بخشی از کتاب « یک هفته در فرودگاه » اثر آلن دوباتن

اما منطقه‌ی چمدان‌ها تنها مقدمه‌ای بود بر نقطه‌ی اوج احساسی فرودگاه. حتا تنهاترین آدم‌ها، بدبین‌ترین‌های‌شان نسبت به نژاد انسان، مادی‌ترین‌های‌شان هم در نهایت انتظار داشتند شخص خاصی بیاید و در تالار ورود به آن‌ها سلام کند.

حتا اگر عزیزان‌مان قاطعانه گفته باشند سرشان شلوغ است و کار دارند، حتا اگر گفته باشند اساساً از این که به مسافرت رفته‌ایم از ما متنفرند، حتا اگر ژوئن گذشته ما را ترک کرده باشند یا دوازده و نیم سال پیش مُرده باشند، غیرممکن است لرزه‌ی این احساس را تجربه نکنیم که شاید بی‌خبر آمده باشند ما را شگفت‌زده کنند و باعث شوند حس کنیم آدم خاصی هستیم ( مثل وقتی که بچه بودیم و کسی برای‌مان این کار را کرد ـ که اگر نمی‌کرد تا این جا دوام نمی‌آوردیم ) … پس وقتی با یک بررسی دوازده ثانیه‌ایِ صف معلوم می‌شود واقعاً در کل این کره‌ی خاکی تنهاییم و جز صف طولانی دستگاه بلیت برای هیثرو اکسپرس هیچ جای دیگری برای رفتن نداریم، چه بزرگوار باید باشیم که هیچ تردیدی در این تنهایی به خود راه ندهیم. چه بالغ باید باشیم که برای‌مان مهم نباشد فقط دو متر آن طرف‌تر از ما مرد جوانی که شاید غریق نجات باشد با لباس‌های غیررسمی از دیدن زن جوان مهربانی با چهره‌ای متفکر ـ که لب‌های‌شان الان با هم درگیر است ـ به موجی از شادی رسیده.

توضیح: املای کلمات، فاصله گذاری ها، علائم و به طور کلی، ساختار نوشتاری این متن، عیناً از روی متن کتاب پیاده شده، بدون دخل و تصرف.

بخشی از کتاب « یک هفته در فرودگاه » اثر آلن دو باتن

به یاد رساله‌ی سنکا، فیلسوف رومی، افتادم به نام « در باب خشم » که در حمایت از امپراتور نرون نوشت و مشخصاً در دفاع از این نظریه‌اش که علت ریشه‌ای خشم، امید است. ما عصبانی هستیم چون بیش از حد خوش‌بین‌ایم و به اندازه‌ی کافی برای استیصال‌های ذاتی جهان آمادگی نداریم. مردی که هر بار کلیدهایش را گم می‌کند یا پروازش را در فرودگاه از دست می‌دهد فریاد می‌کِشد، اعتقاد تأثیرگذار اما بی‌ملاحظه و ساده‌لوحانه‌اش را به جهانی نشان می‌دهد که در آن کلیدها هیچ‌گاه سرگردان نمی‌شوند یا هواپیماهای سفرهای‌مان همیشه تضمین شده‌اند.

 

توضیح: املای کلمات، فاصله گذاری ها، علائم و به طور کلی، ساختار نوشتاری این متن، عیناً از روی متن کتاب پیاده شده، بدون دخل و تصرف.

 

پی‌نوشت: آقای دوباتن نیازی به معرفی ندارد. پیش از این قسمت‌هایی از کتاب‌های دیگرِ او را آورده بودم؛ هنر سیر و سفر ( اینجا ) و ( اینجا )، تسلی‌بخشی‌های فلسفه ( اینجا )، ( اینجا )، ( اینجا ) و ( اینجا ). او فیلسوف است، روانپزشک است، جامعه‌شناس است، مردم‌شناس است، رند است، تاریخ‌دان است، ریزبین است و از همه مهم‌تر نویسنده‌ی ماهری‌ست. حیف که این کتاب، ترجمه‌ی خوبی ندارد. ترجمه‌اش کارِ مهرناز مصباح است که متنِ یک دست و روانی از آب در نیامده. حتی همین متنِ کوتاهی را که این‌جا آورده‌ام اگر بخوانید، متوجه می‌شوید ترجمه‌ی خوشگلی نشده. اما بهرحال دوباتن را نمی‌شود نخواند.

