نگاهی به فیلمِ آنسوی تپه ها Beyond the Hills

نگاهی به فیلمِ آنسوی تپه ها Beyond the Hills

  • بازیگران: کُزمینا استراتان ـ کریستینا فلوتور ـ والری آندریوتا
  • فیلم نامه: کریستین مونگیو براساس رمانی از تاتیانا نیکُلِسکو
  • کارگردان: کریستین مونگیو
  • ۱۵۰ دقیقه؛ محصول رومانی، فرانسه، بلژیک؛ سال ۲۰۱۲
  • ستاره ها:  ۳/۵ از ۵
  • این یادداشت روی سایت آکادمی هنر منتشر شده است. (اینجا)

… حتی در آنسوی تپه ها

خلاصه ی داستان: وُیچیتا و اِلینا دوست دوران کودکی هستند که هر دو در یتیم خانه بزرگ شده اند. اکنون وُیچیتا به یک کلیسا رو آورده و راهبه شده. الینا که عاشق  وُیچیتاست، بعد از سال ها پیش او می آید تا به آلمان برش گرداند. ورود او و مخالفتش با مذهب و به خصوص پدر مقدس که راهبه ها او را می پرستند، زندگی ظاهراً آرام ویچیتا را تحت تأثیر قرار می دهد …

یادداشت: مونگیو بعد از شاهکارش “چهار ماه، سه هفته و دو روز” در فیلم جدید خود، یک جورهایی با پنبه سر می بُرَد؛ یعنی هر چند خودش قبول نداشته باشد که به نوعی به مذهب حمله کرده اما بهرحال این اتفاق می افتد. دو دختر با پیشینه ای سیاه و سخت، در حالیکه عاشق یکدیگر هستند، عشقی که طبیعتاً و از دید مذهب ناهنجار شمرده می شود، در مکانی شدیداً مذهبی کنار هم قرار می گیرند. الینا، دختری عصبی و عاشق، که آمده تا هر طور شده وُیچیتا را با خود به آلمان ببرد، درست در میانِ وُیچیتا و اعتقاداتش قرار می گیرد. آنها در گذشته از هم جدا نمی شدند اما حالا وُیچیتا، به خاطر اعتقاداتش سعی می کند از الینا دور بایستد در حالیکه الینا عاشق تر از آن است که به این راحتی ها دست از عشق خود بردارد. از اینجاست که کشمکش بین پدر مقدس و الینا آغاز می شود. الینا سعی می کند با پاره کردن پرده ها، حریم پدر مقدس و محرابش را خدشه دار کند تا به این شکل به نوعی در ذهن وُیچیتا تقدس زدایی صورت بگیرد تا بتواند او را از این مکان بِکَنَد و با خود بِبَرد. در طول روایت، کم کم تقابل بین الینا و پدر بیش از پیش پُر رنگ می شود تا حدی که حتی نقش وُیچیتا در داستان کم رنگ جلوه می کند که این یکی از نقاط ضعف فیلم است. الینا برای کلیساییان کم کم تبدیل می شود به مظهر شر مطلق. وقتی قرار می شود چند راهبه از روی یک کتاب، گناهان انسان را بخوانند و الینا شماره ی آن ها را در دفترچه ای یادداشت کند تا اینگونه به گناهانش اعتراف کرده باشد، متوجه می شویم او تک تک حرام ها را انجام داده است و این از دید کلیساییان چیزِ عجیبی جلوه می کند اما خب، ـ مثل همیشه ی دوران ها ـ آنها تنها سطح قضایا را می بینند … وقتی در بیمارستان، الینا به وُیچیتا ابراز عشق می کند، وُیچیتا جواب می دهد که: (( منم تو رو دوس دارم اما عشق منو نباید با عشق خدا مقایسه کنی. )) اما در دیدگاه الینا، این دو عشق در یک کفه ی ترازو قرار می گیرند؛ خدا و معشوق، برای او، جدا از هم نیستند. به نظرم دایره ی مفهومی اثر با آن تک جمله ی پلیس، در پایان فیلم بسته می شود. آنجا که پدر مقدس و راهبه ها را به خاطر قتل الینا به زندان می برند و در میان راه، یکی از پلیس ها برای دیگری تعریف می کند که پسری مادرش را کُشته و عکس های جنایتش را در اینترنت قرار داده و بعد ادامه می دهد که: (( شیطان همه جا هست. )) این جمله در واقع قلب داستان مونگیو را تشکیل می دهد و مفهوم داستان را کامل می کند. در اوایل داستان، پدر مقدس دائماً از محیط بیرون و دنیای غرب می نالد و آن را رو به تباهی و در تسخیر شیطان می داند. در پایان و بعد از آن شکنجه های ترسناکی که به عنوان جن گیری روی الینا انجام می دهند که باعث مرگش می شود، خودِ کشیش هم انگار وارد دایره ی دوستانِ شیطان می گردد. الینا در نهایت موفق می شود حرفش را به وُیچیتا ثابت کند. انگار در کشاکش بین عشق و مذهب، عشق باز هم پیروز می شود. اینگونه است که وُیچیتا به رغم تأثیر کم و ضعیفی که در طول روایت دارد، در پایان و با دیدنِ چهره ی واقعی کسانی که به آن ها پناه برده بود و اعتقاداتش را خرجشان کرده بود، رخت راهبگی را بیرون  می آورد و در آن دکوپاژِ شاهکارِ مونگیو، آنجایی که پلیس دارد از کشیش و راهبه های وحشت زده بازجویی می کند، در حالیکه همه ی راهبه ها و حتی کشیش با لباس هایی یک رنگ، پشت به دوربین ایستاده اند و دارند به سؤال های پلیس جواب می دهند، او روبروی آنها، با لباسی به رنگِ دیگر و کاملاً جدا از جمعشان، به حرف های آنها گوش می دهد تا اینگونه متوجه بشویم که حالا دیدگاه دیگری به اطرافیانش دارد. حالا فهمیده که حتی در اینجا هم نمی توان در اَمان بود. شیطان همه جا هست، حتی در آنسوی تپه ها. به این علّت است که وُیچیتا مانند راهبه ها و پدر مقدس، سوارِ ماشینِ پلیس می شود و با آنها می رود؛ دیگر در این محیطِ بسته ماندن برای او   فایده ای ندارد.

