاً فرصت خواندن پُست‌های زیاد را ندارم. برخی دوستان هم که من را فالو کرده‌اند ناراحت می‌شوند از این حرکت و آن را حمل بر چیزِ دیگری می‌دانند که این‌طور نیست. همین‌جا عذرخواهی می‌کنم از آن‌ها، ولی واقعاً نمی‌توانم. بعضی دوستان بعد از «فالو» کردن من، وقتی جوابی از من نمی‌گیرند، فوراً «آنفالو» می‌کنند که نشان می‌دهد اصولاً برای «فالو» شدن این کار را کرده‌اند، نه به خاطرِ چیز دیگری! از آن‌ها هم عذر می‌خواهم که ناامیدشان می‌کنم.

خلاصه این‌که در این شماره، یادداشت «سینمای ترکیه، زیر نور ماه» را نوشته‌ام که درباره‌ی فیلمی از سینمای ترکیه است به نام آیلا (جان اُلکای). فیلمی که از طرف ترکیه، برای مراسم اسکار امسال انتخاب شده که انتخاب خوبی هم هست. فیلم را در سینما دیدم و بسیار خوشم آمد و راستش را بخواهید کلی هم گریه کردم. در این یادداشت نسبتاً بلند، نه‌تنها نگاهی به این فیلم انداخته‌ام، بلکه به شکلی اجمالی اوضاع و احوال اکران سینمای ترکیه و وضعیت فروش فیلم‌های روی پرده‌شان و کلاً سازوکار آن سینما را بررسی کرده‌ام. به نظرم خواندنش خالی از لطف نیست. خلاصه این‌که فیلم ببینید و «فیلم» بخرید و مطالب من و دوستان را هم اگر فرصتی بود، بخوانید، ضرر ندارد. کتاب هم بخوانید.

فیلم‌های برتر ماه قبل

ـ جزیره‌ی ناو جنگی The Battleship Island (یادداشت)

*ستاره‌ها:  ۳ از ۵

 

ـ روزی روزگاری در غرب Once Upon a Time in the West (یادداشت)

*ستاره‌ها: ۴/۵ از ۵

 

ـ و (اینجا) درباره‌ی این فیلم‌های خوب و نسبتاً خوب و حتی عالی:

ـ ائو (خانه)

ـ شَنِل

ـ یک راننده‌ی تاکسی (A Taxi Driver)

ـ داستان یک روح (A Ghost Story)

ـ جسد آنا فریتز (El cadáver de Anna Fritz)

ـ خوب، بد، زشت (The Good, the Bad and the Ugly)

ـ به خاطر یک مشت دلار (A Fistful of Dollars)

ـ به خاطر چند دلار بیشتر (For a Few Dollars More)

ـ تپه (The Hill)

 

اگر می‌بینی خصمت استدلالی را در پیش گرفته که به شکست تو خواهد انجامید، نباید اجازه دهی که آن را به نتیجه برساند، بلکه باید به موقع حرفش را قطع کنی، یا توی حرفش بدوی، یا او را از موضوع منحرف کنی، و مسائل دیگری را پیش بکشی. خلاصه اینکه باید بحث را عوض کنی.

 

پی‌نوشت: شوپنهاورِ بدبین و نابغه، در این کتابِ جذاب و زیرکانه، به روش سوفسطاییان، با سی‌وهشت روش مختلف به شما می‌آموزد که در هر بحثی، چه حق داشته باشید و چه نه، پیروز از میدان بیرون بیایید. او در پی این است تا با زبان‌بازی و سفسطه و مغلطه و چرب‌زبانی، «خصم» (آن‌طور که خودش در کتاب به جای طرف صحبتِ شما نام می‌برد) را به زانو درآورد. او که به‌درستی به نهاد بشر دو پا بدگمان است، چیزی را به او عرضه می‌کند که خوشحالش کند! او خیلی زیرکانه می‌داند، آدم‌ها، برخلاف ادعاهای‌شان در همه‌ی زمینه‌ها، تابع سستی عقل و اراده‌ی کورشان هستند. پس چیزی نوشت که انسان را خوش آید. شوپنهاور چیزی بین شوخی و جدی (هیچ‌گاه متوجه نخواهید شد او در این کتاب جدی می‌گوید یا شوخی می‌کند)، انسان‌ها را دعوت می‌کند به پیروز شدن در بحث، به هر شکل ممکن.

سینمای خانگی من – نقد و بررسی فیلم