بخشی از کتاب « تاریخ بی خردی » اثر باربارا تاکمن

آدریان، نظام حاکم را سر سخت‌تر از آن یافت که بتوان تکانش داد. پس اندوهناک تصدیق کرد که (( تلاش‌های آدمی تا چه حد در گرو دورانی‌ست که کارِ او در آن رقم می‌خورد! ))

 

توضیح: املای کلمات، فاصله گذاری ها، علائم و به طور کلی، ساختار نوشتاری این متن، عیناً از روی متن کتاب پیاده شده، بدون دخل و تصرف.

 

پی‌نوشت: من اگر یک جمله از این کتاب را تا سرحدِ مرگ قبول داشته باشم، همین جمله است، بی برو برگرد.

 

 

بخشی از کتاب « تاریخ بی خردی » اثر باربارا تاکمن

رالف والدو امرسن در گفتاری هوشمندانه هشدار می‌دهد که (( در تحلیل تاریخ، زیاد تعمق نکنید، چون موجبات اغلب کاملاً سطحی است. )) این عاملی‌ست که دانشمندان علوم سیاسی معمولاً نادیده می‌گیرند، و در بحث از ماهیت قدرت، حتی وقتی قدرت را به دیده منفی می‌نگرند، برای آن زیادی حرمت قایل می‌شوند. نمی‌بینند که بحث پاره‌ای اوقات درباره مردمانی عادی‌است که در آب می‌روند و آب از سرشان می‌گذرد و آدمی‌زاد چنان که افتد و دانی در این گونه موارد غالباً از سر نادانی یا حماقت یا لجاج عمل می‌کند. زرق و برق و تاثیر قدرت ما را می‌فریبد، و خیال می‌کنیم صاحبان قدرت کیفیتی برتر از افراد عادی دارند.

 

توضیح: املای کلمات، فاصله گذاری ها، علائم و به طور کلی، ساختار نوشتاری این متن، عیناً از روی متن کتاب پیاده شده، بدون دخل و تصرف.

 

پی نوشت: محتوای کتاب را می‌شود از روی اسمش هم تشخیص داد. عکسِ روی جلدِ کتاب اما بیشتر از هر چیزی گویای مضمون کتاب است: مردی روی شاخه‌ی درخت نشسته و دارد آن را ارّه می‌کند! واقعاً شما از ابنای بشر، انتظاری بیش از این دارید؟ من که ندارم. کتاب با ترجمه‌ی بی‌نظیر حسن کامشاد، تاریخ بشر را می‌آورد جلوی چشممان و داستان‌هایی تعریف می‌کند از بی‌خردی آدم‌هایی که حماقت‌شان باعث شده دنیا دچار نقصان گردد.

بخشِ آخرِ کتاب « تسلی بخشی های فلسفه » اثر آلن دو باتن

به روایت نیچه، مسیحیت از افکار بردگان ترسوی امپراتوری روم نشئت گرفته است، بردگانی که دل و جرئت صعود به ارتفاعات کوهستانی را نداشتند، و، بنابراین، برای خودشان فلسفه ای ساختند که ادعا می کرد رفتارهای حقیرانه آن ها دلپذیر است. مسیحیان می خواستند از مولفه های واقعی رضایت خاطر ( مقام و منصب، رابطه جنسی، مهارت عقلانی و فکری، خلاقیت ) بهره مند شوند، ولی شجاعت نداشتند سختی هایی را تحمل کنند که لازمه این چیزهای خوب است. بنابراین، عقیده ریاکارانه ای را رواج دادند که همان چیزی را لعن و نفرین می کرد که دوست داشتند و به آن متمایل بودند ولی آن قدر ضعیف بودند که نمی توانستند برای کسب آن مبارزه کنند، و همزمان چیزی را می ستودند که دوست نداشتند ولی تصادفاً از آن بهره مند بودند. ضعیف بودن به « خوب بودن »، حقارت به « فروتنی »، فرمانبرداری از افراد مورد تنفر به « اطاعت » و ، به بیان صریح نیچه، « ناتوانی از انتقام گیری » به « بخشایش » بدل شد. به هر احساس ضعفی، روکشی از نامی تطهیرکننده دادند و آن را چنین به شمار آوردند: « عملی اختیاری، چیزی خواستنی، انتخابی، نوعی عمل، نوعی موفقیت. » مسیحیان معتاد به « مذهب راحت طلبی »، در نظام ارزشی خود به چیزی اولویت دادند که آسان بود نه مطلوب، و به این ترتیب زندگی را از قوایش تهی ساختند.

توضیح: املای کلمات، فاصله گذاری ها، علائم و به طور کلی، ساختار نوشتاری این متن، عیناً از روی متن کتاب پیاده شده، بدون دخل و تصرف.

پی نوشت: بدون شرح!

سینمای خانگی من – نقد و بررسی فیلم