اما نکاتی که باعث می شوند فیلم کمی از نفس بیفتد، یکی زمان  طولانی اش است که به نظر می رسد در تدوین، می شد خیلی از لحظات را بیرون آورد و در عین حال صدمه ای هم به داستان وارد نکرد. موردِ مهمتر، روند و علّت به جنون رسیدنِ الیناست که بالاخره هم معلوم نمی شود چرا و به چه علتی او این رفتارهای جنون آمیز را از خود بروز می دهد. می خواهم بگویم سرچشمه ی رفتارهای او در داستان جا نمی افتد و عجیب تر اینکه معلوم نیست چگونه راهبه ها او را به شکل شیطان می بینند و می ترسند. فیلمساز این موضوع را برای بیننده چندان روشن نمی کند.

     اعتراف ...

اعتراف …

۸ دیدگاه به “نگاهی به فیلمِ آنسوی تپه ها Beyond the Hills”

  1. محمدرضا گفت:

    الینا وقتی ۶ ساله بوده, پدرش خودش را دار میزند و خودکشی می کند, تنهایی الینا و اسیب روحی او و از دست دادن ویچیتا, تنها امیدش میتواند علت حال عصبی او باشد

  2. coldplay گفت:

    فیلم خیلی خوبیه.دوسش دارم.واقعا تبهر نیازه که یک فیلم طولانی بسازی و مخاطب کاملا بشینه پاش و بهش فکر کنه.فیلم قبلی مونگیو را بیشتر دوست دارم البته.
    طعنه ی مینیمالیستی خوبی هم بود به تنه ی پوسیده ی مذهب,حالا هر مذهبی که می خواد باشه,از عسی گرفته تا آخریش.
    پایان بندی فیلم دیوانه ام کرد.جایی که کشیش و دار و دسته اش و همینطور وُیچیتا با لباس متفاوتش مثل مجرمین,پشت ماشین نشسته اش و دوربین ِ همیشه تنبل و جذاب مونگیو,دو پلیس را هدف قرار می ده … چه دیالوگشون راجع به پرونده ی کارآگاه مورد نظر راجع به قتل مادر توسط فرزند و چه :
    -به نظرت کی زمستون تموم میشه؟
    -تموم میشه,می گذره.
    -اما تا اون موقع گمونم آسفالت خراب بشه.
    عالی و تکان دهنده بودن برام.به خصوص با صداگذاری عالی ِ دستگاه ِ آسفالت چی چی کن…

  3. میثم گفت:

    با یه تیر دو نشون زده هم به مذهب حمله کرده هم به ترویج همجنسبازیشون پرداخته تو فیلمهای فرانسوی تبلیغ همجنسبازی زیاده حتی تو سالهای گذشته چنتا فیلم از این موضوع تو کن جایزه گرفت چیو میخوان زیاد کنن ..

  4. میثم گفت:

    رفتار الینا هم توجیه شدست بخاطر شزو فرنی که دکتر تشخیص داده به این شکل رفتار نامتعارفنشون میده

  5. مصطفی گفت:

    اینکه علت رفتارهای جنون آمیز الینا رو کارگردان مشخص نکرده واسه اینه که از اول فیلم میبینیم که الینا در یتیم خونه بزرگ شده و دچار کمبود محبت بوده و افسردگی و رگه هایی از اسکیزوفرنی هم به تشخیص دکترش مشاهده شده بود. در کل تنها مشکل الینا نیاز به دست محبتی بود که هیچ وقت به سرش کشیده نشد و به علت درخواست محبت مصلوب شد…

  6. فرهنگ گفت:

    به نظر می رسد کشیش در جریان اولین اعتراف وی با وی رفتار نامتعارفی داشته است.وشاید بخاطر حساسیت کلیسا نویسنده مایل نبوده است که صراحتا به این موضوع به پردازد.نپوشیدن شلوار برای اعتراف ،صحبتهای الینا با ویچیتا و اینکه به وی می گوید که با کشیش همخواب شدی و ورود وی به جمع راهبه و گفتن اینکه پاک نیست و تغییر روحی وی بعد از اولین اعتراف بیانگر تعرض کشیش به وی می باشد

پاسخ دادن

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

سینمای خانگی من – نقد و بررسی فیلم