من یارِ مهربانم!
خلاصه ی داستان: لیزل، دختر نوجوانی ست که در میانه ی جنگ جهانی دوم، بعد از مرگ برادر کوچک و جدا شدن مادر از او، به خانواده ی هوبرمان سپرده می شود تا با آن ها زندگی کند. لیزل بی سواد است اما عاشق خواندن کتاب و هانس هوبرمان، پیرمرد مهربانی ست که سعی می کند از روی کتاب های داستان به او سواد بیاموزد …
یادداشت: فیلم های زیادی درباره ی ویرانی جنگ ها دیده ایم اما این یکی پیشنهاد جدیدی مطرح می کند. این بار صحبت از کتاب است. در میانه ی وحشیگری ای که آدم ها به راحتی می میرند و کتاب ها، خروار خروار سوزانده می شوند، شخصیت های داستان، با کتاب است که همدمند. زنِ رئیس منطقه کتابخانه ی بزرگی دارد که وقتی می فهمد لیزل عاشق خواندن است، او را دعوت می کند به کتابخانه اش. مکس، جوان یهودی ای که به خانه ی هوبرمان ها پناه می آورد هم از همان ابتدا، کتابی در دست دارد و بعد هم که به بیماری سختی دچار می شود و رو به احتضار است، کتابخوانی های لیزل است که انگار او را به زندگی برمی گرداند. لیزل، اولین بار کنار قبر برادرش است که کتاب اصول گورکنی، که از جیب گورکن بیرون افتاده را پیدا می کند و اتفاقاً همین سرآغاز آن می شود که هانس به او خواندن و نوشتن بیاموزد، انگار از مرگ به زندگی رسیده باشیم. لیزل به عنوان شخصیت اصلی داستان، همچنان که برای مکس کتاب می خواند تا به زندگی برش گرداند، هنگام بمباران، در پناهگاه هم برای مردمِ وحشت زده، از حفظ، داستانی تعریف می کند تا آرام شان کند. همین لیزل، سال های سال بعد، وقتی نویسنده می شود، خاطراتش را برای مردم در قالب رمان به جا می گذارد تا همچنان که در میانه ی دورانی سیاه و تاریک، مردمی وحشت زده و بی گناه، از وجودِ کتاب و خطوطِ امیدوارکننده و شیرینش به امیدواری می رسند، در زمانه ای دیگر هم مردم، همچنان امید به قلبشان بتابد و زندگی را بیش از آن چیزی که هست، تجربه کنند.
بی شک جفری راشِ همیشه عالی، نقطه ی قوت اثر است و بازیگر نوجوان نقشِ لیزل، یکی از نقاط ضعفِ بزرگ فیلم. بازی نه چندان متناسب او، مخصوصاً در کنار راش و واتسون، حسابی توی ذوق می زند. فیلم دقیقا از جایی ضربه خورده که نباید می خورده، یعنی قرار است شوق و اشتیاق این دختر را در برابر کتاب، آنقدر قوی ببینیم که حسش کنیم و باورش کنیم اما این اتفاق نمی افتد که علاوه بر بازی بدِ بازیگر نوجوانِ نقشِ لیزل، ساختار نه چندان منسجم فیلم هم در این باورناپذیری و هدر رفتنِ ایده ی اصلی دخیل است؛ ما آنچنان که باید و شاید در جریانِ روندِ سواد دار شدنِ لیزل به وسیله ی ترفند هانس قرار نمی گیریم و اصولاً چیزی مبنی بر علاقه ی لیزل به کتاب، دستگیرمان نمی شود و این بزرگترین ایرادِ فیلمی ست که پایه اش را عشق به کتاب شکل می دهد. ضمن اینکه بخش های اضافه ای مانند ماجرای دوندگی رودی، پسری که دوستِ لیزل است، موجب کشدار شدنِ داستان می شود و بدونِ دخالت در درام، صرفاً به کارِ پُر کردنِ وقت می آید.
سلام
این فیلم یکی از بهترین فیلم هایی بود که دیدم
از نقدت اصلا خوشم نیومد مخصوصا وقتی که میبینم از فیلم بسیار بد ساخت و با فیلمنامه ی افتضاح طبقه ی حساس تعریف کردی و از بهترین رمان سال انتقاد
سلام
زندگی همین است بهرحال!
اما « بهترین رمان سال » یعنی کدام رمان، که من هم از آن انتقاد کرده ام؟
من از نقد شما خوشم اومد. این فیلم رو دیشب دیدم. برای همین دنبال نقطه نظرات مرتبط با اون در اینترنت بودم. به نظرم این فیلم ، خیلی کشداره. با بازی بد دخترک کتاب خوان هم کاملا موافقم. کلا به نظر منم ، این فیلم فقط مناظر برفی خیلی قشنگی داره. همین. روند فیلم کنده. به خصوص پایان فیلم که نشون می ده لیزل بعد از ۹۰ سال درحالی که خیلی خوشحال و موفق بوده ، دنیا رو ترک می کنه ، تو ذو قم زد. انگار کارگردان فیلم برای بچه ها ساخته ، نه سینمای بزرگسال. در ضمن صحنه بعد از بمبارون شهر و کشته شدن شخصیت های اصلی ماجرا ، یا صحنه ای که لیزل تو کوچه بین یهودیها دنبال مکس می گشت یا حتی صحنه ای که می خواستن زیرزمین خونه رو پلیس بگرده ، قوی از کار در نیومدن. خلاصه به همه عزیزانی که دوست دارن مناظر زیبای طبیعی رو ببینن ، دیدن این فیلم رو پیشنهاد می کنم . به جز این فایده ای نداره.
ممنون از شما.
همین الان فیلم رو دیدم
با نقدتون موافقم
ممنون از شما که خواندید.
