فرستاده شده توسط
damoon در تاریخ آبان ۲۷, ۱۳۹۴ در
یادداشتهای کوتاه |
بدون دیدگاه | 3,365 بازدید
- نام فیلم: هدیه (The Gift )
- کارگردان: جوئل ادگرتون
رابین و سایمون به خانهی جدیدشان نقل مکان میکنند. هنوز حسابی جاگیر نشدهاند که سایمون به دوست دوران مدرسهی خود گوردو برخورد میکند. گوردو مردی گوشهگیر و خجالتیست که تلاش میکند با آوردن انواع و اقسام هدیهها، خودش را به این زوج نزدیک کند … فیلم از این میگوید که بالاخره یک روز اعمالی که در گذشته انجام دادهایم، گریبانمان را خواهد گرفت. اتفاقی که برای سایمون میافتد. جابهجا شدن قطب مثبت و منفی ماجرا در طول روایت، با صبر و حوصله شکل میگیرد؛ ابتدا این گوردوست که در مظان اتهام قرار دارد. بعد که گذشته رو میشود و رابین میفهمد همسرش در جوانی چه بلایی سر گوردو آورده، این سایمون است که میرود در قطب منفی ماجرا و اینبار با گوردویی مواجه میشویم که بیدست و پاست و زیر سلطهی سایمون. اما در انتها همه چیز پیچیدهتر میشود: نه تنها سایمون بلکه دوباره گوردو وارد قطب منفی میشود و اینبار هر دو مرد هستند که به شکل عجیبی مقصر جلوه داده میشوند. گوردو با انتقام ترسناکِ بیسر و صدایی که از سایمون میگیرد گذشته را جبران میکند. فقط ای کاش شک و تردیدی که در دلمان انداخته شد ( این تردید که آیا بچهای که از رابین به دنیا آمده متعلق به سایمون است یا گوردو) با آن تصویرِ «مظنونین همیشگی»گونهی آخر (گوردو پانسمان دستش را باز میکند، دور میاندازد و نشان میدهد که زخم و زیلیهایش هنگام ملاقات با رابین الکی بوده است)، به یقین تبدیل نمیشد؛ به این یقین که گوردو بلایی سر رابین آورده است. (بیشتر…)
آخرین دیدگاهها