این فیلم انسان را از ناامیدی به امید واری بر می گرداند و در کل فیلم بسیار عال است تا به حال فیلمی به این زیبایی ندیده بودم.خیلی قشنگه
واقعا زیبا و عالی است.
خیلی عالی ست که اینقدر از فیلم خوشتان آمده.
معلومه ک چند فیلم بیشتر ندیدی ک این بهترین فیلم عمرت بوده
خلاصش کنم .. داستان خوبی داشت اما ساختش نه
فیلم را امشب دیدم به نظرم ارزش دو ساعت وقت رو داشت.موسیقی و مناظر هم قشنگ بود.بازی ها هم به دل من که نشست
کلا نقدتو زیاد نپسندیدم
ممنونم
ممنون از شما.
سلام من هنوز فیلمو ندیدم به نظرتون فیلم ارزش دیدن و داره یا نه؟
سلام. حتماً دارد.
خیییییییییییلی فیلم قشنگیه!!
یکی از بهترین فیلمایی که دیدم. عااااللیییییی بود واقعا ارزش دیدن داشت.
من رمان کتاب دزد رو مطالعه کردم، واقعا خیلی لذت بخش بود و از این نوع داستان ها خیلی دوست دارم خیلی از دوستان اعلام کردند که فیلم این رمان هم ساخته شده اما من هنوز فرصت نکردم که اون رو مشاهده کنم.
به هر حال به همه کاربران عزیز پیشنهاد میکنم که در ابتدا کتاب دزد رو مطالعه کنند قطعا راضی خواهند بود و از خوندنش لذت می برند.
رمان کتاب دزد یکی از بهترین رمان هایی بود که تا بحال مطالعه کردم واقعا با نظر جناب چراغی موافقم.
اما من فیلم کتاب دزد هم مشاهده کردم به نظرم مطالعه کتاب ارزش بیشتری نسبت به مشاهده خود فیلم داشت و برای من لذت بخش تر بود شاید نظرات سایر افراد چیز دیگه ای باشد.
من دیشب فیلم رو دیدم . خوشم نیامد . به نظرم خیلی باورپذیر نبود این فیلم
فوق العاده اس
خیلی فیلم زیباییه. من عاشق این فیلمم و به نظرم همه چیش عالیه. چرا ازش بدتون میاد؟ قیافه لیسل خیلی قشنگه..
من فیلم و دیدم و اصولا همیشه بعد از دیدن هر فیلمی نقد اون رو هم میخونم، با نقد شما موافقم، موفق باشید
ممنون از شما
ولی کتابش قشنگ تر از فیلمش بود، اون جایی که لیزل مکس میدید بین یهودی های دیگه نبود توی فیلم
با احترام… سکانس ها و دیالوگهای جالبی هم در خصوص جنگ، قربانیان آن، سیاست جنگ … داره خوب… من به پیشنهاد دوستی فیلم رو دیدم… ولی خوب سلیقه ها خیلی فرق دارن… ضمنا، از صدای استفاده شده برای شخصیت مرگ death خوشم نیومد…
فیلم قشنگی بود بنظر من….ولی شاید به اون درجه نرسیدم که بخوام درباره نوع بازیه بازیگرها نظر بدم…فیلم یه سیر هیجان نرمالی رو طی میکرد،ولی داستانش خوووب بود..
چندتا صحنه خیلی دردناک بود،۱- وداع پدر رودی با اعضای خانواده۲- پدرلیزل رو ب اجبار بردن جنگ۳- اونجا که لیزل به رودی گفت منو ببوس،که دیگه رودی از دنیا رفته بود…
درکل جنگ خیلی چیز مزخرفیه،که قربانیانش مردم و نظامیاش هستن ….ب امید روزی ک هیچ جا جنگ نباشه….
پیشنهاد میکنم فیلم پیانیست و یهودیهای شیندلر رو هم ببینید،که دو تا فیلم برگرفته از داستانهای واقعی هستن…باتشکر
مردم نادان حاکمان رو مقدس میپندارند و این حاکمان دیکتاتور جنگ رو شروع میکنند و اسم تقدس بر جنگ میگذارند تا مردم را به شرکت در آن تشویق کنند و این مردم هستند که هزینه میپردازند
لعنت به جهل و بی فکری، زنده باد علم و آگاهی
سلام
نقدی که براش زحمت کشیدین و وقت گذاشتین رو دوست داشتم. اگرچه جاهایی با شما موافق نبودم ولی این چیزی از ارزش کار شما کم نمیکنه دوست عزیز..
در مورد جنگ مطلبی خوندم که: در جنگ سربازانی که همدیگر را نمیشناسند همدیگر را میکشند برای حفظ منافع کسانی که همدیگر را خیلی خوب میشناسند..
فیلم جالبی بود با محوریت کتاب و بخصوص اون صحنه که لیزل کتاب نیم سوخته رو زیر لباسش پنهان میکرد خیلی عالی بود. یه صحنه ظریف و جالب هم داشت که یه نفر کتابش رو قبل از اینکه توی آتش بندازه، بوسید. انگار که داره با عزیزی وداع میکنه.
همسر شهردار هم که به لیزل اجازه استفاده از کتابخونه شخصی اش رو داد بی نظیر بود، بحصوص که اون کتابها متعلق به فرزند عزیز از دست رفته اش بود ..
پیشنهاد میکنم کتابهای انسان در جستجوی معنا و خالکوب آشویتس رو هم اگه دوست داشتین بخونین که فجایع اس اس ها رو به روشنی بیان کرده و انسان دلش به درد میاد از اینهمه بی رحمی و قساوت قلب موجودی بنام انسان ..
بازم ممنونم بابت زحمتی که کشیدین ..
سلام و ممنون